طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۶
... آنقدر با یاد او از دیده باریدم گهر
موج طوفان سرشکم را حباب آید برون
سوختم در مجمر عشق تو ای نازآفرین ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۷
... ز هجران تو دریای سرشکم
تلاطم می کند چون موج جیحون
به هم آغشته در سرخ و سفیدی ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » مخمسات » شمارهٔ ۶ - بر غزل بیدل
... چون الف نزد خیالت باخت ترک زوج کرد
می تواند دقتم فرق شکست از موج کرد
بس که نشناسم ز رنگ خویش پیمان تو را ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » ساقی نامه
... رفو چاک روی فراقم نما
ز موج می وصل کن رشته را
بیا ساقی ای اختر شب فروز ...
اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۲ - تمهید
... تا شعاع آفتاب آرد بدست
موجم و در بحر او منزل کنم
تا در تابنده یی حاصل کنم ...
... فاش گو اسرار پیر می فروش
موج می شو کسوت مینا بپوش
سنگ شو آیینه اندیشه را ...
اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۳ - در بیان اینکه اصل نظام عالم از خودی است و تسلسل حیات تعینات وجود بر استحکام خودی انحصاردارد
... وسعت ایام جولانگاه او
آسمان موجی ز گرد راه او
گل به جیب فاق از گلکاریش ...
... شکوه سنج جوشش دریا شود
موج تا موج است در آغوش بحر
می کند خود را سوار دوش بحر ...
اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۴ - دربیان اینکه حیات خودی از تخلیق و تولید مقاصد است
... آرزو هنگامه آرای خودی
موج بیتابی ز دریای خودی
آرزو صید مقاصد را کمند ...
اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۶ - در بیان اینکه خودی از سؤال ضعیف میگردد
... رزق خویش از نعمت دیگر مجو
موج آب از چشمه خاور مجو
تا نباشی پیش پیغمبر خجل ...
اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۱۴ - حکایت طایری که از تشنگی بیتاب بود
طایری از تشنگی بیتاب بود
در تن او دم مثال موج دود
ریزه ی الماس در گلزار دید ...
اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۱۶ - حکایت شیخ و برهمن و مکالمه گنگ و هماله در معنی اینکه تسلسل حیات ملیه از محکم گرفتن روایات مخصوصه ملیه می باشد
... زندگانی از خرام پیهم است
برگ و ساز هستی موج از رم است
کوه چون این طعنه از دریا شنید ...
... شکوه ها از تنگی دامان کند
کمتر از موجی شمارد خویش را
پیش پای تو گذارد خویش را
اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۲۰ - دعا
... عشق عالم سوز را آیینه ده
موج در بحر است هم پهلوی موج
هست با همدم تپیدن خوی موج
بر فلک کوکب ندیم کوکبست ...
... هستی جویی بجویی گم شود
موجه ی بادی ببویی گم شود
هست در هر گوشه ی ویرانه رقص ...
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۲ - پیشکش به حضور ملت اسلامیه
... ای تماشا گاه عالم روی تو
همچو موج آتش ته پا میروی
تو کجا بهر تماشا میروی ...
... آب خود می گیرم از سنگ گران
گرچه بحرم موج من بیتاب نیست
بر کف من کاسه ی گرداب نیست
پرده ی رنگم شمیمی نیستم
صید هر موج نسیمی نیستم
در شرار آباد هستی اخگرم ...
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۷ - محاورهٔ تیر و شمشیر
... چاک چاک از نوک خود گردانمش
نیمه یی از موج خون پوشانمش
ور صفای او ز قلب مؤمن است ...
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۹ - رکن دوم: رسالت
... از میان بحر او خیزیم ما
مثل موج از هم نمیریزیم ما
امتش در حرز دیوار حرم ...
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۱۳ - در معنی حریت اسلامیه و سر حادثهٔ کربلا
هر که پیمان با هوالموجود بست
گردنش از بند هر معبود رست ...
... تا قیامت قطع استبداد کرد
موج خون او چمن ایجاد کرد
بهر حق در خاک و خون غلتیده است ...
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۱۷ - در معنی اینکه نظام ملت غیر از آئین صورت نبندد و آئین ملت محمدیه قرآن است
... ضبط چون رفت از صدا غوغاستی
در گلوی ما نفس موج هواست
چون هوا پابند نی گردد نواست ...
... تا دلش از گرمی قرآن تپید
موج بیتابش چو گوهر آرمید
خواند ز آیات مبین او سبق ...
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۲۰ - در معنی اینکه حسن سیرت ملیه از تأدب به آداب محمدیه است
... ذوق رم از سالمات مضطرش
گوهرت جز موج آبی هیچ نیست
سعی تو غیر از سرابی هیچ نیست ...
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۲۱ - در معنی اینکه حیات ملیه مرکز محسوس میخواهد و مرکز ملت اسلامیه بیت الحرام است
... سیر او را تا سکون بیند نظر
موج جویش بسته آمد در گهر
آتش او دم بخویش اندر کشید ...
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۲۲ - در معنی اینکه جمعیت حقیقی از محکم گرفتن نصب العین ملیه است و نصب العین امت محمدیه حفظ و نشر توحید است
... بحر گوهر آفرید از تاب او
موج در دریا تپید از تاب او
خاک از موج نسیمش گل شود
مشت پر از سوز او بلبل شود ...
... برسر این باطل حق پیرهن
تیغ لا موجود الا هو بزن
جلوه در تاریکی ایام کن ...
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۲۴ - در معنی اینکه کمال حیات ملیه این است که ملت مثل فرد احساس خودی پیدا کند و تولید و تکمیل این احساس از ضبط روایات ملیه ممکن گردد
... رشته ماضی ز استقبال و حال
موج ادراک تسلسل زندگی است
می کشان را شور قلقل زندگی است