بهشتی نقد شد حاصل سپهری تازه گشت افزون
از این خوش مرکز معمور و عالی منظر میمون
خجسته کعبه دولت مبارک خطه عشرت
به برجیس آن یکی مختص به زهره این دگر مقرون
اگر جنت نهی نامش نه مدحی باشدش در خور
وگر گردون کنی وصفش نا جاهی گرددش افزون
مگر زان در وجود آمد که در اوج و حضیض او
ببوسد پای عیسی و بکوبد تارک قارون
که ننماید ز شرمش روی در دنیا همی جنت
که نشناسد ز رشکش باز پای از سر همی گردون
ز عکس بابهاش و نقش درها گر سخن رانم
همی شش چیز رشک آرد از آن اشکال گوناگون
دم طاوس و پرهای تذرو و دیده شاهین
گل رعنا و فصل نوبهار و فرش بوقلمون
ز رشک حلقه حلقه آب کاندر جوی او غلطد
همی بر خویشتن زنجیر پیچد هر زمان جیحون
ز اوج این بنا دور است چشم تنگ و بد ور نی
به تیغ خویشتن مریخ کردستی حمل را خون
تجاویف نگینهایش ماند گوی خوبان را
از آن هر صوت را دارد چو آبی در صدا موزون
چو چرخی پر هلال است و چو دریائی پر از زورق
چو ابروی کمان رستم و نخلی پر از عرجون
صدفها در هوا برد ابر گوئی حامل از دریا
صدفها ماند بر بالا و درپاشید بر هامون
همه کج پیش اصل راستی آید و زان خیزد
ز روی سقف و پشت گنبد او حا و سین و نون
همانا سیب آوردند بهر صاحب از جنت
دو نیمه کرده و گشته تمامت دانه زان بیرون
امین ملک و خاص خسرو عالم حسن صدری
که جان از لطف او تازه است و دل بر مدح او مفتون
خداوندی که پیش دست و طبع و رای قدر او
جهان تنگ است و دریا زفت و مه تاریک و گردون دون
دل پر آتش ما از نسیم عدل او ساکن
گل پاکیزه او از گلاب لطف حق معجون
چو گردون ذات او فارغ ز تعریف کدام و کو
چو تقدیر امر او ایمن ز گفتار چرا و چون
شرف را قائد و رائد خرد را دایه و مایه
امل را داعی و راعی کرم را عهده و قانون
همه شادی نصیب دوستان آمد بحمدالله
مخالف را موافق گر نیفتد غم خورم اکنون
بزرگا گردن و گوش جهان آراستم لیکن
به درهائی که بود از دور آدم تاکنون مدفون
نه طبع هیچ مداحیش داند بود مشاطه
نه و هم هیچ و صافیش یارد گشت پیرامون
بلی معدود و موزون است لیکن قیمت گوهر
چو مدح تست و نظم من نه معدود است و نه موزون
صدف وار ار دهان من پر از گوهر کنی شاید
که در مدحت چو تیغم یک زبان پر لؤلؤ مکنون
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است درباره زیبایی و عظمت بهشت و ویژگیهای مختلف آن. شاعر به توصیف مکانهایی از بهشت میپردازد که به مکانهایی مانند کعبه و جنت اشاره دارد و از زیباییهای طبیعی مانند گلها و پرندگان سخن میگوید. او همچنین به مقام و شخصیتهای بزرگ تاریخی چون عیسی و قارون پرداخته و نشان میدهد که در بهشت چگونه همه چیز در کمال زیبایی و نظم است. شاعر از عدالت و لطف خداوند میگوید و اظهار میدارد که شادی بر دوستان نصیب شده است. در نهایت، او به ارزش و اهمیت مدح و ستایش میپردازد و نشان میدهد که این کار نه تنها به خاطر زیباییهای ظاهری، بلکه به دلیل عمق و معانی آن است.
هوش مصنوعی: بهشت واقعی به دست آمده و نتیجه یک آسمان تازه به وجود آمده است، و از این مکان خوشایند و پر رونق، زیباییهای بیشتری شکل گرفته است.
هوش مصنوعی: خوشبختی و شکوه کعبه در سرزمین شادی و خوشی است، که بخشی از آن به زهره اختصاص دارد و بخش دیگر به برجیس مربوط میشود.
هوش مصنوعی: هرچند بهشت را به نامش بنامیم، اما مدح و ستایشی شایسته آن نداریم. و اگر آسمان را نیز توصیف کنیم، این توصیف تنها آن را از جایگاهش پایینتر میآورد.
هوش مصنوعی: آیا از آن رو به وجود آمد که در اوج و پائینترین نقطه خود پای عیسی را ببوسد و سر قارون را بکوبد؟
هوش مصنوعی: کسی که از شرم خود نتواند به دنیا روی بیاورد، در حقیقت بهشت را نمیشناسد؛ زیرا از حسد، سر از پا نمیشناسد و دائما در حال چرخش و تکاپوست.
هوش مصنوعی: اگر به تصویر در و نقشهایی که در آنها وجود دارد اشاره کنم، شش چیز به خاطر زیباییهای مختلف آنها حسرت میخورند.
هوش مصنوعی: در این متن به زیبایی و جذابیتهای طبیعی اشاره شده است. دم طاوس و پرهای تذرو نماد زیبایی و شکوه هستند، در حالی که دیده شاهین به قدرت و دقت نظر اشاره میکند. گل رعنا نمایانگر طراوت و زیبایی در فصل بهار است و فرش بوقلمون به رنگها و تنوع زندگی اشاره دارد. بهطور کلی، این عبارتها بر غنای زیباییهای طبیعت و نعمتهای آن تأکید دارند.
