گل اندامی که در پیراهن من خار می ریزد
به خرمن گل به جیب و دامن اغیار می ریزد
نه کم ظرفی است گر زیر و زبر سازم دو عالم را
که می در جامم از کیفیت دیدار می ریزد
بساط جوهری گردد زمین هر جا به حرف آید
زبس رنگین سخن زان لعل گوهربار می ریزد
بود مست زپا افتاده ای هر نقش پای تو
زبس سرو ترا کیفیت از رفتار می ریزد
صدف را می رسد لاف جوانمردی درین دریا
که زیر تیغ از لب گوهر شهوار می ریزد
دویی نبود میان کفر و دین در عالم وحدت
دل تسبیح از بگسستن زنار می ریزد
من آن نخل برومندم در اقلیم جنون صائب
که بر من سنگ دایم از در و دیوار می ریزد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل بیانگر احساسات عمیق عشق و دلدادگی است. شاعر به زیبایی و لطافت عشق اشاره میکند و میگوید که عشق مانند گلی است که بر پیراهنش میریزد و همچنین بر زندگی دیگران تأثیر میگذارد. او به کیفیت ناب دیدار و تأثیر آن بر وجودش اشاره کرده و میگوید که هیچ کم ظرفیتی در او وجود ندارد. با هنرمندی به رابطه بین کفر و دین اشاره میکند و در نهایت خود را به عنوان درختی برومند در دنیای جنون معرفی میکند که با تمام مشکلات و سختیها مواجه است و همچنان استوار باقی میماند.
هوش مصنوعی: گلی که در پیراهن من میافتد، در میان دیگران و در جایی که نباید، پخش میشود و به آنها نیز میرسد.
هوش مصنوعی: اگر ظرف من کم باشد، فرقی نمیکند که دو جهان را به هم بریزم؛ زیرا کیفیت دیدار، شراب را در جام من میریزد.
هوش مصنوعی: هر کجا که گفتگو و سخن را خوب به راه اندازیم، زمین مانند بساط جواهر میشود و از آن جا که سخنان دلنشین و رنگارنگی جاری میشود، همچون الماس و گوهرهای قیمتی در دل میریزد.
هوش مصنوعی: شخصی که مست شده و نمیتواند خود را کنترل کند، به خاطر زیبایی و رفتار تو تحت تأثیر قرار گرفته و هر نقشی که بر زمین میزند، نشاندهنده تأثیر عمیق تو بر اوست.
هوش مصنوعی: در این دریا، صدفی که درونش گوهرهایی از زیبایی و ارزش دارد، به خود میبالد و از شجاعت و جوانمردی حرف میزند، در حالی که تحت فشار و خطر قرار دارد و زیباترین جواهراتش را با دل و جان به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: در عالم وحدت، هیچ تفاوتی میان کفر و دین وجود ندارد. زمانی که دل به وحدت پیوسته باشد، مانند تسبیحی است که دانههایش از هم جدا میشوند و نمیتوان آن را به مذهب خاصی وابسته کرد.
هوش مصنوعی: من مانند نخیلهای بلند هستم که در سرزمین دیوانگی قرار دارم و دائما در معرض سنگهایی هستم که از همه طرف به من میریزند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به مستی بی طلب بوس از دهان یار می ریزد
ثمر چون پخته گردد خودبخود از بار می ریزد
حدیث تلخ بیخود از دهان یار می ریزد
چو تنگ افتاد ساغر می ازو ناچار می ریزد
بریدن کرد زلف سرکش او را سیه دلتر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.