گنجور

 
۱۴۸۱

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۵ - در مدح تاج العصر حسن عجایبی به حسن زشت

 

... کس ندیدی عجایب دیگر

گه به چرخت برد چو قصد دعا

گه به خاک آردت چو عزم قدر ...

... تو مدار از زمانه طعم شکر

تا همی چرخ پیر عمر خورد

از جوانی و عمر خود برخور

سنایی
 
۱۴۸۲

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۶ - در مدح خواجه محمدبن خواجه عمر

 

... کوه از آن کله بگشاده و از غایت لطف

ماه بر چرخ شده بسته آن سینه و بر

چست بنشسته بر اندام لطیف چو خورش ...

... آتش عزمش اگر قصد کند سوی هوا

چنبر چرخ بسوزد به یک آسیب شرر

شمت حزمش اگر باد برد تحفه به ابر ...

... روزها گشته چو خفاش مرا خانه ستر

لیک بی برگ و نوا مانده ام از گردش چرخ

همچو طوق گلوی فاخته و شاخ شجر ...

سنایی
 
۱۴۸۳

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۷ - در تهنیت صلح خواجه امام منصور و سیف الحق شیخ الاسلام

 

... جز خلاف آخر که داند برگسست اندر جهان

چرخ را بند قبای و کوه را طرف کمر

گر نبودی تیغ عزراییل را اصل از خلاف ...

سنایی
 
۱۴۸۴

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۸ - در اندرز طاهربن علی ثقة الملک

 

... سگ طماع نه از بهر عزیزیست به در

سخت بسیار ستاره ست بر این چرخ ولیک

پس سیه جرم نگردند مگر شمس و قمر ...

... چشم زخم فلکی کرد به ناگاه اثر

هم از آن چرخ چو آن مدت ناخوش بگذشت

اخترش کرد بدان طالع فرخنده نظر ...

... طاهربن علی آن صاحب کلک و خنجر

آنکه تا چرخ ز تقدیر فلک حامه گشت

نه چنو زاد و بزاید به همه عمر دگر ...

... هر که در سایه گه دولت او گام نهاد

کند از مسکن او حادثه چرخ حذر

هر کرا شاخ بزرگیش برو چنگ آویخت ...

سنایی
 
۱۴۸۵

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۰ - در مدح سرهنگ عمید محمد خطیب هروی

 

... هم بر گفتن صواب و هم بر رفتن ظفر

آنکه آن ساعت که او را چرخ آبستن بزاد

شد عقیم سرمدی از زادن چون او پسر ...

... چارسوی و پنج حس بخت بگرفت آن چنانک

حادثه نه چرخ را از شش جهت بر بست در

هر که در کانون خصمش آتش کینه فروخت ...

... اسب بو یحیا نیفگندست آنجا رهگذر

از عفونت در هوای او اگر دهقان چرخ

زندگانی کاشتی مرگ آمدی در وقت بر ...

... شاد باش ای از تو عقل محتشم را احتشام

دیر زی ای از تو چرخ محترم را مفتخر

روزگاری گاه حل و عقد اندر دو صفت ...

... روح نفسانی دماغ و نفس حیوانی جگر

ناگهی باشد برون تازی چو بر چرخ آفتاب

سایه وار از بیم جان بگریزد از پشت حشر ...

سنایی
 
۱۴۸۶

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۲ - در مدح ابوالمعالی یوسف بن احمد

 

... ای که می قدر فلک جویی و نور آفتاب

یک شبه بیداریی چون چرخ و چون انجم بیار

لاف پنهانی مزن بی علم هر جا بیهده ...

... زود یابی صد گل خوشبوی از یک نوک خار

صد هزاران چرخ بینی زین سپس برطرف کون

از تبرک نعل اسبت کرده چون مه گوشوار ...

... یوسفان بی خرد بسیار بینم دلفگار

لختکی چون چرخ بیداری گزین کز بهر تو

منبری کرد از شرف چون شمس گردون اختیار ...

سنایی
 
۱۴۸۷

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۵ - موعظه و نصیحت در اجتناب از زخارف دنیا

 

... وی خدایان تو خدای آزار

قفس تنگ چرخ و طبع و حواس

پر و بالت گسست از بن و بار ...

... بر مچین خون خسان ز راه نثار

چرخ و اجرام ساکنان تو اند

تو از ایشان طمع مدار مدار

حلقه در گوش چرخ و انجم کن

تا دهندت به بندگی اقرار ...

... کندت باد سار و باده گسار

گه کند تیر چرخت از سر امن

چون کمان گوشه کشته و زه وار ...

... گشته از جان و عقل و تن بیزار

همچو نمرود قصد چرخ مکن

با دوتا کرکس و دوتا مردار ...

... گرت باید که مرکزی گردی

زیر این چرخ دایره کردار

پای بر جای باش و سرگردان ...

سنایی
 
۱۴۸۸

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۶ - در مدح بهرامشاه

 

... این زاده تایید برآورده حق را

ای چرخ نکوپرور و ای بخت نکودار

سنایی
 
۱۴۸۹

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۷ - در مدح یوسف‌بن حدادی

 

... این چنین شاخی ازو پیدا نگشتی در دیار

آنکه خاک تیره را بر چرخ فضل آمد بدو

کز چنان چرخی چنین خورشید دین گشت آشکار

گر ز چرخ آسمان آمد زمستانی چنین

بنگر از چرخ زمین اندر زمستان نوبهار

ور ز چرخ آسمان آید سحاب برف ریز

آمد از چرخ زمین دریای مروارید بار

هر کسی جزوی امامت نیز دعوی می کند ...

