فغان من از نعرهٔ پاسبان
که افگند تعجیل در کاروان
سبک برگرفتند بار مرا
نهدند بر سینه بار گران
برفت آن مه آسمان و ز رنج
ندانم زمین را همی ز آسمان
برفت او و جان شد ز شخصم برون
روان گشت و خون شد ز چشم روان
مرا بود زین پیش از دل اثر
مرا بود زین پیش از جان نشان
کنون عشق دلبر بفرسود دل
کنون هجر جانان بپالود جان
ز من گشته جان جهانم جدا
ز من گشته چشم و چراغم نهان
بگریم در اندوه چشم و چراغ
بنالم ز تیمار جان جهان
چو تیر از کمان تا برفت آن نگار
ز غم قد چون تیر من شد کمان
ز مویه چو موییست شخصم نزار
ز ناله چو نالیست قدم نوان
همه لهو ایام من شد عنا
همه سود آمال من شد زیان
کنون از ریاحین دیدار او
بود روح را نزهت بوستان
ز بویش مراحل پر از رایحه
ز رویش منازل پر از ارغوان
ز اقبال او کاروان را براه
چو خرم بهاریست اندر خزان
کنون کین جهان جوان گشته را
نهادند در دست پیری نهان
سزد گر بگیرم بیاد نگار
می پیر از دست شاه جوان
خداوند خوارزمشه ، آنکه اوست
ز چنگ حوادث جهان را امان
نزادست گردون چنان پادشاه
ندیدست عالم چنو قهرمان
ظفر را شده تیغ او مقتدا
خرد را شده تیغ او ترجمان
سخابی کفش همچو سر بی خرد
هنر بی دلش همچو تن بی روان
برایش چو کردم وقت سجود
زبان را بحبس دهان امتحان
مگر خواصت گردون سزای عدوش
که کردند محبوسش اندر دهان
بود بی بیانش معانی چنانک
دهان بی زبان و زبان بی دهان
ایا شهریاری که روز نبرد
بود در سپاه تو صد پهلوان
همه ناسخ ملک افراسیاب
همه صاحب عدل نوشیروان
در اتباع هر پهلوانی بود
هزاران هزاران هزبر ژیان
همه همچو بهمن بوقت ضراب
همه همچو رستم بوقت طعان
برآورده هر پهلوانی دمار
هم از قصر قیصر ، هم از خان خان
زهی عون تو اهل دین را پناه
زهی سعی تو تیغ حق را فسان
رسوم معالی تو بی قیاس
فنون ایادی تو بی کران
فلک را شده حکم تو پیشرو
جهان را شده عدل تو پاسبان
ز جود تو پر معدهٔ حرص و آز
و لیکن تهی معدهٔ بحر و کان
گمان تو برتر بود از یقین
وگرچه یقین برترست از کمان
ایا شهریاری ، که چون آفتاب
بود با تو اقبال گردون عیان
تو دانی که: چون من ندیدست کس
ببحر بنان و بسحر بیان
هنر گشته باخاطر من قرین
خرد کرده با فکرت من قران
مرا عز نفسست ، تا عز نفس
مرا مانعست از مقام هوان
نیم جز ز انعام تو مال جوی
نیم جز بدرگاه تو مدح خوان
نکرد ستم از غیر تو اقتراح
بیک قطره آب و بیک لقمه نان
بایزد ، که افلاک او آفرید
که گر من بر افلاک سازم مکان
بر آن تفاخر نیارم که من
نهم سر بخدمت برین آستان
همی تا بود نور ضد ظلام
همی تا بود نار اصل دخان
همه عز نفس از دقایق بیاب
همه کام دل بر حقایق بران
بجاه اندرون تا قیامت بپای
بملک اندرون تا قیامت بمان
بپای طرب فرش شادی سپر
بدست کرم تخم زادی فشان
ز اقبال تو تا بروز قضا
بماناد ملک اندرین خانمان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر مجموعهای از احساسات عمیق و دردهای عاشقانه را بیان میکند. شاعر از جدایی و فراق معشوقش مینالد و از غم و اندوه ناشی از فقدان او سخن میگوید. او به توصیف حال خود در این جدایی پرداخته و از تغییر روحیهاش و چگونگی تأثیر عشق و هجران بر زندگیاش میگوید. همچنین به وصف ویژگیهای پادشاهی که بر دنیا حکومت میکند میپردازد و او را مسئول امنیت و عدالت در جامعه میداند. شاعر در نهایت از معشوق خود خواسته و به او وابستگی عاطفی شدیدی دارد. این شعر در نهایت نمایانگر تملک عشق و تنهایی است که انسان را در دوران فراق به چالش میکشد.
