ایا شهریاری که صاحب قرانی
ز جدّ و پدر یادگار جهانی
ملک شاه و الب ارسلان را تو فخری
که پیش از ملک شاه و الب ارسلانی
خداوند روی زمینی ولیکن
به همت زیادت ز هفت آسمانی
جهانبان از آنی که بخت جوانَت
فراوان هنر داد گاهِ جوانی
از آن هر هنر پادشاه زمینی
وز آن هر هنر شهریار زمانی
یکی زان هنرهاست مردی و رادی
دگر خصم بندی و کشور ستانی
دگر دانش و دین و عقل و شجاعت
دگر عدل و انصاف نوشیروانی
چو تو بیقرینی ز چندین هنرها
همه زیبدت نام صاحب قرانی
تو این مملکت رایگانی نداری
«فلک مملکت کی دهد رایگانی»
فزون است اوصاف شهنامهٔ تو
ز اخبار شهنامهٔ باستانی
چه باید خبر در دو گوش خلایق
که تو در دو چشم خلایق عیانی
دروغ است لَختی ز اخبار پیشین
چنین است فرزانگان را گمانی
هر آن کس که اخبار فتح تو خواند
دهد خلق را از درستی نشانی
از آن پس که پیلان زاولستان را
گرفتی به شمشیر هندوستانی
گشادی عراقین و شام و عرب را
به آسیب پیلان زاولستانی
از این گشت مشهور نام و نشانت
بهگیتی ستانی و سلطان نشانی
به آتش همی آب را برگماری
وز آهن همی برق بیرون جهانی
چو تو ابردستی و آتس حسامی
چو تو برق تیری و آتش کمانی
هنر را ز رسم تو خیزد معالی
سخن را ز نام تو خیزد معانی
یکی بیت نغزست مر رودکی را
که اندر جهان تو سزاوار آنی
«نه جز عیب چیزی است کان تو نداری
نه جز غیب چیزی است کان تو ندانی»
جو در رزم تیری برانی ز شستت
زخون بر در و دشت جیحون برانی
چو در بزم جامی بگیری به دستت
زدست سخی زر و گوهر فشانی
چنان است معلوم خلق جهان را
که نزد موفق مگر میهمانی
چو نعمت زجود تو دارد موفق
پس او میهمان است و تو میزبانی
یکی میزبان همه عالمی تو
که سلطان بخشندهٔ مهربانی
همی تا زآب حیات آدمی را
بود در جهان زندگی جاودانی
از آن می که آب حیات است گویی
تو را باد تا جاودان زندگانی
تو بر تخت شاهنشهی شاد و خرّم
نشسته به پیروزی و کامرانی
ز امر تو شاهان نشسته به شاهی
زدست تو خانان نشسته به خانی
زخون عدو لالهگون روی تیغت
ز خون رَزان روی تو ارغوانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی شهریار و بزرگمنشی اوست که به عنوان صاحب قرآنی و یادگار جهانی شناخته میشود. شاعر به او نسبتهای بزرگ میدهد و او را به عنوان فردی با هنرهای بسیار، مانند شجاعت، عدل، دانش و دین معرفی میکند. شعر به ویژگیهای برجسته او اشاره میکند که او را از دیگران متمایز میسازد و بر قدرت و صداقت او تأکید میکند.
شاعر همچنین به پیروزیهای او در جنگ، فتح سرزمینها و تواناییهایش در مدیریت کشور اشاره میکند. در نهایت، او را به عنوان میزبانی بینظیر که به دیگران نعمت میدهد و خود در مقام شاهنشاهی زندگی میکند، توصیف میکند. شاعر به زیبایی تصویر میکند که چگونه او بر تخت سلطنت نشسته و در کنار دیگر شاهان و خانان به خوشی و کامیابی زندگی میکند.
هوش مصنوعی: آیا کسی هست که به مقام سلطنت دست یافته و قرآن را از جد و پدرش به ارث برده و یادگار جهانی است؟
هوش مصنوعی: تو افتخاری بزرگتر از ملک شاه و الب ارسلان هستی، زیرا قبل از آنها وجود داشتهای.
هوش مصنوعی: خداوند در زمین حضور دارد، اما به دلیل تلاش و کوشش فراوان، از آسمانها نیز بسیار بزرگتر و والاتر است.
هوش مصنوعی: جهان به این دلیل زیبا و شگفتانگیز است که بخت و اقبال جوانی تو، هنری فراوان به تو هدیه داده است. در زمان جوانی، فرصتها و استعدادهای بسیاری در انتظار توست.
هوش مصنوعی: هر آنچه که هنری است از طرف پادشاهان و هر چیزی که به عنوان هنر در اختیار حاکمان زمانه است.
هوش مصنوعی: یکی از آن هنرها، مردانگی و رفتار نیک است و دیگری در مقابل، دشمنی و بر هم زدن نظم و کشور.
هوش مصنوعی: میتوان گفت که در زمانها و شرایط مختلف، دانایی، ایمان، خرد و شجاعت و همچنین عدالت و انصاف، همگی تغییر میکنند و هر کدام در دورهای خاص و با ویژگیهای متفاوت معنا پیدا میکنند.
هوش مصنوعی: وقتی تو در اشعار خود غمگینی، تمام هنرها و زیباییها به نام تو مناسب است.
