چو آگاهی آمد به کوش سترگ
که آمد سپاهی بدان سان بزرگ
نیامد به دلش اندر اندیشه هیچ
بفرمود تا کرد لشکر بسیچ
گمانی چنان برد کآن سروران
زبونند مانند آن دیگران
گذر کرد بر آب ششصد هزار
بیاورد رزم آزموده سوار
از آن بیرکان لشکر آگه نبود
کران در زمین همچو دودی نمود
بنزدیکی شاه مازندران
سراپرده زد کوش با سروران
چو سنجه چنان دید شد کار خام
سپاهی فرستاد نزدیک سام
بدان تا بدیشان بگیرند راه
وز آن دشت برداشت یکسر سپاه
چو حلقه به گردش در آمد به شب
نه آواز کوس و نه شور و جلب
همه راه بگرفت بر لشکرش
گزند آمد از آسمان بر سرش
چو گردون ز رنگ سیه پاک شد
جهان را سیه پیرهن چاک شد
برآویختند و برانگیختند
ز خون خاک با گِل برآمیختند
چپ و راست، پیش و پس سروران
گرفته سیاهان مازندران
همی گفت کوش ای دلیران من
ستوده سواران و شیران من
نه هنگام سستی ست، کوشش کنید
بر این دشمنان خاک پوشش کنید
دلیران به کف برنهادند جان
بببستند یکسر عنان در عنان
سیاهان مازندران با فرسب
به یک چوب گردان فگندند از اسب
ز بس های و هوی وز بس چاک چاک
همی گشت مریخ را زهره چاک
برآویخت با کوش، دیو سفید
پسِ پشت پولاد و غندی و بید
گرفته به دو دست چوب فرسب
پیاده همی کوفت بر مرد و اسب
کس از چنگ آن تیز چنگ اژدها
نیامد به جان، ای شگفت، رها
رجاموس کرده ست گفتی مگر
که آهن نیامد بدو کارگر
بکوشید با او سپهدار کوش
نه با اسب پا و نه با کوش توش
سپاهش همه روی برگاشتند
سپهدار را خوار بگذاشتند
بریده ز سالار لشکر امید
که جان کی رهاند ز دیو سپید
چو هنگام شب گشت، برگشت کوش
همی تا نماندش در اندام توش
برون رفت با لشکری زآن میان
مر آن دیگران را سرآمد زمان
به مصر آمد و لشکر آن جا بماند
تنی چند با خویشتن برنشاند
ز بیم سیاهان نیارست بود
بسی رنج برخویشتن برفزود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، داستانی از نبردی بزرگ و دشوار روایت میشود. در حالتی که فرماندهای به نام کوش از آگاهی به وجود سپاهی بزرگ در برابرش میرسد، بدون درنگ، دستور بسیج لشکر خود را میدهد. او با شجاعت و اعتماد به نفس، تصور میکند که دشمنانش مانند دیگران ضعیف و زبون هستند.
لشکر او به سمت مازندران حرکت میکند و در نزدیکی شاه مازندران اردو میزنند. در شب، به طور ناگهانی با مشکلاتی از قبیل عدم هماهنگی و حملات ناگهانی مواجه میشوند. آسمان تاریک میشود و نیروهای دشمن به حمله میپردازند. کوش به سوارانش دلیرانه میگوید که باید بجنگند و تسلیم نشوند. در نهایت، نیروهای مازندرانی با قدرت به شورش برمیخیزند و جنگ سختی میشود.
کوش و لشکرش با چالشهای بزرگ و دشمن سرسخت روبهرو میشوند و در انتها، او مجبور به عقبنشینی میشود، در حالی که باقی لشکر در میدان باقی میمانند. این داستان به وضوح نشاندهنده تنشها و دشواریهای نبرد و احساس رنج و ناامیدی کوش در مواجهه با زمینگیر شدن و جنگ سخت است.
هوش مصنوعی: زمانی که آگاهی به وجود آمد و خبری مهم و بزرگ به گوش رسید، مانند ورود یک ارتش بزرگ، احساساتی شگرف در دلها ایجاد شد.
هوش مصنوعی: او هیچ تفکری به دلش خطور نکرد و دستور داد تا لشکری فراهم کنند.