هوش مصنوعی: من به شدت نگران و ناراحتم از صدای ناهی و سرکوبگری که باعث شده است کاروان با شتاب بیشتری حرکت کند.
هوش مصنوعی: آنها بار سنگینی را بر دوش من گذاشتند و من را از راهی که باید میرفتم، دور کردند.
هوش مصنوعی: آن ماه زیبا از آسمان رفت و من نمیدانم زمین را از آسمان چه رنجی است.
هوش مصنوعی: او از پیش من رفت و جانم از وجودم جدا شد، روح من پرواز کرد و اشکهایم با خون جاری شدند.
هوش مصنوعی: من از قبل نشانههایی در دل دارم، من از قبل نشانههایی در جان دارم.
هوش مصنوعی: اکنون عشق معشوق سبب دردی در دل من شده است و اکنون دوری محبوب، جانم را زنده میکند.
هوش مصنوعی: جان من از دنیایم جدا شده و نور و روشنی زندگیام پنهان گشته است.
هوش مصنوعی: من در غم و اندوه اشک میریزم و از درد و رنجی که بر جان جهانیان وارد شده، ناله میکنم.
هوش مصنوعی: هنگامی که آن معشوق از کنارم رفت، به سرعت و ناگهانی مانند تیر از کمان دور شد. غم جدایی او مرا به حالتی رساند که بدنم همچون کمان شده و دل دردمندیم مانند تیر است.
هوش مصنوعی: شخصی در حال ناله و زاری است و این وضعیت او را بسیار ضعیف و نزار کرده است. او به شدت در حال ناراحتی است و در این حالت، گامهایش نیز به سختی برداشته میشود.
هوش مصنوعی: تمام سرگرمیهای روزهای من به دردسر تبدیل شد و هر آنچه که آرزو داشتم، به ضرر من تمام شد.
هوش مصنوعی: اکنون دیدار او مانند گلهای خوشبو، روح را به باغی پر از نشاط میبرد.
هوش مصنوعی: از عطر او، مکانها پر از خوشبوئی است و از چهرهاش، خانهها پر از گلهای ارغوانی شده است.
هوش مصنوعی: به خاطر خوششانسی او، کاروان به راه افتاده است، مانند بهاری که در دل پاییز میدرخشد.
هوش مصنوعی: اکنون که این جهان جوان شده است، آن را در دستان پیر پنهان قرار دادهاند.
هوش مصنوعی: اگر از یاد محبوبم یاد بگیرم و خود را تحت تأثیر او قرار دهم، شاید بتوانم از دست شاه جوان، پیری را به دست آورم.
هوش مصنوعی: خداوند خوارزمشاه، کسی است که در برابر سختیها و مشکلات جهان، حمایت و حفاظت از او را فراهم میآورد.
هوش مصنوعی: هیچگاه آسمان چنین پادشاهی به خود ندیده و دنیا چنین قهرمانی را نشنیده است.
هوش مصنوعی: پیروزی در دستان اوست و او راهنمایی برای خردمندان شده است.
هوش مصنوعی: کفش فروش، از عقل و درک بیبهره است و هنرش بدون احساس و انگیزه، همانند بدنی بیجان و روح است.
هوش مصنوعی: وقتی که برای او در حال نماز و سجده بودم، زبانم را در دهانم حبس کردم تا آزمایش کنم.
هوش مصنوعی: شاید خواص آسمان و اجرامش، باعث شدند که او به خاطر عذابی که به دیگران داده، در زبانی گرفتار شود.
هوش مصنوعی: وجود او به قدری عمیق و گسترده است که همچون دهانی بدون زبان یا زبانی بدون دهان، نمیتوان به راحتی آن را بیان کرد. یعنی معانی و مفهوم او فراتر از کلمات و بیانهای معمولی است.
