گنجور

 
۱۹۲۸۱

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۱ - در معرفت و حکم و منقبت شاه اولیاء علی مرتضی صلواه الله والسلامه علیه گوید

 

... از خاک کرد رایت محمودی آشکار

از گرد راه راهروان چتر سنجری

کرد استماع چرخ طنین ذباب او ...

... سنگ عرض بریز که دریای معرفت

در راه تست و گوهر دریاست جوهری

نقاد گوهرست بمرصاد اقتصاد ...

... تا جای خس نماند در ظرف از پری

بهر نثار پای گدایان راهرو

در راه حیدری بره انجام جعفری

سلطان عرش دل اسد غاب غیب ذات ...

صفای اصفهانی
 
۱۹۲۸۲

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مسمطات » مسمط در نعت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها

 

... هدهد به سر از پر علم پادشهی زد

بلبل غزلی خواند و بدو راه رهی زد

آباد بدان مرغ غزل خوان غزل گو ...

... آراسته کن سدی چون رای ارسطو

قمری به کلیسای چمن راهب ترساست

زنار به گردن پی تعظیم کلیساست ...

صفای اصفهانی
 
۱۹۲۸۳

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مسمطات » مسمط بهاریه در نعت حضرت حجه عصر عجل الله تعالی فرجه

 

... ای گونه ات معاینه چون لاله بهار

خیز ای پسر که راه غم از باده طی کنیم

وز زور می بناخن اندوه نی کنیم ...

... زین دم نظام سلسله جبر و اختیار

ماییم سر راهروان طریق عشق

درد یکشان مست سفال رحیق عشق ...

... ای همنفس که میطلبی درس عشق یار

رندان راهرو که سه و سیصد و دهند

ابدال بی بدیل که پرورده شهند ...

... بفکن حجاب این فلک پیر پرده دار

این راه راز راهروان وفا طلب

این می ز میکشان سبوی ولا طلب ...

صفای اصفهانی
 
۱۹۲۸۴

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مسمطات » مسمط بهاریه در نعت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه فرماید

 

... ختمست آیت تو به عیسی کنند ختم

راه هدایت تو به عیسی کنند ختم

قدر کفایت تو به عیسی کنند ختم ...

... عیسی به چرخ چارم فرقست زین دو گام

بسیار راه باشد از حال تا مقام

سر مست خاص می دهد از می تمیز جام ...

صفای اصفهانی
 
۱۹۲۸۵

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مسمطات » مسمط در منقبت حضرت شاه اولیا علی مرتضی روحی و ارواحنا فداه

 

... کسی که گام نهد در قفای سالک عدل

تواند آنکه برد راه در مسالک عدل

بود ملیک رقاب ملوک مالک عدل ...

... سری که پوید آزاده در کمند خداست

نیوش پند من ای راهرو که پند خداست

به عشق کوش که عشق اختر بلند خداست ...

... حقیقت او مقصود سر لولاک است

طریقت او قیوم راه انسانی

بدین صراط من و دل دو پیر و سلفیم ...

... که آفتاب گذارد که سر فکنده توست

به پیش پای تو بر خاک راه پیشانی

حدیث نفس مرا گفت ترک عرفان کن ...

صفای اصفهانی
 
۱۹۲۸۶

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱۰ - جواب

 

... قوام حضرت و قیوم درگاه

به بیدای حقیقت هادی راه

بفرقان مغز دانش را قوی کن ...

... کزومان دمبدم جان جدیدست

بدون علم بر حق نیستت راه

چه علمست اینکه گویم علم با الله ...

... مکان را دستگاه لا مکان ده

دل ما را بدانش راهبر کن

پس از دانش ببینش بی سپر کن ...

... بدایات یقین علم الیقین دان

وسط عین الیقین ای راه بین دان

نهایات یقین حق الیقینست ...

... چو انعامند حق فرمود بل هم

چو بی علمست سالک کور راهست

بویژه آنکه در ره بیم چاهست ...

... نهد پای یقین در کشور علم

ز راه جذب جان یا راه برهان

شود وارد بشهر علم ایقان

ز هر راهی که خواهد گو کند طی

که باید علم را شد وارد حی ...

... که در آبست و محرومست از آب

اگر همراه بودش ذره یی نور

کجا ماندی ز لطف آب مهجور ...

... نماندی بی نصیب از نور حکمت

بداهت را چو گوید راه راهست

بحمل اولی کفتش تباهست

اگر او راه را دانستی از چاه

نگفتی نیست لازم علم در راه

که علم راه رهرو راست واجب

دل بی علم باشد طین لازب ...

صفای اصفهانی
 
۱۹۲۸۷

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱۲ - جواب

 

... خدا موجود بی همتاست بی شک

خدا تا هست همراهست مهدی

ولی اسم اللهست مهدی ...

... بکن از بیخ اصل منکری را

ز علم عشق کن در راه مرکب

چه تازی مرکب جهل مرکب ...

... ز دنبالش بپوی این هفت وادی

که در این راه بینی روی هادی

بدون علم در خلوت نشستن ...

... بقانون مکاشف جذبه جان

براهین از بدایات شهودند

علوم حقه انحاء وجودند

مکاشف را براهین از بدایت

کند در تیه حیرانی هدایت ...

... چو یکتا نیستند این هر دو هیچند

دو راه خوفناک پیچ پیچند

بوحدت شاهراه مستقیمند

صراط ربط حادث با قدیمند ...