هوش مصنوعی: برخی از افراد فکر میکنند که آن بزرگان و سروران هم مانند دیگران ضعیف و ناتوان هستند.
هوش مصنوعی: شخصی بر روی آب عبور کرد و ششصد هزار سوار جنگی ماهر را با خود آورد.
هوش مصنوعی: از آن لشکر بیرکان هیچ کس نمیدانست که سرزمینها به اندازهای وسیعاند که مانند دودی در فضا پخش شدهاند.
هوش مصنوعی: در نزدیکی شاه مازندران، خیمهای برپا کرد که همراه با بزرگان و سرداران بود.
هوش مصنوعی: پس از آنکه سنجه (معیار) این کار را مشاهده کرد، کار ناامیدکننده و ناپختهای بود. در نتیجه یک سپاه را به نزد سام فرستادند.
هوش مصنوعی: بدان که وقتی آنها راه را پیدا کنند، تمام سربازان از آن دشت عبور خواهند کرد.
هوش مصنوعی: زمانی که حلقه به چرخش درآید، شب فرا میرسد و نه صدای ساز به گوش میرسد و نه شور و هیجانی وجود دارد.
هوش مصنوعی: همه راهها بر روی لشکر او بسته شد و خطر از آسمان بر سرشان آمد.
هوش مصنوعی: وقتی آسمان از رنگ سیاه پاک شود، جهان نیز از سیاهی رهایی خواهد یافت.
هوش مصنوعی: آنها از خون و خاک همدیگر جدا شدند و با گل آمیخته شدند.
هوش مصنوعی: در هر گوشه و کنار، از بالا تا پایین، فرمانروایان مازندران در دست سیاهان قرار گرفتهاند.
هوش مصنوعی: دلیران من، سواران و شیران من، توجه کن و کوشش کن!
هوش مصنوعی: در این شرایط، زمان تنبلی نیست؛ تلاش کنید و بر این دشمنان غلبه کنید.
هوش مصنوعی: دلیران جان خود را به خطر انداختند و با شجاعت تمام، reins (عنانی) خود را در یک جهت رها کردند.
هوش مصنوعی: مردم سیاهپوش مازندران با یک چوب گردان از اسب به زمین افتادند.
هوش مصنوعی: به خاطر سر و صدای زیاد و جنجالهای فراوان، مریخ به شدت تحت فشار قرار گرفت و از شدت این هیاهو به حالت شکاف و آسیب دچار شد.
هوش مصنوعی: شخصی با تلاش و کوشش خود، به مقابله با یک دیو خطرناک که از خیال و ترس او به وجود آمده، پرداخته است. این دیو در پس موانع سخت و محکم قرار دارد.
هوش مصنوعی: با دو دست چوبی قدیمی، به شدت بر بدن مرد و اسب میکوبید.
هوش مصنوعی: هیچکس از چنگال تیز و خطرناک اژدها نجات پیدا نکرد، چه شگفتانگیز است که رها شدهام.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که گفته شده است، آیا ممکن است آهن به اینجا نیاید و این کار را انجام ندهد؟
هوش مصنوعی: تلاش کن تا با سپهسالار بچنگی، نه با پای اسب و نه با نیروی بدنی.
هوش مصنوعی: سربازان همه به سمت او نگاه کردند و فرمانده را به حالت تحقیر رها کردند.
هوش مصنوعی: از فرمانده و پیشوای خود دور شدهای و در جستجوی امید هستی که آیا جانت از چنگ دیو خطرناک نجات پیدا میکند یا نه.
هوش مصنوعی: وقتی شب فرارسید، او تلاش کرد که به خانه برگردد تا دیگر چیزی از توانش در بدنش نماند.
هوش مصنوعی: از میان آن جمع، گروهی خارج شدند و برای دیگران زمان به پایان رسید.
هوش مصنوعی: او به مصر رفت و سپاهش را در آنجا رها کرد و چند نفر را با خود همراه کرد.
هوش مصنوعی: از ترس سیاهان، انسان نتوانست به خود آرامش بدهد و به همین دلیل، بر رنج و اندوحاتش افزوده شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.