... تا ببینی کز برای عشق خاک درگهت

چرخ چون پیشت کمر بندد به رسم افتخار

نیز دولت را بسی شادی نباید کرد از آنک ...

... گرمی و سردی کشد در باغها یکسال خار

تا بهشت و چرخ باشد نزد عالم هشت و هفت

تا حواس و طبع باشد پیش دانا پنج و چار ...

سنایی
 
۱۴۹۰

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۸ - در مدح خواجه ابو نصر منصور سعید

 

تا چرخ برگشاد گریبان نوبهار

از لاله بست دامن کهپایه ها ازار ...

... با وصل گل برو چکند ناله های زار

زاید همی هوا به لطافت ز سعی چرخ

آن قوتی که داد عناصر به کوهسار ...

... آن چشم ایمنست بهر حال از انتشار

گر بنگرد به خشم سوی چرخ و آفتاب

در ساعتی دو لیل بخیزد ز یک نهار ...

... هر نکته صد سپهر و هر انگشت صد بحار

ای چرخ را به بذل یمینت همه یمین

وی خلق را به جود یسارت همه یسار

هستم من آن بلند که گشتم ز چرخ پست

هستم من آن عزیز که ماندم ز دهر خوار ...

سنایی
 
۱۴۹۱

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۹ - در تعزیت خواجه مسعود و تهنیت فرزند او خواجه احمد

 

... یادگاری خواهم ا زجودت ز چندان یادگار

تا بهشت و چرخ باشد نزد عالم هفت و هشت

تا حواس و طبع باشد نزد عاقل پنج و چار ...

سنایی
 
۱۴۹۲

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۳ - در مدح بهرامشاه

 

... ای ذات ترا از قبل قبله دلها

تدبیرگر چرخ بپرورده ببر بر

چون قطب تو اندر وطن خویش به نیکی ...

سنایی
 
۱۴۹۳

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۵ - تامل با خویشتن و راز و نیاز با پروردگار

 

... تنگ میدان باش در صحرای صورت همچو قطب

تا به تدبیر تو باشد گشت چرخ مستدیر

ای خمیرت کرده در چل صبح تایید اله ...

... هم غدیر از تو چو شمشیر و سپر در ماه تیر

تیر چرخ ار در کمان یابد مثال حکمتت

در زمان همچون کمان کوژی پذیرد جرم تیر ...

سنایی
 
۱۴۹۴

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۶ - در مدح مسعود بن ابوالفتح

 

... مهر و مه بهرام و کیوان زهره و برجیس و تیر

قدر او چرخ بلند و رای او شمس مضی

قدر او بحر محیط و جود او ابر مطیر ...

... دیو نه گاه سلیمان داشت یک چندی سریر

نه سها چون شمس بر چرخست لیکن گاه نور

صد فلک باید ترا زد تا جهان گردد منیر ...

... ای بلند اصلی که کم دادست چون تو خاک پست

ای جوان بختی که کم دیدست چون تو چرخ پیر

روی زی صدرت نهادم با دل امیدوار ...

... در رود آخر بود مرتازیان را ماه تیر

بادت از چرخ کمان کردار هر دم نو به نو

نعمت و اسباب قسم و دولت و اقبال تیر

بد سگال بد سگالت باد چرخ کینه ور

دوستار دوستارت باید جبار قدیر

سنایی
 
۱۴۹۵

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۲ - در ستایش قاضی ابوالبرکات‌بن مبارک فتحی

 

... خدای مایه ترس و امید همچو قضاش

فرود مرکز چرخست قاعده حلمش

ورای عالم عقلست همت والاش ...

... همیشه تا نبود جز پی صلاح جهان

درون چنبر چرخ آب و نارو خاک و هواش

چو آب و آتش و چون باد خاک باد مقیم ...

سنایی
 
۱۴۹۶

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۳ - در نکوهش اصحاب دعوا

 

ای جوان زیر چرخ پیر مباش

یا ز دورانش در نفیر مباش

یا برون شو ز چرخ چون مردان

ورنه با ویل و وای و ویر مباش ...

سنایی
 
۱۴۹۷

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۵ - در مدح قاضی ابوالفتح برکات بن مبارک

 

... خلعت و تقویت و تربیت سیم و زرش

که گرش چرخ نقابی کند از پرده غیب

عون او باز چو خورشید کند مشتهرش ...

سنایی
 
۱۴۹۸

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۸ - در مدح سرهنگ امیر محمد هروی

 

... ای به علم و به سخا مفخر اهل غزنین

غزنی از فخر تو بر چرخ برآرد اورنگ

بنگ و افیون شود از بوی تو سرمایه عقل ...

سنایی
 
۱۴۹۹

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۹ - در بیان عزت و جلال ذات اقدس الهی

 

... به صبحدم کشد او شمس از دریچه شرق

نهد به قبه چرخ بلند وقت زوال

ز نور چرخ منور کند طلایه سیم

کند ز بیضه کافور صبح ارض و جبال ...

سنایی
 
۱۵۰۰

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۰ - در باره علی بن محمد طبیب غزنوی

 

... حقا که روا باشد کز چون تو طبیبی

بر چرخ مباهات کند خسرو عادل

بودم ز ملولی چو تن مردم کوهی ...

سنایی
 
 
۱
۷۳
۷۴
۷۵
۷۶
۷۷
۴۹۲