گنجور

 
۹۲۱

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۲

 

... چون تو بی نقش در این تخته نردی مردی

کف بی مغز سراپرده به ساحل زد و رفت

تو چو سیلاب اگر بحر نوردی مردی ...

قصاب کاشانی
 
۹۲۲

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴

 

... ز هم نشناسد اینجا کس سفیدی و سیاهی را

تو از ما فارغی کآسوده ساحل چه می داند

چه حال از شورش دریا بود کشتی تباهی را ...

مشتاق اصفهانی
 
۹۲۳

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴

 

بی تو مرگ آسوده سازد اضطراب دل مرا

آنچه گردابست عالم را بود ساحل مرا

ناید از دستم گشاد عقدهای دل که هست ...

... در محیط عشق کز وی نیست امید نجات

این بسم کز دورافتد چشم بر ساحل مرا

برنخوردم زآنچه در کشت محبت کاشتم ...

مشتاق اصفهانی
 
۹۲۴

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵

 

... کی رهم از ورطه عشقت که خواهد ناخدا

غرقه گرداب نه آسوده ساحل مرا

در غمت از مرگ گفتم گردد آسان مشکلم ...

مشتاق اصفهانی
 
۹۲۵

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۷

 

... نه انتظار طبیب و نه فکر درمان داشت

رود زیاد به ساحل رسیده را حالی

که از طلاطم دریا بروز طوفان داشت ...

مشتاق اصفهانی
 
۹۲۶

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۷

 

... از قرب جانان ما را چه حاصل

بحرش در آغوش لب تشنه ساحل

خیزد چه در عشق از دست و پایی ...

مشتاق اصفهانی
 
۹۲۷

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۳

 

... در نه خم فلک نیست زین تلختر شرابی

نزدیک ساحل آمد سالم سفینه ما

ای قلزم محبت وقتست انقلابی ...

مشتاق اصفهانی
 
۹۲۸

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۸

 

... من که در کشتی طوفانیم از شورش بحر

باشم آگه نه تو کآسوده ساحل باشی

ایکه ناکرده عمل طالب اجری تا چند ...

مشتاق اصفهانی
 
۹۲۹

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۰

 

... به تو دارند گذر عاقبت از تن جان ها

جسم کشت و جهان بحر و تو ساحل باشی

از شهادت بودم روز قیامت کافی ...

مشتاق اصفهانی
 
۹۳۰

هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸

 

... خط برآوردی و عاشق کشتی آخر کرد عشق

غرقه در دریا تو را آسوده در ساحل مرا

چاره جو هاتف برای مشکل عشقم ولی ...

هاتف اصفهانی
 
۹۳۱

حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۴ - در وصف حضرت رسول اکرم(ص)

 

... از صلب شرفیاب صدف در یتیمت

چون بست به ساحل تتق عزت و شان را

از آب و می آتشکده ها گشت فسرده ...

حزین لاهیجی
 
۹۳۲

حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۲۸ - در منقبت حضرت امیر مومنان علیه السلام و آرزوی نجف اشرف

 

... عادت دهقان بود دانه به نم داشتن

ساحل آرام را ناصیه سایت

ذوق دل انگیختن موجه یم داشتن ...

حزین لاهیجی
 
۹۳۳

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۲۸

 

... چه غم از سیل حوادث دل دریا دارد

یاد ساحل نکند کشتی طوفانی ما

خار این بادیه را برده ز کف گیرایی ...

حزین لاهیجی
 
۹۳۴

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۵

 

... اگر مردانه چون ما بر سر دنیا نهی پا را

نسازد گر به ساحل تخته بندت خشکی مشرب

چو موج خوش عنان سرمست بر دریا نهی پا را ...

حزین لاهیجی
 
۹۳۵

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۴

 

... به این اکسیر زر کردم دل سیمابی خود را

خورد از دست ساحل سیلی تأدیب رخسارش

به مژگانم فروشد موج اگر شادابی خود را ...

حزین لاهیجی
 
۹۳۶

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۴

 

... از ناله های شبگیر دل یافت وصل مقصود

چون باد شرطه خیزد کشتی به ساحل آید

زین دانه های اشکم کز سوز دل فشانم ...

حزین لاهیجی
 
۹۳۷

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۷

 

... مشتاق شهادت غم سر هیچ ندارد

تا ساحل پیمانه رسیدیم و نشستیم

این آب تنک مایه گذر هیچ ندارد ...

حزین لاهیجی
 
۹۳۸

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۹۰۱

 

... محیط حرص را سعیت نیارد مرد میدان شد

ز دست و پا زدن در بحر بی ساحل چه می خواهی

چو گرگ افتاده ای در پوستین یوسفان تا کی ...

حزین لاهیجی
 
۹۳۹

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۹۰۳

 

... شکوه ام را گاهگاهی می شنودی کاشکی

سیل را بی تابی از ساحل به دریا می برد

بی قراری های ما می داشت سودی کاشکی ...

حزین لاهیجی
 
۹۴۰

حزین لاهیجی » قطعات » شمارهٔ ۳۰ - در تاریخ فوت فاضل بزرگ، شیخ عبدالله گیلانی(رحمهٔ الله علیه)

 

... یکتاگهر بحر فضیلت که ز عزت

تا ساحل قدس از صدف کون و مکان رفت

شد دوستی آل نبی کشتی نوحش ...

حزین لاهیجی
 
 
۱
۴۵
۴۶
۴۷
۴۸
۴۹
۶۰