هوش مصنوعی: از حسادت، حلقههای آب در جوی او مانند زنجیری که مدام به دور خود میپیچد، به حرکت درمیآید.
هوش مصنوعی: از بالای این بنا، چشمان بسته و بدبین دور است و نمیتوان با زور و به اصطلاح تیغ خویش، به مریخ دست یافت. این بار را خونین کردهایم.
هوش مصنوعی: نگینهای زیبا و درخشان او مانند گویهای نیکو به نظر میرسند و هر صدایی که از او میشنوید، مانند جوی آب به طور موزون و دلنشین است.
هوش مصنوعی: چرخش ماه به شکل هلال است و دریا پر از قایقهاست. ابروی کمان رستم نیز زیبا و منحنی است و درخت نخل هم پرثمر و سرسبز است.
هوش مصنوعی: ابرها مانند صدفهایی در آسمان به نظر میآیند، گویی که آب را از دریا به بالا بردهاند و سپس آن را بر سطح زمین میپاشند.
هوش مصنوعی: همه چیز به سمت حقیقت و راست برخورد میکند و از آن به سوی سقف و پشت گنبد او ارتقا مییابد.
هوش مصنوعی: میوهی سیب را برای صاحب به ارمغان آوردند و آن را به دو نیم کردند، به طوری که تمام دانهها از آن خارج شد.
هوش مصنوعی: شخصی امین و معتبر که در دنیا مانند خسرو است، او دارای زیبایی خاصی است که روح از محبت او شاداب میشود و دل به ستایش او میتپد.
هوش مصنوعی: خداوندی که به واسطه قدرت و ارادهاش، جهان به نظر محدود و تنگ میآید و دریا عمیق و مه تاریک و آسمان پست به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: دل ما که از عشق و احساسات سوزان پر است، با وزش نسیم عدل الهی آرام میشود. گل پاک و معطر او که از گلاب لطف خدا ساخته شده، دل را به serenity و زیبایی میرساند.
هوش مصنوعی: چنان که آسمان ذات او از هر تعریف و توصیفی خالی است، او کجاست و چگونه است؟ در حالی که سرنوشت او از گفتن و قانونهای بشر مصون و ایمن است.
هوش مصنوعی: شرف مانند رهبری است که هدایتگر انسانهاست، خرد و دانایی مانند مادری است که انسان را nourish میکند، آرزوها و امیدها به عنوان نیروی محرکه عمل میکنند و مهربانی و کرامت نیز مدیون قوانین و اصول خاصی هستند.
هوش مصنوعی: همه خوشیها به دوستان رسید و به لطف خدا، اگر دشمنان هم به حال ما خوب نباشند، نگران نیستم.
هوش مصنوعی: من در کوهها و دشتهای بزرگ به زیبایی دنیا پرداختم، ولی همچنان در جاهایی که دور است، آدمها تا به حال مدفون ماندهاند.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند زیبایی و لطافت او را به خوبی توصیف کند و هیچ مداحی نمیتواند به درستی او را توصیف کند؛ چرا که او فراتر از کلمات و توصیفهاست.
هوش مصنوعی: بله، شاعران مشهور و آثارشان کماند و به خوبی تنظیم شدهاند، اما ارزش ستایش و مدح مانند گوهر باارزش است. در حالی که شعر من نه از شمارش و نه از وزن محدود است.
هوش مصنوعی: اگر از دهان من مانند صدف جواهرات زیادی بیرون بری، شاید بتوانی برای توصیف من به زبانی مانند تیغ که پر از دُرّ و لؤلؤ است، حرف بزنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه روز است آنکه هست او را شب تاریک پیرامون
سپهر از بوی او مشگین زمین از رنگ او گلگون
مگر ترسید رخسارش ز زلف مار کردارش
که گرد خویشتن عمدا نوشت از غالیه افسون
دو آذرگون شدند از خون مرا دو چشم از هجرش
[...]
خدایا دور کن چشم بد از این دولت میمون
وزین شاه مبارک رای ملک آرای روزافزون
شهشرق ارسلان ارغو که هست اندر جهانداری
به بهروزی چو اسکندر به بیروزی چو افریدون
به هر ماهی که نوگردد نصیب او ز هفت اختر
[...]
ایا از چنبر اسلام دایم برده سر بیرون
ز سنت کرده دل خالی ز بدعت کرده سر مشحون
هوا همواره شیطانی شده بر نفس تو سلطان
تنت را جهل پیرایه دلت را کفر پیرامون
اگر در اعتقاد من به شکی تا به نظم آرم
[...]
چه دانی تو خراباتی که هست از شش جهت بیرون
خرابات قدیم است آن و تو نو آمده اکنون
نباشد مرغ خودبین را به باغ بیخودان پروا
نشد مجنون آن لیلی به جز لیلی صد مجنون
هزاران مجلس است آن سو و این مجلس از آن سوتر
[...]
به عنوان عیادت ساخت مقدار مرا افزون
فلک مقدار ذی عزت عزیز حضرت بیچون
محمد مؤمن آن فخر سلاطین کز وجود او
زهی در چشم دقت اشرف است و ارفع از گردون
نهد مساح و هم اندر قیاس ساحت قدرش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.