گنجور

 
۷۰۲۱

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » اشعار ترکیبی » شمارهٔ ۲ - ترکیب بند در مدح امام زاده واجب التعظیم

 

صاحبدلان که بندگی مقبلی کنند

در یوزه کرم ز توانگر دلی کنند ...

... پیران پارسا بحدیثی کنند مست

رندان مست را بنگاهی ولی کنند

جان در سر محمد و اولاد او دهند ...

... بر آستان میرعلی حمزه سر نهند

زان واجبست خیل ملکرا سجود خاک

تا چهره نیاز برین خاک در نهند ...

... پیش تو ای امام بحق چون صف نماز

در سجده بسته اند ملک صد هزار صف

ذات تو گنجنامه سر حقیقت است ...

اهلی شیرازی
 
۷۰۲۲

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » اشعار ترکیبی » شمارهٔ ۴ - ترکیب بند در مرثیه افضل الدین میرک گوید

 

... آزاده همچو سر و ز عالم نه چون خسان

دل بسته همچو غنچه بیک مشت خرده اند

آنان که زنده دل نه بنور هدایتند

گر آتشند جمله که چون یخ فسرده اند ...

... جام مراد در کف هشیار و مست نیست

گردن بنه بهر چه رسید از زمانه ات

کاینها بجز نصیبه روز الست نیست ...

اهلی شیرازی
 
۷۰۲۳

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱

 

... از سر عرش در افتاد باین چاه بلا

بگذر از لذت طبع و بنگر کاین سگ نفس

از کجا می فکند آدم مسکین به کجا ...

... داد فیروزه نگینی که نشاند بطلا

او نگین بستد و بگریخت ندانم که چه کرد

تا دگر بار بر او چشم فتادش ز قضا ...

اهلی شیرازی
 
۷۰۲۴

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۴

 

برخاست میان بسته دلم چابک و چست

میخواست که کار خود کند جمله درست

چون کرد به بیوفایی عمر نگاه

کنجی بنشست و از جهان دست بشست

اهلی شیرازی
 
۷۰۲۵

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۶۹

 

چل سال بوادی طلب افتادم

بستم کمر شوق و قدم بگشادم

از هر طرفی که ره بجایی بردم

بهر دگران نشانه یی بنهادم

اهلی شیرازی
 
۷۰۲۶

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » مثنویات متفرقه » ایضا در ستون خیمه

 

... پای تا سر بشکل گلدسته

رنگ رنگ است گل بر او بسته

راست چون نخل وادی ایمن ...

... هر که دارد هوای بخت بلند

چون ستون گو کمر بخدمت بند

هر که بندد کمر بخدمت دوست

مهتران را هوای خدمت اوست ...

اهلی شیرازی
 
۷۰۲۷

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۱

 

... لازالت نظام الملک فی ظلال جلاله و مد علی الخافقین ظل نواله مشتمل بر اصول و فروع بحور و دوایر سته که اوزان نوزده گانه است و تفکیک بحور آن و تعریف اقسام و حدود قوافی صحیح و معیوب و اسامی آن و انفراع صنایع و بدایع که متقدمین در کتب جمع کرده اند و متاخرین جسته جسته باز نموده اند با نوادر صنایع که فکر بکر این غرقه بحر جانگدازی اهلی شیرازی اختراع کرده امید که در آنحضرت بسمع قبول مسموع افتد و بعین رضا ملحوظ گردد

مگر نسیم قبولم چو غنچه بنوازد

که بشکفد گل امید من ازین بستان

آمین یا رب العالمین والتکلان علی واهب الاحسان

اهلی شیرازی
 
۷۰۲۸

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲

 

... گرش بدیده مژگان همی نشانی خار

فراق و داغ تو در خون دو نرگسم بنشاند

اگر غم تو بخون داردم نشان مگذار ...

... صنعت تجنیس مرکب

مگردمی نه از بن سان گشاده زلف آری

که گردن دلش از غم یکی رهد زهزار

گزیر نیست که پا بر سرم اجل بنهد

که چون رهایی ام از این کمند شد دشوار ...

