گنجور

 
۴۲۱

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۸۹

 

... وی لفظ تو پاکیزه تر از لؤلؤ مکنون

دارنده دهری و نیی گردش افلاک

روزی ده خلقی و نیی ایزد بیچون ...

امیر معزی
 
۴۲۲

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۴۲۲

 

... زطرف گوهر و زرین ستام زیور او

چو سرفرازد وگردش کند به میدان در

سپهر وار بود گردش مدور او

به ابر ماند چون پی نهاد و نعره گشاد ...

امیر معزی
 
۴۲۳

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۴۳۲

 

... سخنوران همه بر فرش تو نهاده جباه

شمرده سیصد و پنجاه سال گردش چرخ

ز سال دولت و عمر تو سیصد و پنجاه

امیر معزی
 
۴۲۴

امیر معزی » ترکیبات » شمارهٔ ۱

 

... الا به واسطه نشود عقد پایدار

رنجی که گردش فلک آورد پیش او

رازی نهفته بود که اکنون شد آشکار ...

امیر معزی
 
۴۲۵

امیر معزی » ترکیبات » شمارهٔ ۲

 

... تو زین معنی شرف داری به شاهان مقدم بر

نبیند دیده دولت نزاید گردش گردون

چو تو شاهی مبارک روی و سلطانی معظم بر ...

امیر معزی
 
۴۲۶

امیر معزی » ترکیبات » شمارهٔ ۳

 

... او در شرف و مرتبه بیش از دگران است

زیرا که چو او گردش ایام کم آورد

در مرتبه جاه ز عیوق گذشته است ...

امیر معزی
 
۴۲۷

امیر معزی » غزلیات » شمارهٔ ۳۶

 

... دو دیده تیر جفای تو را نشانه کنم

رمیده کرد زمن گردش زمانه تو را

بدین سبب گله ازگردش زمانه کنم

سیاه خال تو دانه است و تیره زلف تو دام ...

امیر معزی
 
۴۲۸

امیر معزی » رباعیات » شمارهٔ ۵۵

 

... گردون به مراد رای تو گردان باد

وز گردش آن هر چه تو خواهی آن باد

امیر معزی
 
۴۲۹

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۴ - در بی ثباتی عمر

 

... به شمشیر خرسندی ای نیکمرد

بزن گردن آز و گردش مگرد

به پشمین تن تیره گون را بپوش ...

ایرانشان
 
۴۳۰

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۳۹ - پرورش کوش

 

... بدو آتبین گفت کای نیکمرد

سرخویشتن گیر و گردش مگرد

که او دیو زاد است و دژخیم و تند ...

ایرانشان
 
۴۳۱

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۶۰ - پژوهش شاه چین برای شناسایی فرزند

 

... زمان تا زمانم سرآید زمان

چنین آمد از گردش آسمان

جز از تو مرا نیست فرزند هیچ ...

ایرانشان
 
۴۳۲

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۱۰۱ - حمله ی کوش به دربند

 

... چون او بازگردد ز دریا کنار

شوم ایمن از گردش روزگار

ز سیصد تن افزون نبود آن سپاه ...

ایرانشان
 
۴۳۳

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۱۸۳ - محاصره کردن کوش شهر بسیلا را

 

... سر باره اش ناپسوده سحاب

یکی ژرف دریا به گردش روان

که خیره شد از دیدن وی روان ...

ایرانشان
 
۴۳۴

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۲۰۳ - جنگ نستوه و کارم با کوش

 

... ببستند بر کینه جستن میان

شب و روز گردش همی تاختند

گهی چرخ و گه ناوک انداختند ...

ایرانشان
 
۴۳۵

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۲۴۱ - محاصره ی طولانی شهر خمدان

 

... ز بیمش نهان کشته گردنده چرخ

به گردش یکی کنده بودی بزرگ

که نتوان بریدنش پیل سترگ ...

ایرانشان
 
۴۳۶

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۲۴۲ - پیشنهاد قارن به کوش برای جنگ تن به تن

 

... بگردیم هر دو به آوردگاه

ببینیم تا گردش آسمان

کرا خواهد آورد بر سر زمان ...

ایرانشان
 
۴۳۷

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۲۸۰ - کارهای نیک کوش و دوست گرفتن مردمان او را

 

... همه سنگ خارا از ارزیز بهر

بدان سان درآورد گردش حصار

که گشت از بلندی یکی کوهسار ...

... چو ناکور و چون نیرو و قیروان

به گردش در آورد روان

بدان نیکوی کآن دلاور نمود ...

ایرانشان
 
۴۳۸

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۳۰۱ - نامه بردن فاروق به جانب مرز خوبان به کوش و اظهار فرمانبرداری

 

... که گر باد را اندر آری به بند

هم از گردش چرخ یابی گزند

نیای تو ضحاک جنگی کجاست ...

ایرانشان
 
۴۳۹

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۳۱۵ - گفتگوی قارن با سلم در بسیاری سپاه کوش

 

... ندانم که فرجام این کارزار

چه پیش آورد گردش روزگار

چنین پاسخش داد کای سرفراز ...

ایرانشان
 
۴۴۰

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۳۴۴ - پیروزی سیاهان و گریختن کوش

 

... وز آن دشت برداشت یکسر سپاه

چو حلقه به گردش در آمد به شب

نه آواز کوس و نه شور و جلب ...

ایرانشان
 
 
۱
۲۰
۲۱
۲۲
۲۳
۲۴
۱۳۰