گنجور

 
۱۰۲۱

اوحدی » جام جم » بخش ۱۱۶ - در منع تقلید

 

... پیش رخ بین و منگر از چپ و راست

ای برادر چو با خرد یاری

نظری کن به نور بیداری ...

اوحدی
 
۱۰۲۲

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴٣١

 

... اگر بکر باشم شگفتی مدار

تو نیز ای برادر مرین قصه را

همی دار ز ابن یمین یادگار ...

ابن یمین
 
۱۰۲۳

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۶٣

 

... و گر داری خرد دستور خود ساز

همیشه تا توانی ای برادر

مشو با هشت کس همراز و دمساز ...

ابن یمین
 
۱۰۲۴

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵١٣

 

... که بجویی از آن ز ضعف خلاص

فی المثل گر برادر و پدرست

بشکند در زمان سرت بقصاص ...

ابن یمین
 
۱۰۲۵

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۴۴

 

ای برادر هیچ اگر داری ز حال خود خبر

پس چرا باید که باشد یکدمت پروای قال ...

ابن یمین
 
۱۰۲۶

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧۶٩

 

گر حال نیک خواهی فرزند را همیشه

آموزش ای برادر قرآن و خط و پیشه

زیرا که پیشش آید روزیکه کارش افتد ...

ابن یمین
 
۱۰۲۷

ابن یمین » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ١ - کارنامه

 

... بسوی آن کریم اخلاق بگذر

که ما را هست عم زاد و برادر

گزین دوستان من محمد ...

ابن یمین
 
۱۰۲۸

ابن یمین » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ٨ - در پند و اندرز

 

... رساند رزق تا وقت وفاتت

توکل آن نباشد ای برادر

که در کنجی نشینی زار و مضطر ...

ابن یمین
 
۱۰۲۹

شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۴ - جواب

 

... مقدم چون پدر تالی چو مادر

نتیجه چیست فرزند ای برادر

ولی ترتیب مذکور از چه و چون ...

شیخ محمود شبستری
 
۱۰۳۰

شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۴۰ - تمثیل در بیان ماهیت صورت و معنی

 

... ز علم ظاهر آمد علم دین نغز

ز من جان برادر پند بنیوش

به جان و دل برو در علم دین کوش ...

شیخ محمود شبستری
 
۱۰۳۱

شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۶۲ - تمثیل در اطوار سیر و سلوک

 

... نهاده ناقصی را نام خواهر

حسودی را لقب کرده برادر

عدوی خویش را فرزند خوانی ...

... رفیقانی که با تو در طریق اند

پی هزل ای برادر هم رفیق اند

به کوی جد اگر یک دم نشینی ...

شیخ محمود شبستری
 
۱۰۳۲

شیخ محمود شبستری » کنز الحقایق » بخش ۳ - حکایت

 

... به کس مپسند آنچت نیست درخور

مسلمانی همین است ای برادر

ولی ایمان ورای این و آن ست ...

شیخ محمود شبستری
 
۱۰۳۳

شیخ محمود شبستری » کنز الحقایق » بخش ۹ - در تحقیق روزه

 

... به حق گیر و به حق دار و به حق خور

که سر روزه این ست ای برادر

کسی را باشد این معنی مسلم ...

شیخ محمود شبستری
 
۱۰۳۴

شیخ محمود شبستری » کنز الحقایق » بخش ۱۰ - در تحقیق حج و ارکان آن گوید

 

... بکش آن نفس شوخت بهر رحمان

که این ست ای برادر سر قربان

برون آی از نهفت صورت دوست ...

شیخ محمود شبستری
 
۱۰۳۵

شیخ محمود شبستری » کنز الحقایق » بخش ۲۶ - التعظیم لامر الله و الشفقه علی خلق الله

 

... مزن بر روی کودک چون یتیم است

یتیمان را پدر باش و برادر

بدان حق پدر با حق مادر ...

شیخ محمود شبستری
 
۱۰۳۶

شیخ محمود شبستری » کنز الحقایق » بخش ۲۷ - در تحقیق عیسی و دجال

 

... کسی کز چشم معنی هست اعور

نبیند آخرت را ای برادر

که چشم چپ جز از دنیا نبیند ...

شیخ محمود شبستری
 
۱۰۳۷

شیخ محمود شبستری » کنز الحقایق » بخش ۳۱ - در تحقیق موتوا قبل ان تموتوا

 

... مترس از مرگ صورت زانکه سهلست

بتر مرگ ای برادر مرگ جهلست

چو از دنیا بمیرد مرد دانا ...

شیخ محمود شبستری
 
۱۰۳۸

شیخ محمود شبستری » کنز الحقایق » بخش ۳۳ - در تحقیق میزان

 

... چنین باشد که در دنیا تمامت

بود شاهین آن عقل ای برادر

که پیدا می کند هم خیر و هم شر ...

شیخ محمود شبستری
 
۱۰۳۹

خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۳۶ - کشته شدن ژند جادو به دست سام

 

... بگو کز پری دخت داری خبر

پری نوش گفت ای برادر خموش

که جانم برآمد ازین غم به جوش

به چین هر دومان چون دو خواهر بدیم

ولی هر یک از یک برادر بدیم

از اول گرانمایه خاقان چین ...

خواجوی کرمانی
 
۱۰۴۰

خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۳۷ - چگونگی احوال سام با مکوکال دیو

 

... کجا نام او بد مکوکال دیو

نژند بداختر برادر بد او

ز چرخ فلک نیز بدتر بد او ...

... برآورده فریاد و بانگ و غریو

که کشتند ژند برادرت را

به هم برزدند بوم و کشورت را ...

... شدی خیره بر دست او خیرخیر

برادر نه آرام جوید نه خواب

ز خونت کنم چین و ماچین خراب ...

... هلاک دلیران و شیران کنم

برادر ازو گر خبر داشتی

از آن کاروان زنده نگذاشتی ...

... سرش بر سر نیزه بازی کند

برادرم ز ایوان فغفور چین

اگر برد او دختری را به کین ...

... برانم سپه را ازینجا به پیش

به خون برادرم کاری کنم

که اندر جهان یادگاری کنم ...

... که از دولتش جمله مستیم ما

که از قلعه و از برادرت دود

برانگیخت سام گرانمایه جود ...

خواجوی کرمانی
 
 
۱
۵۰
۵۱
۵۲
۵۳
۵۴
۹۵