... شمار غم ز تو گر جا بجا کنیم رقم

غم ترا بنویسیم تا به حشر شمار

کی است سینه به ناخن مرا نه صد پاره ...

... از تو کجا چاک نیست سینه به ناخن

تا بنویسم بحشر شرح تغابن

تقطیع مفتعلن فاعلات مفتعلن فع ...

... دل حزین چو خراب یکی نظر از تست

چه باشد ار بنمایی دمی رخ چو نگار

یکی نما چو بتم چهره شاهدا ور من

پرستمت چو خراب توام دمی بگذار

رخ ترا چو دمی بنگرم بمن ستم است

به یک نظر ستمی بر شکسته یی مگمار ...

... خد تو لاله نوبر خط تو نیل عذار

از آن قدتو که شد بنده قامت طوبیش

به سرو گو خط آزادگی خویش بیار ...

... صنعت خیفا

خیال روی تو تا بسته اند بر چه نسق

که جان نیافته شمعی نظیر آن رخسار ...

... صنعت تشبیه مشروط

خبر چو یافته زلف شب از بنفشه دگر

چنین بروی شبست از چه جعد تیره شعار

طریق دلبریش بین که ساختست ز مشک

بنفشه دامی و انداختست مشک تتار

با زلف شب بنفشه شبه ساختستمش

نی نی شبست تیره بنشناختستمش

تقطیع مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن ...

... صنعت تشبیه تفضیل

بنور گل چو دل روشنان بود گلشن

چو گلشنش دل شوریده روشنست انار ...

اهلی شیرازی
 
۷۰۲۹

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۳

 

... صنعت تشبیه اضمار

تو نرگسش که بود سحر سامری بنگر

ولیکن این بود از عین دلبری بیمار ...

... صنعت تاکید مدح بما یشبه الذم

پی چه بسته زبان گشته گم ز خود بلبل

مگر گشاده زبان صاحب یمین و یسار ...

... مروجی که چنان تازه ساخت جان سخن

که بسته چشم خرد از تصورش افکار

ملایک از طلب همدمیش بر در و بام ...

... تازه جان سخن از همدمیش

بسته چشم خرد از محرمیش

تقطیع فاعلاتن فعلاتن فعلن ...

... یکی که وی نهدش زهر فی المثل در دست

بگو بنوش که در کام اوست نوش گوار

شراب در دهن دوستانش نوشین طعم ...

... جهان گرفته قیامت زصیت استشهار

بجز تو کیست که آرد بنظم بیگه و گه

گهر نثار کند کوه کوه بر احرار ...

... اگر بمدح نه شایسته ایم جز ما نیست

سزای مدح که ما بنده ایم و خدمتکار

ما بثنای تو نه شایسته ایم

چون تو خداوندی و ما بنده ایم

تقطیع مفتعلن مفتعلن فاعلات ...

... صنعت ارسال المثل

در آنچه نیست بنفشه چو خط مکتوبت

چه شک که نیست چو مهر پیمبری طومار ...

... از آن بشارت و امید کاورد اخبار

چیست بنفشه رسته در غنچه سوسن سفید

مهر پیمبری برو پیک بشارت و امید ...

... بریده است به شایستگی ره پندار

کریما دل کند این ظن مرا هم دل درین بسته

که زر بر سر مرا پاشی که باری هست شایسته ...

... صنعت اضمار قبل الذکر

یقین ز قدر فلک شد که بنده درگاه

تر از بهر سرافرازی است لیل و نهار

فلک شد بنده درگاهت از بهر سرافرازی

دایره مجتلبه ...

... که کرده سجده ظاهر ترا اولوالابصار

کر خط تو دیده بنده نادرا

بر خط تو سجده کرده ظاهرا ...

اهلی شیرازی
 
۷۰۳۰

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۵ - دایره مرکب مدور

 

همه ملوک جهان بنده کرده دهرت از آن

که هرگز از چو تویی کس ندیده استحقار ...

