گنجور

 
۴۱

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۶۸

 

... ای به ورج و کامکاری نایب اسفندیار

وی به عدل و نامداری نایب نوشیروان

اختیار ایزدی تا عقل داری اختیار ...

امیر معزی
 
۴۲

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۶۹

 

... مثل تو تاجی ندارد هیچ حور اندر جنان

مثل آن تاجی که گر نوشیروان دیدی تورا

تاج بودی خاک پایت بر سر نوشیروان

بینم اسباب کفایت هم به شکل نکته ای ...

امیر معزی
 
۴۳

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۸۰

 

... رهی شد جهان پیش توقیع او

رها کرد توقیع نوشیروان

رسد مرد بر سدره المنتهی ...

امیر معزی
 
۴۴

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۴۵۹

 

... دگر دانش و دین و عقل و شجاعت

دگر عدل و انصاف نوشیروانی

چو تو بی قرینی ز چندین هنرها ...

امیر معزی
 
۴۵

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۴۶۱

 

... که از امتم بادشاهی بیاید

پدید آورد عدل نوشیروانی

کند نام او فتح را رهنمایی ...

امیر معزی
 
۴۶

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۴۶۴

 

... همی بینم کنون ای شاه عادل

به هر شهری تو را نوشیروانی

یکی زان نامداران میر دادست ...

امیر معزی
 
۴۷

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۶۹ - نیز در ستایش اتسز

 

... چون بشنود خصایص عدلش خجل شود

آن کس که شرح سیرت نوشیروان دهد

ای خسرو که تیغ تو چو نیلوفرت بحرب ...

وطواط
 
۴۸

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۵۷ - در مدح اتسز

 

... بودت اندر ملک حاصل عدت افراسیاب

کردی اندر عدل ظاهر سیرت نوشیروان

ماه منجوق ترا سجده برد ماه فلک ...

وطواط
 
۴۹

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۶۰ - در مدح اتسز

 

... همه ناسخ ملک افراسیاب

همه صاحب عدل نوشیروان

در اتباع هر پهلوانی بود ...

وطواط
 
۵۰

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۵ - در مدح علی بن احمد

 

... گشت پوشیده زان سواد حشم

عدل نوشیروان بظلم سدوم

من بر او عاشقم هنوز چنان ...

سوزنی سمرقندی
 
۵۱

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۷ - در مدح مجدالدین ابوالحسن عمرانی

 

... محسود خسروان علی بن عمر که عدل

از رای او به رؤیت نوشیروان رسید

آن شه نشان که قدرت شمشیر سرفشان ...

انوری
 
۵۲

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱

 

... فرخنده فخر دین که بدو خسروی و داد

میراث بی شک از جم و نوشیروان رسد

بس مدتی نماند که هر ماه بر درش ...

مجیرالدین بیلقانی
 
۵۳

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۲

 

... باز بدین زنده گشت ملکت کاوس کی

باز بدان تازه گشت سنت نوشیروان

پست شد از جاه این مرتبت اردشیر ...

مجیرالدین بیلقانی
 
۵۴

نصرالله منشی » کلیله و دمنه » مقدمهٔ نصرالله منشی » بخش ۱۳ - ولدت فی زمن الملک العادل

 

و محاسن این کتاب را نهایت نیست و کدام فضیلت ازین فراتر که از امت به امت و از ملت به ملت رسید و مردود نگشت و چون پادشاهی به کسریٰ نوشیروان خفف الله عنه رسید - که صیت عدل و رافت او بر وجه روزگار باقی است و ذکر باس و سیاست او در صدور تواریخ مثبت تا بدان حد که سلاطین اسلام را در نیکوکاری بدو تشبیه کنند و کدام سعادت ازین بزرگتر که پیغامبر او را این شرف ارزانی داشته است که ولدت فی زمن الملک العادل- انوشیروان مثال داد تا آن را به حیلت ها از دیار هند به مملکت پارس آوردند و به زبان پهلوی ترجمه کرد و بنای کارهای ملک خویش بر مقتضی آن نهاد و اشارات و مواعظ آن را فهرست مصالح دین و دنیا و نمودار سیاست خواص و عوام شناختو آن را در خزاین خویش موهبتی عزیز و ذخیرتی نفیس شمرد و تا آخر ایام یزدجرد شهریار که آخر ملوک عجم بود بر این قرار بماند

نصرالله منشی
 
۵۵

نصرالله منشی » کلیله و دمنه » مقدمهٔ نصرالله منشی » بخش ۲۵ - حکمت همیشه عزیز بوده است، خاصه بنزدیک ملوک و اعیان

 

و اگر در تقریر محاسن این کتاب مجلدات پرداخته شود هنوز حق آن به واجبی گزارده بیاید لکن ابرام از همه حد بگذشت و از آن موضع که به ذکر نوشیروان رسیده آمده است تا اینجا سراسر حشو است و با سیاقت کتاب البته مناسبتی ندارد اما غرض آن بود تا شناخته گردد که حکمت همیشه عزیز بوده است خاصه به نزدیک ملوک و اعیان و الحق اگر در آن سعیی پیوسته آید و موونتی تحمل کرده شود ضایع و بی ثمرت نمانده است زیرا که معرفت قوانین سیاست در جهان داری اصل معتبر است و بقای ذکر بر امتداد روزگار ذخیرتی نفیس و به هر بها که خریده شود رایگان نماید

نصرالله منشی
 
۵۶

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۶ - مطلع سوم

 

... روشنان در عهدش از شروان مداین کرده اند

زیر پایش افسر نوشیروان افشانده اند

تا به دور دولت او گشت شروان خیروان ...

خاقانی
 
۵۷

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۱ - مطلع سوم

 

... نیست نظیر تو خصم خود نبود یک بها

تاج سر کوکنار افسر نوشیروان

در دل دشمن نگر مانده ز تیغت خیال ...

خاقانی
 
۵۸

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۵ - مطلع سوم

 

... بل که تا حکمش دمیده صور عدل اندر جهان

از زمین ملک صد نوشیروان انگیخته

نیل تیغش چون سکاهن سوخته خیل خزر ...

خاقانی
 
۵۹

خاقانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۵ - در مدح خاقان کبیر جلال الدین ابو المظفر شروان شاه

 

... داور اسلام خاقان کبیر

عدل را نوشیروان مملکت

ساقی دریاکشان آخر کجاست ...

خاقانی
 
۶۰

خاقانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۶ - در مرثیهٔ خاقان اعظم منوچهر پسر فریدون شروان شاه

 

... سی ساله ملک و ملک جهان چون گذاشتی

پرویز عهد بودی و نوشیروان وقت

ایوان سیم کرده چنان چون گذاشتی ...

خاقانی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۱۰
sunny dark_mode