گنجور

 
۹۴۱

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵

 

... مهر مهر از درون ما نرود

ای برادر که نقش بر حجر است

چه توان گفت در لطافت دوست ...

... هر کسی گو به حال خود باشید

ای برادر که حال ما دگر است

تو که در خواب بوده ای همه شب ...

... پرده بر خود نمی توان پوشید

ای برادر که عشق پرده در است

سعدی از بارگاه قربت دوست ...

سعدی
 
۹۴۲

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲

 

... خشت بر دریا زدن بی حاصل است

ای برادر ما به گرداب اندریم

وان که شنعت می زند بر ساحل است ...

سعدی
 
۹۴۳

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۲

 

... درد دل با تو همان به که نگوید درویش

ای برادر که تو را درد دلی پنهان نیست

آن که من در قلم قدرت او حیرانم ...

سعدی
 
۹۴۴

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۳

 

... جهان بی ما بسی بوده ست و باشد

برادر جز نکونامی میندوز

نکویی کن که دولت بینی از بخت ...

سعدی
 
۹۴۵

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۱

 

... که بخواهیم نشستن به در دوست مقیم

ای برادر غم عشق آتش نمرود انگار

بر من این شعله چنان است که بر ابراهیم ...

سعدی
 
۹۴۶

سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۱۰ - حکایت ملک روم با دانشمند

 

... که از غم بفرسود جان در تنم

بگفت ای برادر غم خویش خور

که از عمر بهتر شد و بیشتر ...

سعدی
 
۹۴۷

سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۱۶ - حکایت برادران ظالم و عادل و عاقبت ایشان

 

شنیدم که در مرزی از باختر

برادر دو بودند از یک پدر

سپهدار و گردن کش و پیلتن ...

سعدی
 
۹۴۸

سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۳۵ - گفتار اندر تقویت مردان کار آزموده

 

... که تنگ آیدش رفتن از پیش تیر

برادر به چنگال دشمن اسیر

چو بینی که یاران نباشند یار ...

سعدی
 
۹۴۹

سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۲۷ - حکایت پدر بخیل و پسر لاابالی

 

... زر اندر کف مرد دنیاپرست

هنوز ای برادر به سنگ اندرست

چو در زندگانی بدی با عیال ...

سعدی
 
۹۵۰

سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۲۲ - گفتار اندر سماع اهل دل و تقریر حق و باطل آن

 

... که غرق است از آن می زند پا و دست

نگویم سماع ای برادر که چیست

مگر مستمع را بدانم که کیست ...

سعدی
 
۹۵۱

سعدی » بوستان » باب ششم در قناعت » بخش ۳ - حکایت

 

... که هر ساعتش قبله دیگر است

مبر ای برادر به فرمانش دست

که هر کس که فرمان نبردش برست ...

سعدی
 
۹۵۲

سعدی » بوستان » باب ششم در قناعت » بخش ۱۵ - حکایت در معنی آسانی پس از دشواری

 

... دل از بی مرادی به فکرت مسوز

شب آبستن است ای برادر به روز

سعدی
 
۹۵۳

سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۷ - حکایت

 

... نخواهی که باشی چو دف روی ریش

چو چنگ ای برادر سر انداز پیش

سعدی
 
۹۵۴

سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۱۰ - حکایت در خاصیت پرده پوشی و سلامت خاموشی

 

... دگر روز پیرش به تعلیم گفت

مریز آبروی برادر به کوی

که دهرت نریزد به شهر آبروی

سعدی
 
۹۵۵

سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۱۷ - گفتار اندر کسانی که غیبت ایشان روا باشد

 

... که خود می درد پرده بر خویشتن

ز حوضش مدار ای برادر نگاه

که او می درافتد به گردن به چاه ...

سعدی
 
۹۵۶

سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۱۹ - حکایت اندر نکوهش غمازی و مذلت غمازان

 

... ندانی فلانت چه گفت از قفا

بگفتا خموش ای برادر بخفت

ندانسته بهتر که دشمن چه گفت ...

سعدی
 
۹۵۷

سعدی » بوستان » باب هشتم در شکر بر عافیت » بخش ۴ - حکایت اندر معنی شکر منعم

 

... دو چشم از پی صنع باری نکوست

ز عیب برادر فرو گیر و دوست

سعدی
 
۹۵۸

سعدی » بوستان » باب نهم در توبه و راه صواب » بخش ۱۲ - حکایت در عالم طفولیت

 

... که گردت برآید عملهای خویش

برادر ز کار بدان شرم دار

که در روی نیکان شوی شرمسار ...

سعدی
 
۹۵۹

سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴

 

... زن و فرزند و خویش و یار و پیوند

برادر خواندگان کاروانند

نباید بستن اندر صحبتی دل ...

سعدی
 
۹۶۰

سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶

 

... دنیی آن قدر ندارد که بدو رشک برند

ای برادر که نه محسود بماند نه حسود

قیمت خود به مناهی و ملاهی مشکن ...

سعدی
 
 
۱
۴۶
۴۷
۴۸
۴۹
۵۰
۹۵