... صنعت تضمین

یقین که بسته و محکم بود همی پیوست

ببسته دست و دل خصم محکم از مسمار

نگاهدار تو حق باد تا بروز حسیب

که پای عمر تو شد در رکیب برخوردار

بسته و محکم بود پیوسته تا روز حسیب

بسته دست خصم محکم پای عمرت در رکیب

تقطیع فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات ...

اهلی شیرازی
 
۷۰۳۱

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۶ - دایره مرکب مدور

 

... درست چون قدحست آفتاب گل برمی

بنوش ساغر و بر آتش دل آبی بار

گل در بهارست چون آفتابی ...

... که سبزه خضر خرامست بر لب انهار

شدست خلد برین باغ و بنگر از سبزه

دمیده خضر خطان را بگرد گل شب تار

رهین جام شرابست هوش اهل نظر

ز جام لاله خرابست عقل هر هشیار

بزم گل چو خلد آمد خلد اگر شرابستش

سبزه خضر را ماند خضر اگر شبابستش

تقطیع فاعلن مفاعیلن فاعلن مفاعیلن ...

... صنعت تشبیه تفضیل

از آنکه چون گل بستان شده رخ مستان

چو مست از آن شده گل بسته لب ز خنده انار

چو بستان شد رخ مستان

چو مستان شد گل بستان

تقطیع مفاعیلن مفاعیلن ...

... حیات زندگیش همچو باده خون جوشد

که مرغ مست خروشد بنوحه از اشجار

ضعیف را بلب جو نشاط از آن خیزد ...

... میان گشوده لبان گل زمی دهان شسته

چنین که سد شریعت ببست شاه دیار

لاله ساغر زده بر سنگ و لب از می شسته

شاه عادل مگر این سد شریعت بسته

تقطیع فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن ...

اهلی شیرازی
 
۷۰۳۲

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۷ - دایره مرکب مدور

 

... صنعت ردالعجز علی الصدر

یقین که خواند چو بنده دعای تو عیسی

فرشته شاهد آن شد که میکند تکرار ...

... صنعت رد العجز نوع ثالث

تویی که چرخ نگردد بنقطه از امرت

براستی گذراند همیشه چون پرگار ...

... عجب مدار ز رحمت چو رو بکوه آری

چو شبنم ار چه دهد لعل دامن کهسار

از ابر جود که بادت فدا بسی جانها ...

... برحمت چو رو آری که بادت فدا جانها

چو شبنم چه دامنها کنی پر زگوهرها

تقطیع فعولن مفاعیلن فعولن مفاعیلن ...

... صنعت جمع و تقسیم

برآمد از ره قرب تو ذره یی بنظر

وزان کهست چو خورشید دیده بیدار

همیشه گرچه بسی چاره ایم در طلبست

تو آفتابی و ما سایه ایم در ته غار ...

... صنعتجمع و تقسیم

امید بسته بدست تو چشمه دریا نیز

که قلزمیست درو بحر بیکران بسیار ...

... صنعت لغز تیغ

اگرچه بسته در شادی دل درویش

بمهر عدل جوان قوتی چنان مگذار ...

... تو با ادب بهی از دیگران باستمرار

و گر بودد گری حلمش این ادب عجبست

شدی چنانکه بود بهی از ادیب حلم مدار ...

اهلی شیرازی
 
۷۰۳۳

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۸ - دایره مرکب مدور

 

... مدام می شکند سنجق شهنشاهان

کمینه غازی تو بلکه بندگان صغار

اشارتت بصلابت بسوخت تخم عدو ...

... چو بر محیط گشایی قدم بدین پرگار

مفکن زره منشین ز پا بنما علم

بشکن عدو بستان جهان بگشا قدم

قدم بگشا جهان بستان عدو بشکن

تقطیع مستفعلن ۳ بار- متفاعلن ۳ بار بیت دوم مفاعیلن ۳ بار- مفاعلتن ۳ بار ...

... صنعت ذوبحرین – قلب مستوی

علم بنما زپا منشین زره مفکن

هبا شمار و هدر سجده هر چه پیشت نیست ...