هوش مصنوعی: آیا پادشاهی هست که در روز جنگ در سپاه تو صد قهرمان باشد؟
هوش مصنوعی: تمامی نصابنامههایی که در دوران افراسیاب نوشته شده، به خاطر برابری و انصاف، تحت نظر نوشیروان قرار دارند.
هوش مصنوعی: در پیروی از هر پهلوان، هزاران هزار از جنگجویان شجاع وجود دارند.
هوش مصنوعی: همه در زمانی که خطر و مشکلات را احساس میکنند، مانند بهمن که به شدت و ناگهانی فرو میریزد، و در زمان چالشها و جنگها، همچون رستم که قهرمان و نامدار است، با شجاعت و قدرت ظاهر میشوند.
هوش مصنوعی: هر پهلوانی قادر است که هم دربار قیصر را به هم بزند و هم دنیای خانها را تحت تأثیر قرار دهد.
هوش مصنوعی: تو به اهل ایمان کمک میکنی و مانند پناهی برای آنها هستی، و تلاشهای تو همانند تیغی است که حقیقت را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: آئینهای بلند تو قابل مقایسه نیستند و هنرها و مهارتهای تو بیپایان هستند.
هوش مصنوعی: آسمان به فرمان تو حرکت میکند و جهان تحت محافظت و حمایت عدالت تو قرار دارد.
هوش مصنوعی: به لطف تو، دل پر از حرص و آز است، اما دل دریا خالی از چنین خواستههایی است.
هوش مصنوعی: پندار تو قویتر از واقعیت بود، هرچند که واقعیت از آئینه کمان هم قویتر است.
هوش مصنوعی: ای پادشاهی که مانند آفتاب درخشان هستی و شانس و سعادت بر تو آشکار است.
هوش مصنوعی: تو میدانی که هیچکس مانند من نه به زیبایی دستها و نه به جذابیت کلام نمیتواند باشد.
هوش مصنوعی: هنر به همراه فکر و ذهن من است و با اندیشهام به گونهای با قرآن ارتباط دارد.
هوش مصنوعی: من به خاطر حرمت و عزت نفسی که دارم، نمیگذارم هیچ چیزی مرا به مقام پستی و ذلت بکشاند.
هوش مصنوعی: جز لطف و بخشش تو چیزی نمیخواهم، و جز درگاه تو مدح و ستایش کسی را نمیگویم.
هوش مصنوعی: به خاطر تو هیچ کس بر من ظلم نکرد و حتی برای یک قطره آب یا یک لقمه نان به کسی پناه نبردهام.
هوش مصنوعی: خداوندی که آسمانها را خلق کرده است، اگر من هم در آسمانها جایگاهی بسازم، چه فرقی میکند؟
هوش مصنوعی: من به خود نمیبالم که سرم را برای خدمت به این درگاه خم میکنم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که نور وجود دارد، ظلمت نیز وجود نخواهد داشت. تا زمانی که آتش وجود دارد، دود هم وجود خواهد داشت.
هوش مصنوعی: تمام عزت و بزرگی انسان در لحظات و دقایق زندگیاش نهفته است. برای رسیدن به آرزوها و خواستههای قلبیاش، باید به حقایق توجه کند و بر اساس آنها حرکت کند.
هوش مصنوعی: به خاطر مقام و منزلت خود تا ابد پا بر جا باش و در مکنت و ثروت خود تا همیشه باقی بمان.
هوش مصنوعی: برای لذت و شادابی زندگی، همچون فرشی زیبا، نشاط و خوشبختی را در دل بکارید و با بذری خوب، طراوت و شکوفایی را منتشر کنید.
هوش مصنوعی: با خوششانسی و روزگار خوب تو، تا زمانی که قضا و قدر اجازه دهد، این خانه همچنان آباد و پر از نعمت خواهد ماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جگر تشنگانند بیتوشگان
که بیچارگانند و بیزاوران
بدین آلت رای و جان و زبان
ستود آفریننده را کِی توان
ولیکن مرا هست عذر زنان
یکی هفته ام داد باید زمان
خداوند ما شاه کشورسِتان
که نامی بدوگشت زاولستان
سر شهریاران ایران زمین
که ایران بدو گشت تازه جوان
یکی خانه کردهست فرخاردیس
[...]
به دست آرد از آب حیوان نشان
بخورزو و پس شادزی جاودان
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.