گنجور

 
۸۱

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۳۰

 

... سر تنگ تابوت کردند سخت

شد آن بارور خسروانی درخت

چل اشتر بیاورد رستم گزین ...

... که این بند تابوت را برگشای

تن خسته یک بار ما را نمای

پشوتن غمی شد میان زنان ...

فردوسی
 
۸۲

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و شغاد » بخش ۴

 

... به ایران به تاراج و آویختن

ز کابل نخوا هی دگر بار سیم

نه شاهان شوند از تو زین پس به بیم ...

... شغاد آمد آن چرخ را برکشید

به زه کرد و یک بارش اندر کشید

بخندید و پیش تهمتن نهاد ...

... بروبر گذشته بسی روزگار

میانش تهی بار و برگش بجای

نهان شد پسش مرد ناپاک رای ...

فردوسی
 
۸۳

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و شغاد » بخش ۵

 

... ازان پس گل و مشک و می خواستند

کفن دوز بر وی ببارید خون

به شانه زد آن ریش کافورگون ...

... دو روز اندران کار شد روزگار

تن رخش بر پیل کردند بار

ز کابلستان تا به زابلستان ...

فردوسی
 
۸۴

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهمن اسفندیار صد و دوازده سال بود » بخش ۲

 

... چو آمد به نزدیک بهمن فراز

پیاده شد از باره بردش نماز

بدو گفت هنگام بخشایش است ...

... ز ایوان دستان سام سوار

شتر بارها برنهادند بار

ز دینار وز گوهر نابسود ...

فردوسی
 
۸۵

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی همای چهرزاد سی و دو سال بود » بخش ۱

 

... یکی راه و آیین دیگر نهاد

سپه را همه سربسر بار داد

در گنج بگشاد و دینار داد ...

... سپیده چو برزد سر از کوهسار

بگردید صندوق بر رودبار

به گازرگهی کاندرو بود سنگ ...

فردوسی
 
۸۶

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی همای چهرزاد سی و دو سال بود » بخش ۲

 

... ببردند داراب را در کنار

نکردند جز گوهر و زر به بار

بپیمود زان مرز فرسنگ شست ...

... تو داراب را پاک و نیکو بدار

بدان تا چه بار آورد روزگار

همی داشتندش چنان ارجمند ...

... همه کودکان همگروه آمدند

به یکبارگی زو ستوه آمدند

به فریاد شد گازر از کار او ...

... عنان و سنان و سپر داشتن

به آوردگه باره برگاشتن

همان زخم چوگان و تیر و کمان ...

فردوسی
 
۸۷

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی همای چهرزاد سی و دو سال بود » بخش ۴

 

... برآمد غمی گشت زان رشنواد

یکی رعد و باران با برق و جوش

زمین پر ز آب آسمان پرخروش

به هر سو ز باران همی تاختند

به دشت اندرون خیمه ها ساختند

غمی بود زان کار داراب نیز

ز باران همی جست راه گریز

نگه کرد ویران یکی جای دید ...

... که این بانگ رعدست گر تندباد

دگر باره آمد ز ایوان خروش

که ای طاق چشم خرد را مپوش

که در تست فرزند شاه اردشیر

ز باران مترس این سخن یادگیر

سیم بار آوازش آمد به گوش

شگفتی دلش تنگ شد زان خروش ...

... خردمند و با چهره پهلوان

همه جامه و باره و تر و تباه

ز خاک سیه ساخته جایگاه ...

فردوسی
 
۸۸

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی همای چهرزاد سی و دو سال بود » بخش ۷

 

... به شهریور بهمن از بامداد

جهاندار داراب را بار داد

یکی جام پر سرخ یاقوت کرد ...

فردوسی
 
۸۹

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی داراب دوازده سال بود » بخش ۳

 

... پرستنده تاجور خواستند

ده استر همه بار دیبای روم

بسی پیکر از گوهر و زر بوم ...

فردوسی
 
۹۰

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۱

 

... رهایی نباشد ز چنگ زمان

هرانکس که آید بدین بارگاه

که باشد ز ما سوی ما دادخواه

اگر گاه بار آید ار نیم شب

به پاسخ رسد چون گشاید دو لب ...

فردوسی
 
۹۱

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۶

 

... بدیشان بود دانشومند خوار

درخت خردشان نیاید به بار

ستاینده مرد نادان شوند ...

... ز درویش پنهان کند آفتاب

نبارد بدو نیز باران خویش

دل مرد درویش زو گشته ریش ...

