گنجور

 
۱۸۰۱

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۰

 

... قصد الروح نحو اجزایی

یا الهی الیک اشکوا اسب

منک همی الیک شکوایی ...

فیض کاشانی
 
۱۸۰۲

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴ - در نعت حضرت رسول (ص) و وصف مرقد ایشان

 

... مجردوار پا در کارزار نفس نه کانجا

ز عریانی بر اسب غازیان برگستوان بینی

فروتن شو به قصد سربلندی ها که از عزت ...

... عجب دارم که حسن آفتاب از فرقدان بینی

برای قرب شاهانست روی پاسبان دیدن

تو خورسندی ز قرب شه که روی پاسبان بینی

به جنت وعده فرمودن ز نقص همت ما دان ...

فیاض لاهیجی
 
۱۸۰۳

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲ - ترکیب‌بند در منقبت امیر مؤمنان علی (ع)

 

... ذره ای از من تهی از جوش نیست

دامن اسباب برافشانده ام

بار بود خانه که بر دوش نیست ...

... راه درازست به پهنا زدم

منت کشتی غم اسباب داشت

رخت برافکنده به دریا زدم ...

... یک دو سحر بگذری از آفتاب

با تو اگر اسب دوانی کند

وصف سمند تو به خاطر گذشت ...

فیاض لاهیجی
 
۱۸۰۴

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۸

 

... شدی چون پیر ازین منزل دگر برکنده باید شد

که از پشت خمت زین میکند مرگ اسب چوبین را

به آشوب جهان هر کس که تن در داد فارغ شد ...

واعظ قزوینی
 
۱۸۰۵

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۸

 

... همه جا پیروند سوختگان

اسب را جای داغ بر کفل است

نیست در سینه یاد حق در کل ...

واعظ قزوینی
 
۱۸۰۶

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۶

 

... به نی سواری طفلان پرد هنوز دلت

کنون که وقت سواری بر اسب چوبین است

ترا نه فرصت حق گویی است و حق بینی ...

واعظ قزوینی
 
۱۸۰۷

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۹

 

... که عریانی دعای جوشن تیر بلا باشد

به اسب و زین اگر نازند مغروران توسن خو

سمند خوش عنا نی زیر ران ما را چو پا باشد ...

واعظ قزوینی
 
۱۸۰۸

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۵

 

... گر تن دهی به وحدت نان شوربا نخواهد

سامان اسب و استر ز آمد شد است با خلق

گر پا کشی بدامن دستت عصا نخواهد ...

واعظ قزوینی
 
۱۸۰۹

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۳

 

... که استخوان بزرگیست هر کدامینش

شهی که بسته دو صد اسب بر درش غافل

که سر طویله آنهاست اسب چوبینش

شهی که بسته چو جوزا کمر بجباری ...

واعظ قزوینی
 
۱۸۱۰

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۱

 

... مبند آب رخ خود ببوستان طمع

متاز اسب طلب بر در کسان واعظ

بتاب جانب درگاه حق عنان طمع

واعظ قزوینی
 
۱۸۱۱

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۲

 

... در غلتان جمله تن باشد ز بی پا و سری

شوکت شاهی به اسب و زین و تاج و تخت نیست

زینت شاهی چه باشد جز رعیت پروری ...

واعظ قزوینی
 
۱۸۱۲

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹۳

 

... در حصار امان خاموشی

خصم را افگند ز اسب غرور

نیزه جان ستان خاموشی ...

واعظ قزوینی
 
۱۸۱۳

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲ - در عشق و سلوک و مذمت دنیا و مدحت پیشوای بحق ناطق حضرت امام جعفر صادق «ع »

 

... گه دلت را براه دور أمل

غم اسب و شتر کشد بقطار

در دماغت گه از غم شتران ...

واعظ قزوینی
 
۱۸۱۴

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸ - از نشاط گسستن و به غم پیوستن و ستایش امام هر دو جهان حضرت علی نقی «ع»

 

... شود غمی سبب راحت از غمی دیگر

رهد ز بارکشی اسب وقت لنگیدن

بکش ازین دو سه دینار دامن و واشو ...

واعظ قزوینی
 
۱۸۱۵

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹

 

... پرآواز گردید مانند کوس

ز آواز اسبان گردون شتاب

گریزان شد از دیده فتنه خواب ...

... مسلح چو شد شاه با عدل و داد

طلب کرد پس اسب تازی نژاد

واعظ قزوینی
 
۱۸۱۶

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸ - مثنوی درباره قحطی در سمرقند و بخارا از برای قیمتی نظم کرده

 

... ز بی قوتی اسپها زیر پا

نجنبند چون اسب چوبین ز جا

ز فکر شتر ساربان شد خراب ...

سیدای نسفی
 
۱۸۱۷

جویای تبریزی » دیوان اشعار » مناقب » شمارهٔ ۲۴ - در نعت پیامبر صلی الله علیه و آله

 

... چو طبل با بچیند به خویش دنگ و دوال

کسیکه مالک یا اسب گشت نمرودی است

کسی که صاحب ی خر شود بوی دجال ...

جویای تبریزی
 
۱۸۱۸

جویای تبریزی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۰ - در تعریف اسب

 

... سرین و دم سر و خرطوم پیلان

همانا اسب جادو زین قبیل است

که نصفش اسب باشد نصف قیل است

به تک باد است دست این پریزاد ...

جویای تبریزی
 
۱۸۱۹

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸

 

... با طبع سرکش اینهمه رنج وفا مبر

روز سوار شب کند اسب چراغ پا

یک گام اگر ز وهم تعلق گذشته ای ...

بیدل دهلوی
 
۱۸۲۰

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷۶

 

... توگرپری شوی این شیشه ها حجاب تونیست

به جلوه قو ازل تا بد جهان عدم اسب

در آفتاب قیامت هم آفتاب تو نیست ...

بیدل دهلوی
 
 
۱
۸۹
۹۰
۹۱
۹۲
۹۳
۱۱۷