هوش مصنوعی: در این کشور، هیچکس چیزی رایگان ندارد و؛ آیا آسمان و سرنوشت مملکت، چیزی را بهطور رایگان به کسی میدهد؟
هوش مصنوعی: ویژگیهای داستان شهنامه تو از روایتهای شهنامه قدیمی بیشتر و غنیتر است.
هوش مصنوعی: چه نیازی است به گفتن اخبار در گوش مردم وقتی که تو خودت به وضوح در چشمان آنها دیده میشوی؟
هوش مصنوعی: خبرهایی که از گذشته میآید، گاهی درست نیست و حکمتمندان بر این باورند که به این اخبار نباید اعتماد کرد.
هوش مصنوعی: هر کسی که اخبار پیروزی تو را میخواند، به مردم نشانهای از راستی و حقیقت میدهد.
هوش مصنوعی: بعد از این که فیلهای زاولستان را با شمشیر هندی به تصرف درآوردی.
هوش مصنوعی: گشایش و رونق عراق و شام و سرزمینهای عربی به خاطر آسیبهایی است که فیلهای زاولستانی به آنجا وارد میکنند.
هوش مصنوعی: از این گردش و سفر، نام و نشانی بهدست میآوری که در دنیا شناخته میشوی و مانند یک پادشاه مطرح میگردی.
هوش مصنوعی: آب را درون آتش میگذاری و از آهن هم برقی به وجود میآوری که جهان را تحت تأثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: تو مانند ابر در آسمانی و همچون آتش در دست حسام، همچنین چون برقی هستی که از کمان رها میشود.
هوش مصنوعی: هنر از زیباییها و سبک تو نشأت میگیرد و سخنان پرمعنا از نام و مقام تو به وجود میآید.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که در دنیا شخصی به اندازه تو شایسته و برازنده نیست و میتوان گفت این اصطلاح به نوعی بیانگر تمایز و ارزش ویژهای است که برای شخص مورد نظر قائل است.
هوش مصنوعی: این جمله بیان میکند که هیچ چیز در وجود تو نیست که عیبی نداشته باشد و همچنین هیچ چیزی در عالم نیست که تو از آن بیخبر باشی. به عبارتی دیگر، هر آنچه که در خود داری، یا نقصی دارد و یا چیزهایی هستند که از آنها آگاه نیستی.
هوش مصنوعی: در میدان جنگ، تیرهایی را با نیروی دستانت پرتاب میکنی، به طوری که خون بر دروازهها و دشتهای جیحون جاری میشود.
هوش مصنوعی: وقتی که در مجالس خوشی و شادی جامی به دست میگیری، از دست بخشنده و بزرگوار، زر و جواهر میبارد.
هوش مصنوعی: معلوم است که وضعیت آفرینش و موجودات جهان به گونهای است که تنها برای موفقان و برگزیدگان، به نوعی میهمانی یا فرصتی ویژه فراهم میشود.
هوش مصنوعی: وقتی که کسی از نعمتهای تو بهرهمند میشود، او در واقع مهمان توست و تو باید همچون یک میزبان از او پذیرایی کنی.
هوش مصنوعی: تو همچون میزبان همه مردم جهان هستی، ای سلطانی که همیشه بخشنده و مهربان هستی.
هوش مصنوعی: انسان از آب حیات برخوردار است و همین موضوع به او زندگی جاودانی در این دنیا میبخشد.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه تو همچون آب حیات هستی، به نظر میرسد که نفس تو برای همیشه حیات بخش و زنده کننده است.
هوش مصنوعی: شما بر جایگاه سلطنتی نشستهاید و در حال حاضر با شادی و خوشحالی از پیروزی و موفقیتهای خود لذت میبرید.
هوش مصنوعی: به خاطر خواسته تو، پادشاهان بر تخت سلطنت نشستهاند و بزرگان نیز در مقام خود قرار گرفتهاند.
هوش مصنوعی: روی تیغ تو به رنگ خون دشمن، مانند لالهای سرخ است و رنگ رزان بر چهرهات، ارغوانی و زیبا به نظر میرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کسی را چو من دوستگان می چه باید؟
که دل شاد دارد بهر دوستگانی
نه جز عیب چیزیست کان تو نداری
نه جز غیب چیزیست کان تو ندانی
ز دو چیز گیرند مر مملکت را
یکی پرنیانی یکی زعفرانی
یکی زر نام ملک بر نبشته
دگر آهن آب دادهٔ یمانی
که را بویهٔ وصلت ملک خیزد
[...]
از او بوی دزدیده کافور و عنبر
وز او گونه برده عقیق یمانی
بماند گل سرخ همواره تازه
اگر قطره ای زو به گل بر چکانی
عقیقی شرابی که در آبگینه
[...]
شه مشرق و شاه زابلستانی
خداوند اقران و صاحبقرانی
بدولت یمینی بملت امینی
مر این هر دو را اصل یمن و امانی
تو محمود نامی و محمود کاری
[...]
یکی گوهری چون گل بوستانی
نه زر وبه دیدار چون زرکانی
به کوه اندرون مانده دیرگاهی
به سنگ اندرون زاده باستانی
گهی لعل چون باده ارغوانی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.