فردوسی
 
۹۲

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۱۱

 

... از ایوان به نزدیک شاه آمدند

بران نامور بارگاه آمدند

سپهدار هندوستان شاد شد ...

... ز چیزی که شایسته تر برگزید

ببردند سیصد شتروار بار

همان جامه و گوهر شاهوار

صد اشتر همه بار دینار بود

صد اشتر ز گنج درم بار بود

یکی مهد پرمایه از عود تر ...

... به پیلی گرانمایه تر زین نهاد

فغستان ببارید خونین سرشک

همی رفت با فیلسوف و پزشک ...

فردوسی
 
۹۳

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۱۳

 

... به شبگیر هور اندر آمد پزشک

نگه کرد و بی بار دیدش سرشک

بینداخت دارو به رامش نشست ...

... چو دریا فروزنده شد دشت و راغ

سکندر بیامد بران بارگاه

دو لب پر ز خنده دل از غم تباه

فرستاده را دید سالار بار

بپرسید و بردش بر شهریار ...

فردوسی
 
۹۴

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۱۷

 

... نبیند کسی پشت ما روز جنگ

اگر چرخ بار آورد کوه سنگ

همه بندگانیم و فرمان تراست ...

... ز رومی و از مصری و پارسی

فزون بود مرد از چهل بار سی

یکی بارگی ساختند آهنین

سوارش ز آهن ز آهنش زین

به میخ و به مس درزها دوختند

سوار و تن باره بفروختند

به گردون براندند بر پیش شاه ...

فردوسی
 
۹۵

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۲۳

 

... چو خورشید تابان ز گنبد بگشت

گه بار بیگانه اندر گذشت

بفرمود تا خوان بیاراستند ...

... خردمندی و شرم نزدیک تست

جهان ایمن از رای باریک تست

کنون گر نتابی سر از باژ و ساو ...

... چو دیبا فروزنده شد دشت و راغ

سکندر بیامد بران بارگاه

دو لب پر ز خنده دل از غم تباه

فرستاده را دید سالار بار

بپرسید و بردش بر شهریار ...

فردوسی
 
۹۶

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۲۶

 

... اگر نیستی فر این نامدار

سرت کندمی چون ترنجی ز بار

هم اکنون سرت را من از درد فور ...

فردوسی
 
۹۷

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۲۷

 

... سکندر بیامد به نزدیک شاه

پرستنده برخاست از بارگاه

به رسمی که بودش فرود آورید ...

... به سبزی چو قوس قزح نابسود

گشاده شتر بار بودی چهل

زنی بود چون موج دریا به دل ...

... ز من ایمنی بیم در دل مدار

نیازارد از من کسی زان تبار

نگردم ز پیمان قیدافه من

نه نیکو بود شاه پیمان شکن

پیاده شد از باره طینوش زود

زمین را ببوسید و زاری نمود ...

فردوسی
 
۹۸

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۳۹

 

... سکندر گرازان بیامد به راه

چو آمد بران بارگاه بزرگ

بدید آن گزیده سپاه بزرگ ...

... ز سیمین و زرینه اشتر هزار

بفرمود تا برنهادند بار

ز دیبای چینی و خز و حریر

ز کافور وز مشک و بوی و عبیر

هزار اشتر بارکش بار کرد

تن آسان شد آنکو درم خوار کرد ...

... بیاورد زین هر یکی ده هزار

خردمند گنجور بربست بار

گرانمایه صد زین به سیمین ستام ...

فردوسی
 
۹۹

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۴۰

 

... چو منزل به منزل به حلوان رسید

یکی مایه ور باره و شهر دید

به پیش آمدندش بزرگان شهر ...

... بهاگیر و زیبا چنانچون سزید

ده اشتر ز برد یمن بار کرد

دگر پنج را بار دینار کرد

دگر ده شتر بار کرد از درم

چو باشد درم دل نباشد به غم ...

فردوسی
 
۱۰۰

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۴۶

 

... سرانشان ز باد اندر آمد به گرد

چو ابری بدی تند و بارش تگرگ

ترا گفتم ایمن شدستی ز مرگ ...

... بینداختی تاج شاهنشهی

درختی که کشتی چو آمد به بار

دل خاک بینم ترا غمگسار ...

... سخن به که ویران نگردد سخن

چو از برف و باران سرای کهن

گذشتم ازین سد اسکندری ...

فردوسی
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۶۵۵