عطار » منطقالطیر » حکایت طاووس » حکایت طاووس
... خانه نفس است خلد پر هوس
خانه دل مقصد صدق است و بس
حضرت حق هست دریای عظیم ...
عطار » منطقالطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان
... ای لب و زلفت زیان و سود من
روی و کویت مقصد و مقصود من
گه ز تاب زلف در تابم مکن ...
عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در معراج حضرت رسالت علیه الصلوة والسلام
... رها کن جسم و جان بی جسم و جان آی
درآ ای مقصد و مقصود ما تو
نظر کن ذات ما را با لقا تو ...
عطار » الهی نامه » روایت دیگر دیباچۀ الهینامه » در آغاز آلهی نامه
... ز درگاهت همین دارم امانی
مرا یا رب بدین مقصد رسانی
سخن انجام شد آغاز توحید ...
عطار » خسرونامه » بخش ۲۱ - دگر بار رفتن دایه پیش هرمز
... بپیش عشق لوح از سر گرفت او
چو بی مقصود و بی مقصد شد آخر
چو طفلی باسر ابجد شد آخر ...
عطار » خسرونامه » بخش ۵۲ - از سر گرفتن قصّه
... ندانستند یک تن کان چه رایست
کجا خواهند شد مقصد کجایست
جزان چیزی ندانستند هر کس ...
عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۴ - در اعیان جان و در اعیان آن فرماید
... که کردم شیخ بر تو ظاهر اینجا
حقیقت مقصد و مقصود مابین
اناالحق بود وین معبود مابین ...
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۵ - اشاره به کتابهای منظوم شیخ
... بیشکی میدان که تو کافر شوی
ای ز بینش مقصد و مقصود حق
وی بدانش برده تو از کل سبق ...
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۱۷ - نقل سخنی از شیخ عبدالله خفیف شیرازی معروف بشیخ کبیر
... راهدان و رهنما این پنج تن
خود همین ها مقصد و مقصود حق
خود همین ها آمده از بود حق ...
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۲۰ - در بیان حال و منع آنهائی که اهل شرند واز خود بیخبرند و دیگران را احتساب فرمایند
... عشق چبود کعبه میدان دل
عشق چبود مقصد ومقصود تو
عشق باشد عابد و معبود تو ...
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶۸ - تمثیل در عدل کسری و ثمرهٔ آن خصال، و ظلمآوری و نتیجهٔ آن، و حکایت شاهزادهٔ نیکو و از راه رفتن او به سخن مردم بدسکال و پند دادن شیخ ابوالحسن خرقانی او را و ابا نمودن او از آن
... هرکه دارد عدل او محمود شد
در دوعالم مقصد و مقصود شد
هر که دارد عدل او مرد خداست ...
عطار » وصلت نامه » بخش ۲۶ - الحکایت و الرموز و شرح حال آن جوان که عزم کعبه کرد
... درد حاصل کن که درمان درد تست
مقصد و مقصود جانان درد تست
عطار » تذکرة الأولیاء » ذکر شیخ ابوبکر واسطی رحمةالله علیه
آن معظم مسند و آیت آن موحد مقصد عنایت آن خضر کنز حقایق آن بحر رموز دقایق آن ورای صفت قابضی و باسطی قطب جهان ابوبکر واسطی رحمةالله علیه کامل ترین مشایخ عهد بود و شیخ الشیوخ عهد و وقت و عالی ترین اصحاب و بزرگ همت تر ازو کس نشان نداد در حقایق ومعارف هیچکس قدم از پیش او ننهاد و درتوحید و تجرید و تفویض بر همه سابق بود و از قدماء اصحاب جنید و گویند از فرغانه بود وبواسطه نشستی و بهمه انواع محمود بوده و بر همه دلها مقبول و تا صاحب نفسی نبود بعداوت او بیرون نیامد عباراتی غامض داشت و اشاراتی مشکل و معانی بدیع و عجیب و کلماتی بلند تا هر کسی را مجال نبودی گرد آن گشتن و در فنون علوم به کمال بود وریاضت و مجاهدت که او کشید در وسع کس نیاید و توجهی که به خدا داشت در جمله امور کسی را آن نبود و سخن توحید ازو زیباتر کس بیان نکرد
نقلست که از هفتاد شهرش بیرون کردند که درهر شهری که آمدی زودش بدر کردندی چون بباورد آمد آنجا قرار کرد و مردم بیاورد برو جمع آمدند اما کلمات او را فهم نکردند تا حادثه افتاده که از آنجا برفت به مرو و مردم مرو را طبع او قبول کرد پس عمر آنجا بسر برد ...
ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۳
... چرخ را امتثال فرمانش
در بد و نیک مقصد اقصاست
همت اوست عالمی که درو ...
ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۱۲
پناه و مقصد اهل هنر صفی الدین
تویی که همت تو سر بر آسمان سوده ست ...
ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۱۰۷
ای خسروی که درگه قدر تو را سپهر
تا روز حشر مقصد اهل زمانه کرد
غوغای فتنه دست به جایی که بر گشاد ...
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۶ - داستان کبک نر با ماده
... کار بی وقت سست باشد سست
و این کلمه را معتبر شناسد که خذ من یومک لغدک تا چون مزاج روزگار و احوال او تغیر و تبدل پذیرد و شب آبستن مولود حال بر خلاف مراد از ارحام ادوار در کنار قابله سرانجام نهد دل و خاطر در مخالب عقاب حیرت و مهابط و مضایق حسرت و ضجرت متحیر و مدهوش نماند تدبیر آن بود که سفری کنم و بضاعتی با خود همراه گردانم و می گویند در فلان شهر نرخ طعام کسادی دارد بروم و ذخیره زمستان با خود بیارم پیش از آنکه تخم ها در حجاب خاک متواری و در نقاب انبار مستور گردد پس بدین عزیمت روی بدان سمت آورد و چون مطلب و مقصد دور دست بود مدتی مهلت در میان آمد تا آن زمان که زمستان بر جهان تاختن آورد و لشکر سرما بر خیل اشجار و اثمار شبیخون کرد قلال کوهسار و اطراف مرغزار از برگ و بار عاری و عاطل شد و جز عمامه بر فرق صنوبر و قبا در قد سرو نماند حله خضرا از اکناف اشجار فرو ریخت و خرده کافور به منخل سحاب بر اموات عالم فروبیخت
ماننده مادران مرده فرزند ...
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۹ - مدح سلطان ارسلان بن طغرل، پس از فتح ابخاز
... ای شه نادر قرین خسرو صاحب قران
چرخ جناب تو را مقصد اقران نهاد
خرج سپاه تو را صاحب دیوان دور ...
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۲ - مدح یکی از صدور
... تو کعبه فضلی و من از دور تو محروم
لبیک زنان روی نهاده سوی مقصد
آن باز سپیدم که بیک صولت پرواز ...
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۴ - مدح اتابک علاءالدین محمد خداوند مراغه
هرکه بر منهاج عزمی رای مقصد می کند
عزم درگاه علاءالدین محمد می کند ...