... بدین سیرند ارباب مکارم

که این شمس و قمر راهست خاتم

یکی چون آفتاب بی کسوفست ...

صفای اصفهانی
 
۱۹۲۸۸

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱۴ - جواب

 

... شدم مؤمن نمودم قطع زنار

کنون گویم که گشتم سالک راه

هو الله الذی لا غیره الله ...

... بعین فقر دولت یار بختم

من و دل هر دو همراه طریقیم

فنای فقر را در ره رفیقیم ...

... سلیمان مرا انگشتری ده

که دیوانند بس ناسخته در راه

گریزند ار ببینند اسم الله ...

صفای اصفهانی
 
۱۹۲۸۹

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱۹ - ادامه

 

... ولی باشد ضلالت را مهالک

درین گمراهی و تاریکی و چاه

تو باری چنگ زن بر حبل الله ...

... خدا یا ترک عادت دین ما کن

بتن پیراهن عادت قبا کن

که این عادات عادست و ثمودست ...

... به نشکافد دم او گرده شیر

برین مقصد که راه از حصر بیشست

صراط هر کسی بر حد خویشست ...

صفای اصفهانی
 
۱۹۲۹۰

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۲۱ - جواب

 

... مر این حکمت بسمت ذات اولی

گرین حکمت نباشد هادی راه

نباشد راهرو را رو بدرگاه

نماید حکمت منطوق هادی ...

... نداری پر مپر بر سمت افلاک

بدون پر نیابد در سه گز راه

چو پر گیرد گذارد پای بر ماه ...

... زمینشان اسمان را سایه بر سر

گدای فقر درویشان این راه

فشاند آستین بر دولت شاه ...

صفای اصفهانی
 
۱۹۲۹۱

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۲۶ - توضیح

 

... دماغ فکرت موسی مشوش

گریز شش جهه را راه مسدود

پناهی به ندید از حصن مقصود ...

صفای اصفهانی
 
۱۹۲۹۲

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۲۸ - سؤال دهم

 

... که باشد سالک سیر الی الله

که اندر سیر فی اللهست در راه

صفای اصفهانی
 
۱۹۲۹۳

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۲۹ - جواب

 

... رود جایی که جبریل افکند پر

الی الله راست خلق آنکوست در راه

بمی ده خلق را سیر الی الله ...

... که باشد فیض حق بر خلق شامل

ز حق تا عبد نبود راه بسیار

ولی مخفیست حق در ستر اسرار ...

... خدا را آشنای خانه گردد

ولیکن شرط دارد سیر این راه

جزای شرط باشد سیر درگاه ...

... که او حقست در بالا و در پست

بطی این بوادی هادی راه

تواند زد دم انی انا الله ...

صفای اصفهانی
 
۱۹۲۹۴

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۳۰ - فی المناجات

 

خدایا نفس ما را راهبر کن

سر و سرخیل ارباب سفر کن ...

... تو وجه باقی و غیر از تو هالک

تویی سیار و سیر و راه و مقصود

نباشد جز تو در اسفار موجود ...

صفای اصفهانی
 
۱۹۲۹۵

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » ترکیب بند من واردات القلبیه فی معرفه الالهیه

 

... تا مجمع این دو بحر در سیر

با موسی و خضر هر دو همراه

بالاتر ازین دو قطب گردون ...

... عبدیم که از صفای بر حق

آموخته ایم راه از چاه

تا راه بریم بر دقایق

در حل حقیقه الحقایق ...

... بر خسرو گاه افسر سر

بر سالک راه خاک پاییم

بر دست سکندر ولایت ...

... هم کبر نهاد و هم ریا را

در راه رضای دوست بگزید

بر راحت خویشتن بلا را ...

صفای اصفهانی
 
۱۹۲۹۶

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۴

 

با دوصد ناز ز من دوش به راه عجبی

برده ماه عجبی دل به نگاه عجبی ...

... خال هندوی بتی زد ره ایمان صفا

دزد راه عجبی گشت به چاه عجبی

صفای اصفهانی
 
۱۹۲۹۷

میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۲ - در ستایش وخشوران تابناک

 

... یکی سازد آبشخور میش و گرگ

پدید آورد راه یزدان پاک

بپردازد از اهرمن روی خاک ...

میرزا آقاخان کرمانی
 
۱۹۲۹۸

میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۳ - در احوال عصر تاریکی و اساتیر

 

... که احوال پیشین به تاریکی است

خرد را در این راه باریکی است

به تیره شب اندر توان ماه جست

ولیکن نیارد کس این راه جست

نه بنوشته بود است تاریخشان ...

... نماید تو را صورت واقعات

وگرنه خود را درین راه نیست

کس از راز پوشیده آگاه نیست

میرزا آقاخان کرمانی
 
۱۹۲۹۹

میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۹ - سلاله آجامیان

 

... به گیتی به از دین هوشنگ نیست

همه راه دادست و آیین مهر

نظر کردن اندر شمار سپهر

میرزا آقاخان کرمانی
 
۱۹۳۰۰

میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۱۷ - جنگ با آلیات درلیدیا

 

... ابا آلیاد آن شه ساردیز

گرفتند راه نبرد و ستیز

به شهنامه اولاد می خواندش ...

... دو شاه سرافراز با دستگاه

ابر آشتی باز جستند راه

ولی تا به ایرماغ از لیدیا ...

میرزا آقاخان کرمانی
 
 
۱
۹۶۳
۹۶۴
۹۶۵
۹۶۶
۹۶۷
۱۰۱۶