گنجور

 
نسیمی

صبح از افق بنمود رخ، در گردش آور جام را

وز سر خیال غم ببر، این رند دُردآشام را

ای صوفی خلوت‌نشین بستان ز رندان کاسه‌ای

تا کی پزی در دیگ سر، ماخولیای خام را؟

ایام را ضایع مکن، امروز را فرصت شمار

بیدادی دوران ببین، دادی بده ایام را

ای چرخ زرگر! خاک من زرساز تا جامی شود

باشد که بستاند لبم زان لعل شیرین‌کام را

شد روزه‌دار و متقی، امروز نامم در جهان

فردا به محشر چون برم یارب ز ننگ این نام را

تا کی زنی لاف از عمل، بتخانه در زیر بغل

ای ساجد و عابد شده دائم، ولی اصنام را

ای شمع اگر باد صبا یابی شبی در مجلسش

از عاشق بیدل بگو با دلبر این پیغام را

کای از شب زلفت سیه‌روز پریشان بخت من

کی روز گردانم شبی با صبح رویت شام را

ای غرّه فردا مکن دعوت به حورم زان که من

امروز حاصل کرده‌ام محبوب سیم‌اندام را

ای زلف و خال رهزنت صیاد مرغ جان و دل

وه وه که خوب آورده‌ای این دانه و آن دام را

بی‌آن قد همچون الف، لامی شد از غم قامتم

پیچیده کی بینم شبی با آن الف این لام را؟

خاک نسیمی در ازل شد با شراب آمیخته

ای ساقی مهوش بیار آن آب آتش‌فام را

می با جوانان خوردنم، خاطر تمنا می‌کند

تا کودکان در پی فتند این پیر دُردآشام را

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سعدی

امشب سبکتر می‌زنند این طبل بی‌هنگام را

یا وقت بیداری غلط بودست مرغ بام را

یک لحظه بود این یا شبی کز عمر ما تاراج شد

ما همچنان لب بر لبی نابرگرفته کام را

هم تازه‌رویم هم خجل هم شادمان هم تنگ‌دل

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
همام تبریزی

ساقی همان به کامشبی در گردش آری جام را

وز عکس می روشن کنی چون صبح صادق شام را

می ده پیاپی تا شوم ز احوال عالم بی‌خبر

چون نیست پیدا حاصلی این گردش ایام را

کار طرب را ساز ده و اصحاب را آواز ده

[...]

امیرخسرو دهلوی

بهر تو خلقی می کشد آخر من بدنام را

بس می نپایم، چون کنم وه این دل خودکام را

یک شب به بامی دیدمت، آنگه به یاد پای تو

رنگین بساطی می کنم از خون دل آن بام را

خواهم که خون خود چومی در گردن جامت کنم

[...]

خواجوی کرمانی

ای ترک آتش رخ بیار آن آب آتش فام را

وین جامه ی نیلی ز من بستان و در ده جام را

چون بندگان خاص را امشب بمجلس خوانده ئی

در بزم خاصان ره مده عامان کالانعام را

خامی چو من بین سوخته و آتش ز جان افروخته

[...]

کمال خجندی

کردند ید آن زلف و رخ دلهای بی آرام را

بهر شکار بلبلان بر گل نهادی دام را

پیش گل اندام تو دارد گل اندامی ولی

لطفی نباشد آنچنان اندام بی اندام را

ساقی رسید ایام گل خالیست از می جام مل

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه