بیتو مرگ آسوده سازد اضطراب دل مرا
آنچه گردابست عالم را بود ساحل مرا
ناید از دستم گشاد عقدهای دل که هست
ناخنم سست و هزاران عقده مشکل مرا
در محیط عشق کز وی نیست امید نجات
این بسم کز دورافتد چشم بر ساحل مرا
برنخوردم زآنچه در کشت محبت کاشتم
کز زمین تارست رزق برق شد حاصل مرا
روز و شب اکنون بپویم در رهت کی دیده کس
رسته از رنج ره و آسوده در منزل مرا
بر تنم زخمی نه و غلطم بخون دیدی چسان
کشت از تیغ تغافل عاقبت قاتل مرا
نیستم پروانه کایم از چراغان در سماع
شعله رخساری به از صد شمع در محفل مرا
نیست ممکن در محبت اوج گیرد کوکبم
جز شبی کاید فرود آن ماه در منزل مرا
هرگزم نشکفت از وصلت گلی بعد از وفات
جز گل حسرت دمد آیا چه گل از گل مرا
آه تا کی با رقیبان میکشی وز تاب می
خون چکد از رخ ترا و خون چکد از دل مرا
گرنه از محمل نشینم تنگ دل مشتاق چیست
چون جرس این ناله زار از پی محمل مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و اضطراب شاعر به دلیل جدایی از معشوق است. شاعر میگوید که بیمعشوق مرگ برایش آرامش نمیآورد و در دنیا هیچ ساحلی نیست که او را از این غم نجات دهد. او نمیتواند عقدههای دل را باز کند و عشقش به او امیدی برای رهایی نمیدهد. شاعر در جستجوی معشوق خود است ولی در پی آن همواره رنج میکشد. او احساس میکند که از زخم عشق و غفلت دیگران به شدت رنج میبرد و هیچگاه بعد از مرگش گل خوشبویی جز حسرت نخواهد رویید. در انتها، شاعر با بروز احساساتش از درد شدید جدایی و آرزوی وصل سخن میگوید.
هوش مصنوعی: بغیر از تو، مرگ میتواند دلم را آرام کند. هر چیزی که در این دنیا وجود دارد، برای من به مانند ساحلی است که از گرداب و مشکلات زندگی نجاتم میدهد.
هوش مصنوعی: دل من پر از مشکلات و گرههای عاطفی است و نمیتوانم این مشکلات را به سادگی حل کنم. قدرت و استحکام من در این زمینه کافی نیست و هر لحظه ممکن است که این بندها و گرهها از دستم رها شوند.
هوش مصنوعی: در فضای عشق، هیچ امیدی به نجات وجود ندارد، زیرا اگر از دور دیدگانم به ساحل بیفتد، دور میشوم.
هوش مصنوعی: من از آنچه در باغ عشق خود کاشته بودم نتیجهای نگرفتم؛ چون از زمین تاریک، برکت و میوهای برای من به دست نیامد.
هوش مصنوعی: من روز و شب در جستجوی تو هستم. هیچکس را نمیبینم که از رنج و سختیهای راه رهایی یافته باشد و در خانهای آسوده زندگی کند.
هوش مصنوعی: من زخمی بر روی بدنم دارم و در حالی که غرق در خونم هستم، ببین که چگونه تیغ نادیدهانگاری، در نهایت جان مرا گرفت.
هوش مصنوعی: من مانند پروانهای نیستم که از نور چراغ به وجد بیایم؛ زیبایی چهرهام به مراتب بیشتر از صد شمع در محفل است.
هوش مصنوعی: در محبت او، رسیدن به اوج ممکن نیست، مگر این که شب به من نزول کند و آن ماه به خانهام بیاید.
هوش مصنوعی: هرگز در زندگیام بعد از مرگ، شادی و زیباییای شبیه به وصال با گلی را تجربه نکردم، جز حسرتی که مانند گلی با طراوت از درون من جوانه میزند. چه گل از گل، به جز این حسرت، میتواند مرا خوشحال کند؟
هوش مصنوعی: آه، تا کی باید با حریفان بجنگم و از شدت درد، اشکهای من از چهرهات و خون من از دل من بریزد؟
هوش مصنوعی: اگر از مرکب پیاده شوم و دل تنگ و مشتاق بمانم، چه فایده دارد؟ همانطور که صدای زنگ مینالد، من نیز از دوری او ناله میزنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اژدهای عشق زد زخمی عجب بر دل مرا
نیست خاطر سوی تریاک و فسون مایل مرا
نیست تریاک و فسون من بجز جانان که ساخت
مهرش از صبح ازل در جان و دل منزل مرا
عمر در تحصیل وصلش رفت و آن حاصل نشد
[...]
کی سبکباری ز همراهان کند غافل مرا؟
بار هر کس بر زمین ماند، بود بر دل مرا
ناقه آن محمل نشین چون راند از منزل مرا
جان قفای ناقه رفت و دل پی محمل مرا
ز آتش رشکم کنی تا داغ، هر شب میشوی
شمع بزم غیر و میخواهی در آن محفل مرا
بعد عمری زد به من تیغی و از من درگذشت
[...]
بیتو گو سوزد ز برق آه گشت دل مرا
نیست هرگز حاصلی زین کشت بیحاصل مرا
کاش ایدل گلرخان و شعله رخساران کنند
بلبل گلشن ترا پروانه محفل مرا
کی رهم از ورطه عشقت که خواهد ناخدا
[...]
ماند آخر حسرت دیدار او در دل مرا
منتی در دل نهاد این مرگ مستعجل مرا
بارها دل بر وفای خوبرویان بسته ام
باز می خواهم که داند هر کسی عاقل مرا
نفگند از دور هرگز ناوکی بر سینه ام
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.