ترا من دوست دارم تا جهان هست
همه نام تو گویم تا زبان هست
اثر گر باز گیرد عشقت از خلق
سراسر نیست گردد در جهان هست
ترا خاطر سوی مانی و ما را
سوی تو میل خاطر همچنان هست
بکوشش وصل تو دریافت نتوان
ولیکن من بکوشم تا توان هست
بود بر آتش دل دیگ سودا
مرا تا گوشتی بر استخوان هست
چو من زنجیر زلفین تو دیدم
اگر دیوانه گردم جای آن هست
بآب دیده شستم رو، هنوزم
ز خاک کوی تو بر رخ نشان هست
شوم گردن فراز ار بر تن من
سری شایسته آن آستان هست
دلم بی انده تو نیست، دیر است
که سیمرغی درین زاغ آشیان هست
غمت با سیف فرغانی شبی گفت
مرا خود با تو چیزی در میان هست
کجا باشد نصیب از وصل جانان
هرآنکس را که دل دربند جان هست
زبان از ذکر غیر او فرو شوی
گرت آب سخن زین سان روان هست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر یک مویت از ایشان نشان هست
بیابی هرچه در هر دو جهان هست
مرا خود با تو چیزی در میان هست
و گر نه روی زیبا در جهان هست
وجودی دارم از مهرت گدازان
وجودم رفت و مهرت همچنان هست
مبر ظن کز سرم سودای عشقت
[...]
تورا چیزی ورای حسن و آن هست
نپندارم نظیرت در جهان هست
از آن دادن نشان، کار زبان نیست
ولی در گفت و گویم تا زبان هست
نخواهم سر مگر بر آستانت
[...]
الهی، تا زمین و آسمان هست
وزان پس آن بهشت جاودان هست
چه فرهاد و چه شیرین این بهانهست
سخن اینست و دیگرها فسانهست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.