گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

یک نفس یعقوب بی یوسف نبود

گرچه هجرانش به ظاهر می‌نمود

هر که را دیدی نمودی یوسفش

هر چه بشنیدی ز یوسف می‌شنود

تا مگر یوسف در آید از درش

در بر وی هر که بودی می‌گشود

هر که در کنعان بدیدی پیش او

یوسف مصری خود را می‌ستود

چون بر تخت این ظهورش را بیافت

سر حق خود دید از آن گردش سجود

هرچه بود و هست و خواهد بود اوست

هر چه باشد باشد از جود وجود

گر خلیل الله به صورت غایب است

نعمت اله یکدمی بی او نبود

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
رودکی

نان آن مدخل ز بس زشتم نمود

از پی خوردن گوارشتم نبود

وطواط

آمدم سوی سرای شمس دین

بازگشتم چون جمال او نبود

من چه خواهم کرد بی او آن سرای؟

تشنه را از ساغر فارغ چه سود؟

حکیم نزاری

از قضا دیوانه ای در بند بود

قصۀ من هرچه گفتم می‌شنود

مشاهدهٔ ۱۱ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه