گنجور

 
۱۲۲۱

نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۲۸ - مقالت پنجم در وصف پیری

 

... چشمه مهتاب تو سرد ی گرفت

لاله سیراب تو زردی گرفت

موی به مویت ز حبش تا طراز ...

نظامی
 
۱۲۲۲

نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۴۱ - داستان موبد صاحب‌نظر

 

... غنچه به خون بسته چو گردون کمر

لاله کم عمر ز خود بی خبر

از چمن انگیخته گل رنگ رنگ ...

... دیده نرگس درم دامنش

لاله گهر سوده و فیروزه گل

یک نفسه لاله و یک روزه گل

مهلت کس تا نفسی بیش نه ...

نظامی
 
۱۲۲۳

نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۵۵ - داستان جمشید با خاصگی محرم

 

... پیرزنی ره به جوانمرد یافت

لاله او چون گل خود زرد یافت

گفت که سرو از چه خزان کرده ای ...

... بر تو جوان گونه پیری چراست

لاله خودروی تو خیری چراست

شاه جهان را چو تویی راز دان ...

نظامی
 
۱۲۲۴

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳ - در مدح جمال الدین محمد وزیر که روضه مطهر پیغمبر را عمارت کرده بود گوید

 

... به مهرت خانه دل را اجارت

چو لاله سرخ رویم کن همان دان

که کردی روضه جدم زیارت ...

سید حسن غزنوی
 
۱۲۲۵

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶ - در مدح معزالدوله خسرو شاه پسر بهرام شاه گوید

 

... وان روضه نیست شاهد نغز سمنبر است

لاله چو مجمری که هم از مجمر است عود

نی نی چو باده ای که هم از باده ساغر است ...

سید حسن غزنوی
 
۱۲۲۶

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰ - این قصیده نیز در مدح بهرام شاه است

 

... این تواناییش بین کز ناتوانی آمد است

آتش لاله چرا افزود آب چشم ابر

آب را گر خاصیت آتش نشانی آمد است ...

... راست خواهی هر کجا گل نافه ای از لب گشاد

همچو غنچه لاله را پسته دهانی آمد است

گل گرفته جام یاقوتین بدست زمردین ...

سید حسن غزنوی
 
۱۲۲۷

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶

 

... دشمن دو رویی که نموده است همچو گل

از دل چو لاله آتشش اندر دهان فتاد

زود از قفا کشید زبانش بنفشه وار ...

سید حسن غزنوی
 
۱۲۲۸

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷ - در مدح ابونصر احمد فرماید

 

... گرتو هستی از جهان ور نیستی شاید که چرخ

بوی گل در خار و رنگ لاله در خارا نهاد

ابر نوروزی بر آمد وز سر تردامنی ...

سید حسن غزنوی
 
۱۲۲۹

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴ - در مدح بهرام شاه است

 

... گهی بر آب تر از ابر زنگاری زره دوزد

گهی از لاله تیغ کوه شنگرفی سپر گیرد

سحاب پر زنم چشم نبی بی پسر گردد ...

... که دیده است آسیا هرگز که گرد بحر و بر گیرد

هم اکنون لاله چون اصحاب کهف از خواب برخیزد

چو نرگس نیز یکچندیش سودای سهر گیرد ...

... سر گوران خورد روبه چو پای شیر نر گیرد

محالی نیست این معنی که گردد لاله و گوهر

چو خاک و سنگ را خورشید در ظل نظر گیرد ...

سید حسن غزنوی
 
۱۲۳۰

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۰ - در مدح محمد منصور است

 

... زان پس که همچو نرگس مخمور بوده بود

چون لاله سر به سر شده و پای در گلت

هر حاسدی که چون گل در سور بوده بود ...

سید حسن غزنوی
 
۱۲۳۱

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۱ - در مدح بهرام شاه هست

 

... یک بدن باشد نهالی را و با صد سر شود

روی بستان بنفشه زلف لاله رخ کنون

پر ز چشم نرگس و ابروی سیسنبر شود ...

... پای دام باغ بر طوطی شیرین بر شود

پای در گل سنگ زیر سر چو بینی لاله را

باش تا ز اقبال سلطان حال او دیگر شود ...

سید حسن غزنوی
 
۱۲۳۲

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۵ - ایضا در مدح بهرام شاه گفته است

 

... آن یکی گوی ده زبان نگرید

قدح لاله سرنگون بینید

قمع یاسمین ستان نگرید ...

سید حسن غزنوی
 
۱۲۳۳

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۶ - درمدح سلطان بهرام شاه غزنوی گوید

 

... چرخ می گوید نوید و باغ می سازد نثار

گر چو قارون پای لاله ماند اندر گل سزد

زانکه گردد از شکوفه دست موسی آشکار ...

... سبزه زنگارگون گردد عیان در بوستان

لاله شنگرف رنگ آید پدید از کوهسار

باغ پر طوطی شود از سبزه های بی قیاس ...

سید حسن غزنوی
 
۱۲۳۴

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۰ - در مدح بهرام شاه غزنوی گوید

 

... هم دل شود پیاده و هم جان شود سوار

خوش خوش دهان لاله چو پذرفت رنگ و بوی

در کام گل فتد بهمه حال خار خار ...

سید حسن غزنوی
 
۱۲۳۵

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۲ - در مدح و ستایش بهرام شاه و تهنیت پیروزی او بر سوری گوید

 

... که چون بگرفت پیش آید هزاران کار مشکلتر

بسوزد آتش لاله بدوزد ناوک غنچه

ببرد خنجر سوسن بگیرد پنجه عرعر ...

سید حسن غزنوی
 
۱۲۳۶

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۹ - در مدح بهرام شاه در جواب رشید وطواط گوید

 

... گرفت خطه بستان ز ارغوان آتش

ز آتش رخ و زلف تو گشت لاله چنان

که کرد ظاهر هر لحظه از دخان آتش

از آتش آمد بیرون دخان و لاله کنون

شد آن چنان که برون آید از دخان آتش ...

... چو شاخ گل بده انگشت خواست کشت چراغ

ز برگ لاله بکف کرد گلستان آتش

ببین چو لاله دعای حسود شاه بگفت

زمانه گفت که پاداش در دهان آتش ...

سید حسن غزنوی
 
۱۲۳۷

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۳ - در مرثیه جمال الدین احمد قاضی سراید

 

... پای در گل شده چون سرو چه باشی آزاد

با دل سوخته چون لاله چه باشی خندان

زنده از باد مشو بیهده چون شیر علم ...

سید حسن غزنوی
 
۱۲۳۸

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۹

 

... بر این نشاط مگر بوده اند چندین گاه

ز حسن صبح و گل لاله و قدح خندان

ز چرخ گردان خندد ستاره ثابت ...

سید حسن غزنوی
 
۱۲۳۹

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۰ - در مدح صاحب نظام الملک ابو جعفر محمدبن عبدالمجید

 

... دلم سراسر خوش بود چون گل و اکنون

ز خون چو لاله لبالب شد از جفای جهان

جهان ز در ضمیرم ببست پیرایه ...

سید حسن غزنوی
 
۱۲۴۰

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۱ - این سوگند نامه رادر نیشابور گفته است

 

... ز بهر گلشن اول گزید صباغی

کز اوست لاله و گل سرخ روی در بستان

چنان بلطفش اضداد آشتی کردند ...

سید حسن غزنوی
 
 
۱
۶۰
۶۱
۶۲
۶۳
۶۴
۳۶۲