گنجور

 
۸۱

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۵ - شکایت کردن هفت مظلوم

 

... چون شناسا شدم به دانایی

در بد و نیک در دریایی

لؤلؤ یی چندم اوفتاد به چنگ ...

نظامی
 
۸۲

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۴۲ - رفتن اسکندر از هندوستان به چین

 

... که یغما یی و چینی آرم به دست

مرا خود بسی در دریایی است

غلامان چینی و یغما یی است ...

نظامی
 
۸۳

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۴۳ - سگالش خاقان در پاسخ اسکندر

 

... همه آلت جنگ برداشته

چو دریایی از آهن انباشته

نشسته ملک بر یکی زنده پیل ...

نظامی
 
۸۴

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۸ - آغار داستان

 

... ز هر در بدانش دری درکشید

وز آن جمله دریایی آمد پدید

صدف چون ز هر گوهری گشت پر ...

نظامی
 
۸۵

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۴۹ - ستایش ملک عز الدین مسعود بن ارسلان

 

... به من برچنان درگشاد این کلید

که دری ز دریایی آید پدید

که تا میل زد صبح بر تخت عاج ...

نظامی
 
۸۶

نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۳۸ - مقالت دهم در نمودار آخرالزمان

 

... دیده پر از گوهر و دل پر نهنگ

این نه صدف گوهر دریایی است

وین نه گهر معدن بینایی است ...

نظامی
 
۸۷

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۱ - در مدح سلطان بهرام شاه غزنوی گوید

 

... خهی رای تو خورشیدی که پنهان نیست تأثیرش

زهی طبع تو دریایی که پیدا نیست پایانش

ز جاه ار پایه ای باشد بود پای تو برفرقش ...

سید حسن غزنوی
 
۸۸

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۸ - در مدح قوام الملک احمد عمر گفته به بدیهه

 

... از آن هر صوت را دارد چو آبی در صدا موزون

چو چرخی پر هلال است و چو دریایی پر از زورق

چو ابروی کمان رستم و نخلی پر از عرجون ...

سید حسن غزنوی
 
۸۹

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۶ - در مدح حسن احمد گوید

 

... زرچه بخشی اگر نه خورشیدی

در چه پاشی اگر نه دریایی

با بقای تو چرخ رهگذری ...

سید حسن غزنوی
 
۹۰

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۳

 

فرو رفتم به دریایی که نه پای و نه سر دارد

ولی هر قطره ای از وی به صد دریا اثر دارد ...

عطار
 
۹۱

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵

 

... من بی من و بی مایی افتاده بدم جایی

تا در بن دریایی بی نام و نشانم کرد

عطار دمی گر زد بس دست که بر سر زد ...

عطار
 
۹۲

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۰

 

... چو دنیا و آخرت یک ره گذر شد

چه دریایی است این کز هیبت آن

جهان هر ساعتی رنگ دگر شد ...

عطار
 
۹۳

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۴

 

... قراری گیر و دم درکش زمین وار

اگر خواهی که دریایی شوی تو

چو کوهی خویش را برجای می دار ...

عطار
 
۹۴

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۰

 

... ور همی ترسی تو از جان الحذر

عشق دریایی است قعرش ناپدید

آب دریا آتش و موجش گهر ...

عطار
 
۹۵

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۴

 

... همی پرسم ز کوی تو خبر باز

چه گر عشق تو دریایی است آتش

فکندم خویشتن را در خطر باز ...

عطار
 
۹۶

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۵

 

... وانچه برخوانی ز کاغذ والسلام

عشق دریایی است چون غرقت کند

آن زمان عشق از تو زیبد والسلام ...

عطار
 
۹۷

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۱

 

... گر به قرب جانفزایی پی برم

عشق دریایی است من در قعر او

غرقه ام تا آشنایی پی برم ...

عطار
 
۹۸

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۰

 

به دریایی در افتادم که پایانش نمی بینم

به دردی مبتلا گشتم که درمانش نمی بینم ...

عطار
 
۹۹

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۶

 

... چو در دریای بی پایان فتادیم

همان بهتر که دریایی بباشیم

چو صحرا گشت بر ما آنچه بایست ...

عطار
 
۱۰۰

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۰

 

... گر ندیدی دل به زیر بار عشق

شبنمی در زیر دریایی ببین

گاه جان را در تک و پویی نگر ...

عطار
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۲۵