گنجور

 
۴۹۲۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۱۵

 

... مرا جان تازه یاد مردم پیشینه می سازد

صدف را دل دو نیم از گوهر دریا شکوهم شد

مرا از دیده ها مستور کی گنجینه می سازد ...

صائب تبریزی
 
۴۹۲۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۱۶

 

... سر خورشید عالم سوز با افسر نمی سازد

درین دریا کسی از صدق دستی برنمی دارد

که دل را چون صدف گنجینه گوهر نمی سازد ...

صائب تبریزی
 
۴۹۲۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۲۷

 

... ز اشک آتشینم دامن صحرا نمی سوزد

کدامین روز اشک من به دریا روی می آرد

که همچون شمع ماهی در دل دریا نمی سوزد

بود دلسردیی لازم کمال عشقبازی را ...

صائب تبریزی
 
۴۹۲۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۴۴

 

زسوز دل مرا از چشم گریان دود می خیزد

ازین دریا به جای ابر نیسان دود می خیزد

از آن آتش که زد در کوه و صحرا ناله مجنون ...

صائب تبریزی
 
۴۹۲۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۴۶

 

... چنین دستی که در دل رخنه کردن آسمان دارد

عجب دارم که گوهر سفته از دریا نمی خیزد

نگردد گرد کلفت کم به آه از سینه عاشق ...

... مرو در زیر دامان صدف بیهوده ای گوهر

که بی آب گهر ابر من از دریا نمی خیزد

نفس چون راست سازد شمع در بزم وصال او ...

صائب تبریزی
 
۴۹۲۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۴۷

 

... محال است این که گردد بی غریبی پختگی حاصل

به جوش آب دریا خامی از عنبر نمی خیزد

در امیدواری آنچنان مسدود شد صایب ...

صائب تبریزی
 
۴۹۲۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۴۹

 

... که می سوزد که دود از خرمن ما برنمی خیزد

عبث ای ابر زحمت می دهی دریای رحمت را

به صد طوفان غبار از خاطر ما برنمی خیزد

غبار خاطری دایم به چشم پرده می پوشد

که می گوید که گرد از روی دریا برنمی خیزد

اگر از عرش افتد کس امید زیستن دارد ...

صائب تبریزی
 
۴۹۲۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۵۰

 

... که از افتادگی مو بر تن ما برنمی خیزد

نسازد دستبرد ابر هرگز خشک دریا را

به افشردن تری از دامن ما برنمی خیزد ...

صائب تبریزی
 
۴۹۲۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۵۴

 

... زبس سرو ترا کیفیت از رفتار می ریزد

صدف را می رسد لاف جوانمردی درین دریا

که زیر تیغ از لب گوهر شهوار می ریزد ...

صائب تبریزی
 
۴۹۳۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۵۵

 

... کریم از بهر ریزش می نهد رنج طلب بر خود

ز دریا هر چه گیرد ابر گوهر بار می ریزد

کدامین نوش لب زد خنده بر این خاکدان یارب ...

صائب تبریزی
 
۴۹۳۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۶۱

 

... که اخگر بر کباب تر به آسانی درآویزد

در آن دریا که دست از جان خود شستن بود ساحل

زهی غافل که از موج خطر در لنگر آویزد ...

صائب تبریزی
 
۴۹۳۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۶۷

 

... دل از درد طلب برداشتن دشواریی دارد

وگرنه قطره ما نیز دریا می تواند شد

دو عالم محو شد تا پرده از عارض برافکندی ...

صائب تبریزی
 
۴۹۳۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۶۸

 

... دل پرخون ما میخانه ما می تواند شد

اگر از خاک ما را برندارد سیل دریا دل

که معمار دل ویرانه ما می تواند شد ...

صائب تبریزی
 
۴۹۳۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۷۰

 

... زهی خجلت که گردیدی زمین گیراز گرانجانی

در آن دریا که خار و خس به ساحل می تواند شد

بقا شرط است در دلبستگی ارباب بینش را ...

... زهی غفلت که در زندان گوهر لنگر اندازد

به دریا قطره آبی که واصل می تواند شد

نمی دانم کجا می باشد از حیرت دلم صایب ...

صائب تبریزی
 
۴۹۳۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۷۳

 

... زما بیطاقتان چون سیل خودداری نمی آید

به دریا می رسد هر کس به ما پیوسته خواهد شد

مشو نومید اگر یک چند اشکت بی اثر باشد

که هر سیلی به دریا عاقبت پیوسته خواهد شد

به گفت وگو دلی خوش می کند صایب نمی داند ...

صائب تبریزی
 
۴۹۳۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۸۱

 

... همان پر می فشانی دیگر ای بسمل چه خواهی شد

خجالت نیست آب تلخ را از صحبت دریا

نیامیزی اگر با عالم باطل چه خواهی شد ...

صائب تبریزی
 
۴۹۳۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۸۶

 

... طلبکار خدا را منزل از ره دورتر باشد

به دریا چون رسد سیلاب آغاز سفر باشد

به طوفان گوهر از گرد یتیمی برنمی آید ...

صائب تبریزی
 
۴۹۳۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۹۴

 

... زشور عشق دلگیری ندارد جان مشتاقان

چه زین خوشتر که ماهی را کف دریا کفن باشد

نسازد نور یکتایی دو دل پروانه ما را ...

صائب تبریزی
 
۴۹۳۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۰۰

 

... حیات جاودان از مردم کوتاه بین باشد

نگردد مانع از گوهرافشانی موج دریا را

چه پروا باد دستان را زچین آستین باشد ...

صائب تبریزی
 
۴۹۴۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۰۴

 

... که برق و باد کاهل با شتاب زندگی باشد

چه طرف از زندگی بندد حباب ما در آن دریا

که از هر موجه ای پا در رکاب زندگی باشد ...

صائب تبریزی
 
 
۱
۲۴۵
۲۴۶
۲۴۷
۲۴۸
۲۴۹
۳۷۳