حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷
... خیز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنیم
کـ این همه نقش عجب در گردش پرگار داشت
گر مرید راه عشقی فکر بدنامی مکن ...
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵
... گویی از صحبت ما نیک به تنگ آمده بود
بار بربست و به گردش نرسیدیم و برفت
بس که ما فاتحه و حرز یمانی خواندیم ...
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۱
... چه کند کز پی دوران نرود چون پرگار
هر که در دایره گردش ایام افتاد
در خم زلف تو آویخت دل از چاه زنخ ...
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۵
... شب صحبت غنیمت دان که بعد از روزگار ما
بسی گردش کند گردون بسی لیل و نهار آرد
عماری دار لیلی را که مهد ماه در حکم است ...
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱
... آن که پرنقش زد این دایره مینایی
کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد
فکر عشق آتش غم در دل حافظ زد و سوخت ...
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶
... این دل شوریده تا آن جعد و کاکل بایدش
ساقیا در گردش ساغر تعلل تا به چند
دور چون با عاشقان افتد تسلسل بایدش ...
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۶
... من که دارم در گدایی گنج سلطانی به دست
کی طمع در گردش گردون دون پرور کنم
گر چه گردآلود فقرم شرم باد از همتم ...
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۲
یا مبسما یحاکی درجا من اللالی
یا رب چه درخور آمد گردش خط هلالی
حالی خیال وصلت خوش می دهد فریبم ...
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۵
... چون بر تخت این ظهورش را بیافت
سر حق خود دید از آن گردش سجود
هرچه بود و هست و خواهد بود اوست ...
شاه نعمتالله ولی » مثنویات » شمارهٔ ۸۳
... عزم فرمود تا به دار بقا
حوریان صف زدند رد گردش
گرد او بود گرد بر گردش
علمش آمد که یار غار تو ام ...
شاه نعمتالله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۶
... اما دیدم که گرچه گردم خاکش
هرگز نبرد باد به گردش گردم
نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲
صبح از افق بنمود رخ در گردش آور جام را
وز سر خیال غم ببر این رند دردآشام را ...
نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۵۳
... عشق رخ دلدار مرا بی سر و پا کرد
چون گردش افلاک از آنرو سر و پا نیست
منکر ز خطا فکر غلط می کند اما ...
نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۵
... کز نقاب کنت کنزا حسن جانان رخ نمود
ساقیا چون چشم مستش جام می در گردش آر
کان گل خوش منظر از طرف گلستان رخ نمود ...
نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۸
... بیرون نمی توان برد آن را به بازی از سر
چون زلف عنبرینت در آفتاب گردش
کو حلقه ای که دارد خورشید و ماه بر در ...
نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۸
... مرهون یک دو روزه می صاف ناب کن
بر دور عمر و گردش چرخ اعتماد نیست
جام و قدح چو نرگس و گل پرشراب کن ...
نسیمی » دیوان اشعار فارسی » مثنویات » شمارهٔ ۱
... سر وجود همه کاینات
هم غرض گردش چرخ برین
هم سبب سکه سطح زمین ...
شمس مغربی » غزلیات » شمارهٔ ۶۴
... آنچه گردانست گرداننده گردون بدان
فعل گردش را بدین گردون نمیباید نهاد
مغربی اسرار بحر بیکرانش بیش ازین ...
قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۹
... در چرخ صفا رقص کنان مست خدایید
از گردش این گنبد دوار مگویید
گر رند خراباتی و قلاش طریقید ...
قاسم انوار » انیس العارفین » بخش ۱۷ - در معرفت امل
... همچو گویی هر صفت گردان بود
لیک گردش در خور میدان بود
قدرتش چوگان و میدانش امل ...