... یقین قضا شده تابع بحکم تو ایشاه

فلک به موکب تو بنده و تو استظهارکذا

قضا شد تابع حکم تو ایشاه فلک موکل

اهلی شیرازی
 
۷۰۳۵

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۳ - دایره مرکب مدور

 

... بچین گلی که چو حور آمده است دیده گمار

کجاست نسبت یار از نسیم بستانش

چو حور اگر چه شمیمست گلشنش عطار ...

... صنعت تشبیه مشروط

هوای باده و جعد بنفشه دام دلست

گذر چو نیست ازین دام دل بیاد بیار ...

... بیک اشارتش افکنده از فلک طیار

دمی چو رفته بنخجیر بیک حمله

فکنده ناوک او صد هژبر شیر شکار ...

... که بحر فضل باقبال او گشود انهار

نه غم رواست بعهدش نه هم که شد بسته

دهان حادثه و پوست کنده از غدار ...

... صنعت استعاره

لب اقبال گشوده دهن حادثه بسته

به همسری زخور آنصاحب نظر بهتر ...

... که ملک داده کبیرت عنایت جبار

اگر جاه خود بنگری بی نظیرا

تقطیع فعولن ۴ بار ...

... که از تو را تبه خوارست و نام در طومار

خوارند حسودان تو و ز غصه خرابند

تقطیع مفعول مفاعیل مفاعیل مفاعیل ...

اهلی شیرازی
 
۷۰۳۶

اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۷ - مدح سلطان یعقوب

 

... بپایش هر که چون پروانه افتاد

به سر تاج زرش چون شمع بنهاد

نهاد او تاج زرین بر سر جمع ...

... ز جام باده و شمع دل افروز

چه بستانی جهان افروز باشد

که شمعش بوستان افروز باشد ...

اهلی شیرازی
 
۷۰۳۷

اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۱۰ - آغاز داستان شمع و پروانه

 

... چراغ لاله شمع گل برافروخت

بنفشه از غمش پروانه وش سوخت

میان باغ چندان لاله شد جمع

که شد صحن چمن طشتی پر از شمع

به بستانی چنان مستان به عشرت

به چرخ آورده چون فانوس صحبت ...

... پریشان کرد شب گیسوی مشکین

نهان شد در بنفشه برگ نسرین

تو گفتی آهوی شب نافه بگشاد ...

اهلی شیرازی
 
۷۰۳۸

اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۲۰ - جدایی افکندن باد میان پروانه و شمع

 

چو کردند آن دو تن دلسوزی آغاز

فلک کرد از حس بنیاد کین باز

فلک را رسم و آیین خود همین است

فلک تا بود و باشد این چنین است

ز فانوس خیال چرخ پا بست

فراغ عاشقان صورت کجا بست

ز مهرش شاد اگر روزی نشینی ...

... هزاران خانه را رفتی بیکدم

چو مستان آمد آنشب سوی بستان

بسی افتان و خیزان همچو مستان ...

اهلی شیرازی
 
۷۰۳۹

اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۲۷ - مناجات کردن پروانه

 

خوشا آن بنده با عهد و پیوند

که دارد بازگشتی با خداوند ...

... چو باز آید نیاز آرد بدرگاه

بنالد گاهی از سوز و گدازیچ

بمالد بر زمین روی نیازی ...

... در آن شب کز نهیب دیو ظلمت

جهان بستی چو طفلان لب ز وحشت

همه داوری بیهوشی چشیده ...

اهلی شیرازی
 
۷۰۴۰

اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۳۵ - دلجویی و چاره سازی عنبر شمع را

 

... سواد چشم از روی تو روشن

دل و جانم نه تنها بسته تست

که هست و نیستم وابسته تست

اگر نورت دلیل من نگشتی ...

... دلت از غیبت او بی حضورست

بنام او نهم بویی بر آتش

به بینم چیست حال آن بلاکش ...

اهلی شیرازی
 
 
۱
۳۵۰
۳۵۱
۳۵۲
۳۵۳
۳۵۴
۵۵۱