گنجور

 
۴۴۰۱

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۱۶

 

... محال است این که همچون بحر در مشت حباب آیم

درین دریا وجود من به چشمی درنمی آید

نهنگم من نه ماهی تا سبک بر روی آب آیم ...

سلیم تهرانی
 
۴۴۰۲

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۲۵

 

خویش را از بس به تیغ موج این دریا زدم

جای ناخن بر تن من نیست بر هر جا زدم ...

... قطره ی بی دست و پایم من سلیم اما چو سیل

کاروان موج را صدبار در دریا زدم

سلیم تهرانی
 
۴۴۰۳

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳۰

 

... همچو لاله داغ دل را مرهمی نگذاشتم

خنده ی موجم درین دریا کجا تر می کند

من که دریا را وجود شبنمی نگذاشتم

در محبت بس که کردم خاک عالم را به سر ...

سلیم تهرانی
 
۴۴۰۴

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳۱

 

... ناخدا بر هم زن هنگامه ما زود شد

صحبتی با موج دریا بر سر پل داشتیم

از ترقی نیست ما را قسمتی هرگز سلیم ...

سلیم تهرانی
 
۴۴۰۵

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۵۰

 

... از غبار غم خلاصی نیست هرجا می رویم

گرد باشد بیشتر در روی دریا از زمین

گفتگویی سر کنیم از عالم دیگر سلیم ...

سلیم تهرانی
 
۴۴۰۶

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۱۶

 

چنان از رهروان فیض شد روی زمین خالی

که جای موج در دریاست چون نقش نگین خالی

ز بس در خویش دزدیدند از همت کریمان را ...

... ز بس پهلوی موج او در آیین کرم خشک است

ز دریا می کند از ننگ پهلو را زمین خالی

بود هر قطره خون تخم آهی چون سپند اینجا ...

سلیم تهرانی
 
۴۴۰۷

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۲۱

 

... پا به دامن کش چو کوه و رسم تمکین پیشه کن

همچو دریا چند بتوان جوش زد از بی تهی

می گریزم رهبری هرجا که می بینم سلیم ...

سلیم تهرانی
 
۴۴۰۸

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۴۴

 

... اشک طوفان گر کند در دامن من می کند

همچو دریا کرده ام گرداب را گردآوری

هیچ معشوقی پریشانگرد و هرجایی مباد ...

سلیم تهرانی
 
۴۴۰۹

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶ - در مدح حضرت امام رضا (ع)

 

... آسمان گر شورش انگیز است جای شکوه نیست

جوش دریا را ببین و دم به خودکش چون حباب

هر نگاه از دیده ی گریان من از سوز دل ...

... بس که شد محتاج از جود تو همچون اهل فقر

از صدف دریا نهاده نان خشک خود در آب

پنجه ی صیاد را از بهله شد قالب تهی ...

سلیم تهرانی
 
۴۴۱۰

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷ - در مدح امام علی بن موسی الرضا (ع)

 

... غنچه سازد پنجه ی خود را چو زنگ حیدری

آفرین بر آن که در آشوب این دریا کند

همچو گوهر آبروی خویش را گردآوری ...

سلیم تهرانی
 
۴۴۱۱

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲ - در مدح اسلام خان

 

... چمن از سایه ی هر برگ شود آینه زار

خان اسلام لقب گوهر دریامشرب

که شد اسلام ز همنامی او شکرگزار ...

... که پیاده به عنان می دودش سام سوار

عکسی از جوهر تیغش چو به دریا افتد

ماهی از بیم به دندان خود آرد به کنار

اره در پشت نهان کرده نهنگ از بیمش

شاخ مرجانی اگر کج شده در دریابار

روح چون عطسه به فریاد جهد از بدنش ...

... ابر نیسانی و شد از تو چراغش روشن

گر به دریا نشود از تو صدف شکرگزار

تا بسوزند به خواریش ز عکس خورشید ...

