از تو من غافلم از من نه تو غافل باشی
که ز دیر و حرمت جویم و دردل باشی
سیل تا بحر رود راست به هرجا خیزد
نشود گم رهش آن را که تو منزل باشی
به تو دارند گذر عاقبت از تن جانها
جسم کشت و جهان بحر و تو ساحل باشی
از شهادت بودم روز قیامت کافی
اینقدر فیض که من کشته تو قاتل باشی
آه از این ناز که سوی من از آن گوشه چشم
نفتد غیر نگاهی که تو غافل باشی
نه منت مایلم و بس که دو عالم باشند
همه مایل به تو و تو به که مایل باشی
نشود از تو همین مشکل ما حل ور نه
دو جهان را تو گشاینده مشکل باشی
سرخوش از باده وصلت همه جز من مپسند
که خورم خون من و تو ساقی محفل باشی
جز کدورت نکشی از تن خاکی مشتاق
تا تو آمیخته چون آب درین گل باشی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی
من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش
که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی
چنگ در پرده همین میدهدت پند ولی
[...]
چند در فکر سرا و غم منزل باشی؟
گذرد قافله عمر و تو غافل باشی
در سرانجام سفر باش و سبک کن خود را
تو نه آن دانه شوخی که درین گل باشی
کعبه در گام نخستین کند استقبالت
[...]
زین چه خوشتر که درین معرکه بسمل باشی
نه که حسرتکش یک زخم ز قاتل باشی
از ره دیر و حرم روی به دل کن تا چند
به غلط ره روی و طالب منزل باشی
من که در کشتی طوفانیم از شورش بحر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.