گنجور

 
۱۰۰۱

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثانی:‌ فی الکلام ذکر کلام الملک العلّام یسهل المرام » بخش ۴ - در اعجاز قرآن

 

ای ز دریا به کف کف آورده

وز ملک صورت صف آورده ...

... آنکه داند به دیده فهر از قعر

بشناسد ز در دریا بعر

وآنکه بر شط و شطر این دریاست

نه سزاوار لؤلؤ لالاست ...

... گر همی گنج دلت باید و جان

شو به دریای فسروا القرآن

تا در و گوهر یقین یابی ...

سنایی
 
۱۰۰۲

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثّالث: اندر نعت پیامبر ما محمّد مصطفی علیه‌السّلام و فضیلت وی بر جمیع پیغمبران » بخش ۱۶ - ذکر آفرینش و مرتبه و حسن خلق وی صلواة الله علیه

 

... آتش عشق لم یزل آبش

اندر آن بیکرانه دریا بار

صدهزاران نهنگ مردم خوار ...

... شود از تف آن نفس چو نمود

موج دریا چو آتش نمرود

راه پیدا بود پر از آکفت ...

سنایی
 
۱۰۰۴

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الرّابع: فی صفة العقل واحواله وافعاله و غایة عنایته و سبب وجوده » بخش ۸ - اندر کمال عقل

 

... داند آنرا که اهل ذهن و ذکا ست

که سلامت به ساحل دریا ست

دست و پای ترا به بند قضا ...

... پس تو با دست و پای بسته او

روی دریا مجو به پشت کدو

آشنا را اگر نمی دانی ...

... نه چو کشتی شکست ای رعنا

شد سباحت وبال در دریا

جز ز روی کمال عقل و خرد ...

سنایی
 
۱۰۰۵

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الخامس فی فضیلة العلم، ذکر العلم اربح لانّ فضله ارجح » بخش ۸ - فصل فی ذکرالعشق و فضیلته و صفة‌العشق والعاشق والمعشوق ذکرُالعشق یُریح القلوب و یُزیل الکروب

 

... سر کشتی ز آرزو دان پر

قعر دریاست جای طالب در

طالب در و انگهی کشتی ...

... عزم خشکی بر اسب و بر خر کن

چون به دریا رسی قدم سر کن

مرد در جوی را به دریا بار

جان و سر دان همیشه پای افزار ...

سنایی
 
۱۰۰۶

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الخامس فی فضیلة العلم، ذکر العلم اربح لانّ فضله ارجح » بخش ۱۹ - اندر صفت شب گوید

 

... کرده عالم غلامه غالیه گون

شب بسان سیاه گون دریا

من چو گوهر صدف نهاد سرا ...

سنایی
 
۱۰۰۷

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۱۷ - در طلب دنیا و غرور او گوید

 

... وز پی جستن نجات و فلاح

همچو دریا چو نیست اینجا حر

کام پر زهر باش و دل پر در ...

سنایی
 
۱۰۰۹

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزل‌الامان » بخش ۱ - یمدح السلطان الاعظم مالک رقاب الامم سلطان سلاطین العالم یمین الدّولة و امین الملّة کهف الإسلام و المسلمین ابا الحارث بهرامشاه‌بن مسعود نوّر اللّٰه مضجعه

 

... از شمر آب هرکسی ببرد

چون به دریا رسد کسش نخورد

تا بجویست اگرچه خاین نیست

زآب جوی آب جوی ایمن نیست

چون به دریا رسد ز جوی و ز دشت

ماغ هم گرد او نیارد گشت ...

... خه بنامیزد اینت دل که تراست

نتوان گفت دلت دریاییست

خلق را مأمن است و ملجاییست ...

سنایی
 
۱۰۱۰

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزل‌الامان » بخش ۲ - اندر بدایت پادشاهی بهرامشاه

 

... ملک میراث و تیغ حیدروار

هرکه دریا ز تف غبار کند

ماهی از تابه کی شکار کند ...

