دل هر کس به تعظیم سخن از جا نمی خیزد
قیامت گر به بالینش رسد بر پا نمی خیزد
چنین دستی که در دل رخنه کردن آسمان دارد
عجب دارم که گوهر سفته از دریا نمی خیزد
نگردد گرد کلفت کم به آه از سینه عاشق
به افشاندن غبار از دامن صحرا نمی خیزد
نبرد از دل وصال یار بیرون زهر هجران را
به می زنگار هرگز از دل مینا نمی خیزد
نسوزد هیچ برقی ریشه تخم محبت را
به حک کردن زدلها نقطه سودا نمی خیزد
چسان فرهاد نالد، کز شکوه صورت شیرین
صدای تیشه فولاد از خارا نمی خیزد
مرو در زیر دامان صدف بیهوده ای گوهر
که بی آب گهر ابر من از دریا نمی خیزد
نفس چون راست سازد شمع در بزم وصال او؟
که از تمکین حسن او سپند از جا نمی خیزد
به فریاد و فغان از دل ندارد دست عشق او
به های و هو ز کوه قاف این عنقا نمی خیزد
نکرده است از ره انصاف تعظیم خرام او
کسی کز جلوه او از سر دنیا نمی خیزد
که می آید ز اهل درد بر بالین من صائب
که در برخاستن با معجز عیسی نمی خیزد
چمن شد از قد رعنای ساقی انجمن صائب
که می گوید که سرو از چشمه مینا نمی خیزد؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان عواطف عمیق و درد عاشقانه خود میپردازد. او میگوید که دل افراد به راحتی تحت تأثیر سخن و وعدههای عاشقانه قرار نمیگیرد، حتی اگر در شرایط سختی باشند. دستهایی که به دلها نفوذ میکنند، شگفتانگیزند و نمیتوانند از دل دریاها جواهر بیرون بیاورند. عشق واقعی در دل عاشق نمیمیرد و از دل باز نمیشود. شاعر همچنین به مشکلات و دردهای عشق اشاره میکند و میگوید که هیچ چیز نمیتواند محبت را از دل پاک کند. او در نهایت میپرسد که چه کسی میتواند با وجود این درد و رنج عشق، به سراغ او بیاید و همچنان بر قدرت و زیبایی عشق تأکید دارد.
هوش مصنوعی: دل هر شخصی به خاطر احترام به کلامی از جای خود حرکت نمیکند، حتی اگر روز قیامت نزدیک او باشد و او بخواهد به پاخیزد.
هوش مصنوعی: دستهایی که توانایی نفوذ در دل و احساسات را دارند، واقعاً شگفتانگیز هستند. جای تعجب است که چرا همچنان جواهری از دریا به این شکل بیرون نمیآید.
هوش مصنوعی: عاشق به خاطر درد و رنج خود نمیخواهد به سادگی از مشکلات بگذرد و از زحمتش کم نمیکند. غبار از دامن صحرا نیز به راحتی برنمیخیزد و این نشاندهنده تلاش و رنجی است که برای به دست آوردن چیزی میکشیم.
هوش مصنوعی: جنگ و جدال از عشق و دوستی محبوب سر برمیآورد و غم دوری هرگز از دل عاشق نمیتواند رخت بربندد.
هوش مصنوعی: هیچ شعلهای نمیتواند ریشههای عشق را بسوزاند، و از دلهای بیمار، غم و اندوهی برنمیخیزد.
هوش مصنوعی: چگونه ممکن است فرهاد ناله کند، در حالی که زیبایی شیرین صدای تیشهای از فولاد را ندارد که از دل سنگ خارا برآید؟
هوش مصنوعی: به زیر دامن صدف نرو و به دنبال جواهرها نباش، چرا که بدون آب، گوهری از ابر من به دریا نمیرسد.
هوش مصنوعی: وقتی نفس انسان در حضور محبوب آرامش پیدا کند، چگونه میتواند به فعالیتهای دیگر بپردازد؟ زیرا زیبایی و جذابیت او به قدری خاص است که حتی آتش نیز از حرکت بازمیماند.
هوش مصنوعی: عشق او در دل، به کمک نمیآید و به صدا و فریاد نمیرسد. این مرغ mythical و افسانهای که از کوه قاف میآید، نمیتواند به راحتی و به سادگی برآید.
هوش مصنوعی: هیچ کس در برابر زیبایی و وقار او از روی انصاف احترام نمیگذارد، زیرا کسی که به جاذبه و جلوه او توجه کند، از عشق به دنیا دست نمیکشد.
هوش مصنوعی: کسی از اهل درد به سراغ من میآید که با معجزه عیسی هم نمیتواند برخیزد.
هوش مصنوعی: چمن به خاطر زیبایی و قد بلند ساقی مجلس پر زرق و برق شده است. صائب با این جمله اشاره میکند که هیچ درخت بلندی مانند سرو از چشمه زیبا نمیتواند جوانه بزند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.