من دلداده از آنروز که دیدار تو دیدم
در تو پیوستم و از هر چه مرا بود بریدم
بیخبر بودم و از دور کمان مهرهٔ مهرت
ناگهان بر دلم افتاد و چو مرغان بتپیدم
سر انگشت نگارین تو آسوده دلم را
آنچنان برد، که انگشت تحیر بگزیدم
منزوی بودم و با خود، که ز ناگاه خیالت
در ضمیر آمد و بیخود به سر کوچه دویدم
تا تویی، زارتر از حال دلم حال ندیدی
تا منم، صعبتر از درد تو دردی نکشیدم
گر به بازار برآیم ز ضعیفی چو نشانم
باز پرسی ز خلایق، همه گویند: ندیدم
اوحدی را نکند عیب ز دیوانه شدن کس
گر تو گویی که: من این بنده بدین عیب خریدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
دل شد از دست و به راه طلبش آنچه دویدم
غیر ناکامی و رنج و غم و اندوه ندیدم
رشته ی مهر و وفا را چو گسست آن بت زیبا
نبود جای ملامت که دل از عمر بریدم
هر چه آن دوست بسوزاندم از آتش هجران
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.