نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۱۲ - ذکر شهادت حضرت مولی الکونین، ابی عبدالله الحسین علیه السلام
... خوش پرستاری کن از بیمار من
چون شوم من کشته در راه خدا
اهل بیت من مکن از خود جدا ...
... داد خواهر را تسلی شاه عشق
گفت سهلست این همه در راه عشق
شد مکین چون آفتابی بر هلال ...
نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۱۳ - آمدن جبرئیل به یاری سالار جلیل
... جبرییلا این که بینی نی منم
اوست یکسر من همین پیراهنم
زو فرودم آنچه از خود کاستم ...
... تا نسوزد شهپرت را آتشم
هین سپاهت دور دار از راه من
که جهان سوز است برق آه من ...
نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۱۶ - آمدن فرشتهٔ آب به جهت یاری
... استطقس آب و آتش خاک و باد
ای فرشته آب راه خویش گیر
ره کز آنجا آمدستی پیش گیر ...
نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۲۲ - ذکر محاربهٔ آن حضرت با لشگر شقاوت اثر
... بس که خون بارید ز ابر تیغ تیز
بر اجلها بسته شد راه گریز
قدسیان بر حال او گریان همه ...
نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۲۳ - ذکر رفتن امام تشنهلب به جانب فرات
... تو بدین نیرو که تازی بر سپاه
جان که خواهد داد جانان را به راه
هین فرود آ ای شه پیمان درست ...
... مصطفی و مرتضی و فاطمه
چشم بر راهند با حوران همه
ای حریم وصل ما ماوای تو ...
نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۲۵ - مکالمهٔ آن حضرت با ذوالجناح
... می دهد این خاک بوی کوی یار
راه طی شد ذوالجناحا پا پس آر
ذوالجناحا هین برافکن بار خویش
تا رود یاری به سوی یار خویش
پا فروکش که نماند از راه عشق
جز دو گامی تا به نزد شاه عشق ...
... با تو آن عهدی که بستم روز ذر
که دهم در راه ناموس تو سر
شکر کآمد بر سر آن عهد بلی ...
... کاش صد جان دگر بودم به تن
تا به راهت دادمی ای ذو المنن
هر چه در راه تو دادم زان تست
مانده جانی باقی آن هم جان تست ...
... از گل آدم شنیدم بوی تو
راه ها پیموده ام تا کوی تو
چشم دل بر راه یک پروانه ام
که دهد ره بر درون خانه ام ...
نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۲۸ - رفتن ذو الجناح به خیمه گاه و قصّه حضرت شهربانو
... کار پاکان را قیاس از خود مگیر
کشتۀ راه محبت مرده نیست
مردنش جز رستنی زین پرده نیست ...
نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۳۱ - ذکر اسیری اهل بیت عصمت و طهارت
... من بیابان گرد سودای سرت
راه شام و آه دود آسای من
تا چه آرد بر سر این سودای من ...
نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۳۲ - کیفیت روز سیّم از شهادت موافق حدیث حضرت امام صادق علیه السلام
... گفت با یاران خدیو ارجمند
کای به راه عشق ما سر دادگان
دل ز قید جسم و جان آزادگان ...
... آیه وجه اللهی در شان او
موسی و عیسی و ابراهیم راد
با گروه انبیای با رشاد ...
... رو فرو خوان ثم وجه الله را
تا نپویی بی چراغ این راه را
حق نهان در پرده وجهش مظهر است ...
نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۳۴ - رفتن اهلبیت رسالت به جانب کوفه
... طرفه نبود از وی این صیت و سرود
کز خودی بگذشته در راه خدا
زان طرف آورده این صیت و صدا ...
نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۳۸ - ذکر ورود اهل بیت رسالت به شام شوم
... با سلیل دودمان مصطفی
می گرفتی راه دشت و کوه پیش
می گرستی روز و شب بر حال خویش ...
نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۳۹ - عزیمت اهلبیت رسالت از شام به جانب کربلا
... سوی تا سو دشمن و جمعی پریش
راه شام و دشت بی پایان به پیش
شامیان بزم سرور آراستند ...
نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۲
... من وحشی رمیده و نرهن زچارسو
آنچشم و زلف و عارض خط بسته راه را
آنسبزه بین که سنبل رویش زسرکشی ...
نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۲۲
... خانه آتش نکند آنکه حصارش قصب است
چونکه مقصود تویی راه چه دشوار و چه سهل
پرسش بادیه و کوه نه شرط طلب است ...
نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۲۳
... کاینکار خطایی است که خوشتر ز صوابست
تا دیو نظر بر مه رویش نبرد راه
مژگان درازش بکمین تیر شهاب است ...
نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۵۶
... میرم این داغ هنوزم ز جگر می نرود
سر هر راه که گیرم ز پی شکوه به عمد
ره بگرداند و زین راه گذر می نرود
خونبهایی ز لبت ده به شهیدان باری ...
نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۶۳
... طلعت زیبا گر این بود که تو داری
قیمت یوسف کم از دراهم معدود
خواجه دهی پند من ز عشق وی اما ...
... خاک سر کوی تست کعبۀ دلها
زاهد بیچاره راه بیهده پیمود
نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۶۶
... یا صبا خرمن موی تو به غارت می داد
یا مرا راه بر آن خرمن عنبر می شد
یا همان دم که ترا عادت دیرین برگشت ...
نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۶۷
... به چه عضویت نشانم که نداند چه کند
شه چو بر صومعه راه نشین می گذرد
گر طبیبانه نیایی به سر خسته هجر ...
نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۷۷
... همه دانند که اینقوم چه سگسارانند
بادب پای بمیخانه نه ایسالک راه
که بهر پای خم میگده هشیارانند ...