نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۱۱ - خطاب زمین بوس
... عاقبت کار تو محمود باد
ساخته و سوخته در راه تو
ساخته من سوخته بدخواه تو ...
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۱۲ - در مقام و مرتبت این نامه
... گرچه درین حلقه که پیوسته اند
راه برون آمدنم بسته اند
پیش تو از بهر فزون آمدن ...
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۱۴ - برتری سخن منظوم از منثور
... بهتر از آن جوی که در سینه هست
هر که علم بر سر این راه برد
گوی ز خورشید و تک از ماه برد ...
... شاعری از مصطبه آزاد شد
زاهد و راهب سوی من تاختند
خرقه و زنار در انداختند ...
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۱۵ - در توصیف شب و شناختن دل
... قصه دل گو که سرودی خوش است
دور شو از راهزنان حواس
راه تو دل داند دل را شناس
عرش روانی که ز تن رسته اند ...
... دست برآوردم از آن دست بند
راهزنان عاجز و من زورمند
در تک آن راه دو منزل شدم
تا به یکی تک به در دل شدم ...
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۱۶ - خلوت اول در پرورش دل
... گرچه خدا نیست خداوند ماست
شحنه راه دو جهان منست
گرنه چرا در غم جان منست ...
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۱۷ - ثمره خلوت اول
... از بنه دل که به فرسنگ داشت
راه چو میدان دهن تنگ داشت
زان دل سختش که جگر خواره گشت ...
... بسته چو حقه دهن مهره دار
راهگذر مانده یکی مهره وار
عشق چو آن حقه و آن مهره دید ...
... تا سر این رشته بیامد بدست
این سفر از راه یقین رفته ام
راه چنین رو که چنین رفته ام
محرم این ره تو نه ای زینهار ...
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۱۹ - ثمره خلوت دوم
... هم به تمنای چنان یک شب است
من شده فارغ که ز راه سحر
تیغ زنان صبح درآمد ز در ...
... بی خبر م گرچه خبر یافتم
هر که درین مهد روان راه یافت
بیشتر از نور سحر گاه یافت ...
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۲۰ - مقالت اول در آفرینش آدم
... زان همه را آمده سر بر زمین
و او به یکی دانه ز راه کرم
حله در انداخته و حلیه هم ...
... آن همه خواری که ز بدخواه برد
یکدلی گندمش از راه برد
گندم سخت از جگر افسردگی ست ...
... تا نشوی لنگر بستان چو خار
راه به دل شو چو بدیدی خزان
کآب به دل می شود آتش به جان ...
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۲۲ - مقالت دوم در عدل و نگهداری انصاف
... ور گهری تاج الهی طلب
زانسوی عالم که دگر راه نیست
جز من و تو هیچ کس آگاه نیست ...
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۲۳ - حکایت نوشیروان با وزیر خود
... حالی از آن خطه قلم برگرفت
رسم بد و راه ستم برگرفت
داد بگسترد و ستم درنبشت ...
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۲۴ - مقالت سوم در حوادث عالم
... شهر برون کرده و ده رانده است
راه روی را که امان می دهند
در عدم از دور نشان می دهند ...
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۳۰ - مقالت ششم در اعتبار موجودات
... اهل شوی در حرم کبریا
راه دو عالم که دو منزل شده ست
نیم ره یک نفس دل شده ست ...
... ز اهل وفا هرکه به جایی رسید
بیشتر از راه عنایی رسید
نزل بلا عافیت انبیا ست ...
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۳۱ - داستان سگ و صیاد و روباه
... خاتم کارش به سعادت کشد
راه یقین جوی ز هر حاصلی
نیست مبارک تر ازین منزلی ...
... آن خوری اینجا که ترا داده اند
گرچه در این راه بسی جهد کرد
بیشتر از روزی خود کس نخورد ...
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۳۴ - مقالت هشتم در بیان آفرینش
... چونکه تو برخیزی ازین کارگاه
باشد برخاسته گردی ز راه
ای خنک آن شب که جهان بی تو بود ...
... لاف بسی شد که درین لاف گاه
بر تو جهانی به جوی خاک راه
خود تو کفی خاک به جانی دهی ...
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۳۵ - داستان میوه فروش و روباه
... آمد و از کیسه غنیمت ببرد
هر که در این راه کند خوابگاه
یا سرش از دست رود یا کلاه ...
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۳۶ - مقالت نهم در ترک شئونات دنیوی
... خاک سپاسی بکن ای نا سپاس
منزل خود بین که کدام ست راه
و آمدن و رفتن از این جایگاه ...
... گرچه پر عشق تو غایت نداشت
راه ابد نیز نهایت نداشت
مانده شدی قصد زمین ساختی ...
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۳۷ - داستان زاهد توبهشکن
... گفت جوابی که در آن پرده بود
کاین روش از راه قضا دور دار
چون تو قضا را بجوی صد هزار ...
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۳۸ - مقالت دهم در نمودار آخرالزمان
... باد تن شیفته درهم شکست
شیفته زنجیر فراهم گسست
با که گرو بست زمین کز میان ...
... دیده هزار است و بصر هیچ نیست
راه عدم را نپسندیده ای
زانکه به چشم دگران دیده ای ...
... خاک تهی بر سر پر باد او
از فلک و راه مجره اش مرنج
کاهکشی را به یکی جو مسنج ...
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۴۰ - مقالت یازدهم در بیوفایی دنیا
... دور شو از دور و مسلم بزی
راه تو دور آمد و منزل دراز
برگ ره و توشه منزل بساز ...
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۴۲ - مقالت دوازدهم در وداع منزل خاک
... روشنی آب درین تیره خاک
تا نرسد تفرقه راه پیش
تفرقه کن حاصل معلوم خویش ...
... چون شده ای بسته این دامگاه
رخنه کنش تا به در افتی به راه
کاین خط پیوسته به هم در چو میم ...
... رخنه کن این خانه سیلاب ریز
تا بودت فرصت راه گریز
روبه یک فن نفس سگ شنید
خانه دو سوراخ به واجب گزید
واگهی اش نه که شود راه گیر
دوده این گنبد روباه گیر ...
... جان تو از عهده کی آید برون
راه چنان رو که ز جان دیده ای
بر دو جهان زن که جهان دیده ای ...