... جان نگهداشتن ز ملک بهست

در دریا ز چوب فلک بهست

آرزو بود ملک را دل و داد ...

... شیر و شمشیر چیست شاه دلیر

پادشا خویش آتش و دریاست

خاک و خویشی او چو باد هواست ...

... خاک درگاه او هلال هلال

ابر و دریا غلام کف ویند

زو وفاقش همیشه راست پیند

کان و دریا برش بود درویش

بخشش او ز هر دو باشد بیش ...

... کشتی از آب ساخته مفرش

اسب او کشتیست دریاکش

سوی پست از فراز همچو قدر ...

سنایی
 
۱۰۱۱

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزل‌الامان » بخش ۳ - فی خصاله و فضیلته

 

... گر بخواهد ز تیغ موسی وار

خشک رودی کند ز دریا بار

برکشد دست شاه دین پرور ...

... فتنه را آب ریخت بر آتش

زان که اوبار مار دریا کش

بر دل از بیم و هیبت شه شان ...

سنایی
 
۱۰۱۲

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزل‌الامان » بخش ۴ - فی صفة سهمه و اقباله

 

... شده از ابر ناوک و زوبین

ره چو دریا و کشته چون پروین

نوک ناوک چو عقل در تگ و پوی ...

... روی صحرا چو نیزه خورده اجم

آب دریا ز خون چو آب بقم

بر قضا تنگ مانده راه گذر ...

... جمله برداشته جدل ز میان

کوه و دریا و بیشه و هامون

موج می زد در آن زمان از خون ...

... لطف او شد نشیمن صهبا

قهر او شد لویشن دریا

پادشاهی به رنج کرد به دست ...

... چون دگر آبها گمیزستی

زیر رانها براق دریا ساز

ابر بر برق پای رعد آواز ...

سنایی
 
۱۰۱۳

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزل‌الامان » بخش ۲۶ - در عدالت و ستم ناکردن

 

... شاه را از رعیت است اسباب

کام دریا ز جوی جوید آب

آب جوی ار ز بحر بازگری ...

... کههمی پاس تاج زر دارد

شه چو غواص و ملک چون دریاست

خفتنش در درون آب خطاست ...

... حیله کار زنست و روباهست

همچو دریاست شاه خس پرور

گهرش زیر پای و خس بر سر ...

سنایی
 
۱۰۱۶

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزل‌الامان » بخش ۴۴ - مدح پادشاه به ترتیب کواکب و بروج دوازده‌گانه

 

... آب و لؤلؤ و جان صفاوت اوست

ابر و دریا و کان سخاوت اوست

شاه را گاه سر معتمد اوست ...

... جود او را کرانه پیدا نیست

چون سخایش سحاب و دریا نیست

باد لطفش بزیده بر کشور ...

... جز به موضع نکو نیاید جود

زانکه دریا و ابر و کان به عطا

بکنند از طریق جود خطا ...

سنایی
 
۱۰۱۸

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب » بخش ۴ - فی افتخار نفسه علی اهل عصره

 

... گفت عقل ای دلت ز مهرش پر

از تو دریای مدح وز من در

درفشان کن ز لفظ و معنی زود ...

... سر چه در خس کشیده ای چو تذرو

زانکه دریا نه لاف زن باشد

یا درش بهر خویشتن باشد ...

سنایی
 
۱۰۱۹

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب » بخش ۱۴ - فی‌القناعة

 

... دل تاریک روشنایی یافت

گرد دریا و رود جیحون گرد

ماهی از تابه صید نکند مرد ...

... به خدای ار تو هیچ بربندی

باش تا چنگ مرگ دریا زد

نای حلقت ز نان بپردازد ...

سنایی
 
 
۱
۴۹
۵۰
۵۱
۵۲
۵۳
۳۷۳