سیاهی از دل چون گلخن ما برنمی خیزد
چو داغ لاله دود از روزن ما برنمی خیزد
که با ما می تواند دعوی افتادگی کردن؟
که از افتادگی مو بر تن ما برنمی خیزد
نسازد دستبرد ابر هرگز خشک دریا را
به افشردن تری از دامن ما برنمی خیزد
نشد از شرم عصیان آب گردد این دل سنگین
به آتش بستگی از آهن ما برنمی خیزد
زما نتوان شنیدن شکوه ای از سینه صافیها
غباری از زمین روشن ما برنمی خیزد
زگوهر دور نتوان ساختن گرد یتیمی را
به افشاندن غبار از دامن ما بر نمی خیزد
نفس از سینه مجروح ما بیرون نمی آید
زدلچسبی نسیم از گلشن ما برنمی خیزد
مجو آه از دل خرسند، ما آیینه طبعان را
که دود از خانه بی روزن ما برنمی خیزد
به هم چون خوشه پیوسته است صائب دانه دلها
که می سوزد که دود از خرمن ما برنمی خیزد؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان حسرت و دلتنگی شاعر میپردازد. شاعر احساس میکند که درونش پر از درد و سیاهی است و هیچ چیز نمیتواند از این وضعیت نجاتش دهد. او به نوعی ناامیدی اشاره میکند و میگوید که حتی از دل شاد و صاف، شکایت و آهی به بیرون نمیآید. او به پیوند عمیق احساسات و دلهای انسانها اشاره میکند و بیان میکند که حتی در میان شعلههای سوزان درد، از وجودشان دودی بلند نمیشود. در مجموع، شاعر در این ابیات، عمیقترین و غمانگیزترین احساساتش را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: غم و سیاهی که در دل ما وجود دارد، مانند دودی از آتش نمیتواند به بیرون بیاید. این درد و داغی که در دل ماست، هیچ وقت از ما خارج نمیشود.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند به ما بگوید که باید خود را کوچک و حقیر بدانیم، زیرا ما از نشانههای این افتادگی در وجود خود بهرهای نداریم.
هوش مصنوعی: این بیت به ما میگوید که هرگز طوفان و بلایای طبیعی نمیتوانند به دریا آسیب بزنند و همچنین نشان میدهد که ما نمیتوانیم از نداشتهها یا کمبود خود فرار کنیم. زیر نگاه طبیعت، ما همچنان در تلاش برای حفظ داشتههای خود هستیم و از آنچه داریم، دست نخواهیم کشید.
هوش مصنوعی: این دل سنگین به خاطر شرم از نافرمانی، به آرامش نمیرسد و آتش وابستگی ما به آهن نمیتواند خاموش شود.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم شکایتی از دلهای پاک بشنوم، زیرا غباری از زمین روشن برنمیخیزد.
هوش مصنوعی: از گوهری باارزش نمیتوان به تنهایی چیزی ساخت، و نمیتوان از سر بینگاهی گرد و غبار غم را از دامان خود برداشت.
هوش مصنوعی: نفس ما به خاطر زخمهایی که داریم، به آسانی خارج نمیشود و همچنین بوی خوش از باغ ما به خاطر چسبندگی و تنگی فضا بلند نمیشود.
هوش مصنوعی: دلت را آزرده و ناراحت نکن، ما که مانند آیینه افرادی خوشحال نیستیم؛ زیرا از خانهمان که هیچ گذرگاهی ندارد، حتی دود هم بلند نمیشود.
هوش مصنوعی: دلها همچون خوشههایی به هم متصلاند و در حالی که دانههای آنان در آتش میسوزد، دود آن آتش از خرمن ما برنمیخیزد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.