اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۶۳ - شوپنهاور و نیچه
... گفت اندرین سرا که بنایش فتاده کج
صبحی کجا که چرخ درو شامها نچید
نالید تا به حوصله آن نوا طراز ...
اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۴۲ - اگر نظاره از خود رفتگی آرد حجاب اولی
... که می گفتند تو ما را چنین خواهی چنان خواهی
نگاه بی ادب زد رخنه ها در چرخ مینایی
دگر عالم بنا کن گر حجابی درمیان خواهی ...
اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۵۰ - خاور که آسمان بکمند خیال اوست
... بینای کور و مست تماشای رنگ و بوست
گردنده تر ز چرخ و رباینده تر ز مرگ
از دست او به دامن ما چاک بی رفوست ...
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۳ - تمهید آسمانی نخستین روز آفرینش نکوهش می کند آسمان زمین را
... اندر اعماق زمین خوابیده یی
طعنه یی زد چرخ نیلی بر زمین
روزگار کس ندیدم این چنین ...
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۵ - تمهید زمینی آشکارا می شود روح حضرت رومی و شرح میدهد اسرار معراج را
... ای عشق نکته های پریشانم آرزوست
این آب و نان چرخ چو سیل است بیوفا
من ماهیم نهنگم و عمانم آرزوست ...
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۹ - عارف هندی که به یکی از غار های قمر خلوت گرفته ، و اهل هند او را «جهان دوست» میگویند
... وقت او را گردش ایام نی
کار او با چرخ نیلی فام نی
گفت با رومی که همراه تو کیست ...
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۵۰ - آن سوی افلاک مقام حکیم آلمانی نیچه
هر کجا استیزه ی بود و نبود
کس نداند سر این چرخ کبود
هر کجا مرگ آورد پیغام زیست ...
اقبال لاهوری » پس چه باید کرد؟ » بخش ۲ - تمهید
... کم نظر این جذب را گوید جنون
هیچ قومی زیر چرخ لاجورد
بی جنون ذوفنون کاری نکرد ...
اقبال لاهوری » پس چه باید کرد؟ » بخش ۱۱ - سیاسیات حاضره
... مردی آزادی چو آید در سجود
در طوافش گرم رو چرخ کبود
ما غلامان از جلالش بیخبر ...
اقبال لاهوری » پس چه باید کرد؟ » بخش ۲۰ - بر مزار سلطان محمود علیه الرحمه
... آن شکوه و فال و فر افسانه ایست
گنبدی در طوف او چرخ برین
تربت سلطان محمود است این ...
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۶۹ - هنوز این چرخ نیلی کج خرام است
هنوز این چرخ نیلی کج خرام است
هنوز این کاروان دور از مقام است ...
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۲۰۵ - خنکن ملتی بر خود رسیده
... ز درد جستجو نارمیده
درخش او ته این نیلگون چرخ
چو تیغی از میان بیرون کشیده
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۳۵۴ - در دل را بروی کس نبستم
... نشیمن ساختم در سینه خویش
ته این چرخ گردان خوش نشستم
ایرج میرزا » قصیدهها » شمارهٔ ۱۱ - شب جمعه خدمت حاج امین
... عجب شبی به احبا گذشت و پندارم
که چشم چرخ در آن شب به خواب سنگین بود
جهان به دیدۀ من ناپسند می آمد ...
ایرج میرزا » قصیدهها » شمارهٔ ۱۵ - اندرز و نصیحت
... گل چو گل گردد خوشبو چو به گل شد همبر
ذره بر چرخ رسد از اثر تابش خور
پشک خوشبو شود از صحبت مشک اذفر ...
ایرج میرزا » قصیدهها » شمارهٔ ۱۷ - خوشامد به شاه در مهمانیِ وزیر
... شهریار پیل افکن را کباب از ران شیر
ثور اندر چرخ باشد منتظر تا خواهدش
بهر قربان قدوم شه وزیر بی نظیر ...
ایرج میرزا » قصیدهها » شمارهٔ ۲۰ - در مدح امیر نظام
... رو به دربار امیر آور و پس عرضه بدار
آن که بر چرخ همی طعنه زند دربارش
آن امیری که به پیش نظر همت او ...
ایرج میرزا » قصیدهها » شمارهٔ ۲۷ - شکوه از چرخ و شکایت از مرگ پدر
شکوه بر چرخ برند از دشمن
عجبا چرخ بود دشمن من
الله الله به که باید نالید ...
... بلکه گرگین هزاران بیژن
طلب شادی از این چرخ حرون
طمع راحت از این دهر فتن ...
... آتشت آب نماید آهن
ای کهن چرخ بسی تازه جوان
کشته ای تا شده ای چرخ کهن
زین همه ظلم که با من کردی ...
ایرج میرزا » قصیدهها » شمارهٔ ۲۸ - مدح ناصرالّدین شاه
مباش ایمن ز کید چرخ ریمن
که از کیدش نشاید بود ایمن ...
ایرج میرزا » قصیدهها » شمارهٔ ۲۹ - در مدحِ امیرنظام
... گر به خروار زر و سیم ببخشد کمشان
از پی سجدۀ درگاه ولی عهد چو چرخ
آن زر و سیم امیرست که سازد خمشان ...