اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۷
... چون بپوشیم راز کاوردیم
طبل در کوچه و علم بر بام
پیر ما را چگونه توبه دهد ...
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۱
دگر رخت ازین خانه بر در نهادم
دگر خاک آن کوچه بر سر نهادم
دگر پای صبر از زمین برگرفتم ...
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۳
... شرم دارم ز سگان درو سکان محلت
بر سر کوچه او روز و شب از بس که بگردم
آ ستین گر چه به خون ریختنم باز نوردد ...
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۶
... منزوی بودم و با خود که ز ناگاه خیالت
در ضمیر آمد و بی خود به سر کوچه دویدم
تا تویی زارتر از حال دلم حال ندیدی ...
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۱
... هان تا چو اوحدی تو بر هر دری نگردی
ورنه چو خاک کوچه بر هر درت بسوزم
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۱
... پیش تو کشم هر دم دست و کف محتاجی
ای محتشم کوچه دریاب که درویشم
گاهم سگ درخوانی گه ننگ مسلمانی ...
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۷
به آن سرم که سر خود ز می چو مست کنم
گذر به کوچه آن ترک می پرست کنم
به خیره سوختنم دست یافت دوست مگر ...
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۳
... او در میان دایره خانه نقطه وار
من گرد خط کوچه چو پرگار می روم
صدبار چون خلیل مرا سوختند وباز ...
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۶
... تا بشنوم ز خاک درش بوی او شبی
در خاک کوچه خوار بخواهم گریستن
پنهان چو شد ز اوحدی آن نور دیده من ...
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۸
... به جست و جوی تو آشفته می کنندم نام
ز بس به بازار و کوچه در گشتن
چو اوحدی سخن از آب دیده خواهد گفت ...
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۵
... مکن ای مدعی مرا ز درش دور بعد ازین
که من آن خاک کوچه را نفروشم به تاج کی
ز پی آنکه بنگرم رخ لیلی ز گوشه ای ...
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰۲
... درد بکش تا به دوایی رسی
بر سر آن کوچه بسی برگهاست
خیز و برو تا به نوایی رسی ...
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳۷
... تو آفتاب و من آن ذره ام ز پرتو مهرت
که از دریچه درآیم گرم ز کوچه برانی
مرا به عشق تو دشمن چرا معاف ندارد ...
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴۱
... کی به دشنام و جفا دور توان کردنم از تو
که به شمشیرم ازین کوچه بریدن نتوانی
مرغ مالوفم و با خاک درت انس گرفته ...
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷۶
... هم نشینان تو بر سفره خاصند چه معنی
که به درویش سر کوچه نگفتند صلایی
بوسه ای ده به من خسته که بسیار نباشد ...
اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰ - وله ایضا نورالله قبره
... و آن بال طاعتست و ترا جز وبال نیست
ای اوحدی دلی که بدان کوچه راه یافت
بردیگری مبند که مارا به فال نیست ...
اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲ - وله فیتقلب الاحوال
... گر به تحقیق حسابی و شماری باشد
بر اسیران سر کوچه ببخشند مگر
آن کسان را که در آن خانه یساری باشد ...
اوحدی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱ - له ایضا - (کانچه دل اندر طلبش میشتافت - در پس این پرده نهان بود، یافت)
... او چه کند آتش تیزست و جوش
امشب ازین کوچه بدوشم برند
گر هم از آن باده دهندم که دوش ...
... ذره چه گوید که نه در وا شود
بر سر آن کوچه که تن خاک اوست
ره نبری گر نه سرت پا شود ...
اوحدی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲ - وله ایضا (من و آن دلبر خراباتی - فی طریق الهوی کمایاتی)
... همه را روی در حظیره حی
گر در آن کوچه باریابی تو
کی از آن کوچه باز گردی کی
بگذر از اختلاف امشب و دی ...
اوحدی » جام جم » بخش ۴۱ - در ترتیب منزل و اساس آن
... ور نداری که خانه سازی زر
رخت در کوچه کریمان بر