سلیم تهرانی
 
۴۴۱۲

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - در مدح اسلام خان و توصیف قصر او

 

... تکیه بر گلبن کند هر لحظه چون مستان نسیم

غوطه در دریا زند هردم چو مرغابی سحاب

خیره گردد از فروغش دیده ی نظارگی ...

... آشکارا از شکنج آستین زرین کمند

آنچنان کز موج دریابار عکس آفتاب

چون حباب از طبل بازت دم زند در جویبار ...

سلیم تهرانی
 
۴۴۱۳

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶ - ایضا در مدح خان مشارالیه

 

... زبان ز موج ثنای تو می شود نمکین

نشد ز شورش دریا اگرچه ماهی شور

مخالف تو به گلبن کند چو دست دراز ...

... به این که از نظر همتت فتاده گهر

ز اشک حسرت او گشته آب دریا شور

کسی که وصف ضمیر ترا رقم سازد ...

... بود به یر شکنجه چو بستر رنجور

شود چو بدرقه حفظ تو از دل دریا

کند سلامت آتش چو عکس ماه عبور ...

... برای حرص و قناعت همین دلیل بس است

که آب گوهر شیرین بود ز دریا شور

همیشه در رمضان تا ز خواب برخیزد ...

سلیم تهرانی
 
۴۴۱۴

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸ - ایضا در مدح خان مذکور

 

... محیط دانش و فضل و جهان جاه و جلال

ز شوق مقدمش از جزر و مد خود دریا

به رود گنگ برآمد برای استقبال ...

... شده زبان ز پی شکر ایزد متعال

سفینه کرد ازان جای گوهرش دریا

که هست کاسه ی چوبین خزینه ی ابدال ...

سلیم تهرانی
 
۴۴۱۵

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰ - ایضا در مدح خان مزبور

 

... شود چو رشحه فشان ابر همت تو نهد

حباب بر سر دریا کلاه بارانی

به روزگار تو امنیتی در آفاق است ...

... چو مرغ بال ز ابرو گشاده پیشانی

ز بیم آن که برآرد کفت ز دریا گرد

صدف چو نقش پی ناقه شد بیابانی ...

سلیم تهرانی
 
۴۴۱۶

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱ - در تهنیت وزارت یافتن اسلام خان

 

... مهر جودت بر برات رزق اشیا تا نبود

موج دریا بی دهن بود و صدف دندان نداشت

صاحبا عزم سفر میمون و فرخ فال باد ...

سلیم تهرانی
 
۴۴۱۷

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳ - در تقاضا

 

ای شکنج آستینت موج دریابار جود

ای سپهر پیر را ذات تو فرزند خلف ...

... عرض حال خویش می گویم تکلف برطرف

سیلی امواج این دریا مرا بی تاب کرد

تا به کی دندان فشارم بر دل خود چون صدف ...

... نه فلک در موج خیز از آب گوهرهای من

خشک لب از تشنگی من همچو دریای نجف

ای سحاب وادی لب تشنگان بر آتشم ...

سلیم تهرانی
 
۴۴۱۸

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱ - در توصیف خانه ی اسلام خان

 

... آن که تیغش بر رخ فتح و ظفر آیینه است

حاصل دریا و کان را نیست در دستش قرار

در کف جودش گهر سیماب بر آیینه است ...

سلیم تهرانی
 
۴۴۱۹

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۱ - سرورا! بحر کفا! ای که ز خاک در تو

 

... به سخا تا کف جود تو درافشان گردید

ابر خود را ز حسد برد و به دریا افکند

گردد امید ز کم لطفی تو بیش مرا ...

سلیم تهرانی
 
۴۴۲۰

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۴ - درین دریا که از آشوب طوفان

 

درین دریا که از آشوب طوفان

نرفته موجش از گرداب بیرون ...

سلیم تهرانی
 
 
۱
۲۱۹
۲۲۰
۲۲۱
۲۲۲
۲۲۳
۳۷۳