انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۰ - از زبان اهل خراسان به خاقان سمرقند رکنالدین قلج طمغاج خان پسرخواندهٔ سلطان سنجر
... واندر آن مملکت و سلطنت و آن دولت
چه اثر بود از او هم به سفر هم به حضر
با کمال الدین ابنای خراسان گفتند ...
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۲ - در مدح میرآب مرو صاحب سعید صدر الدین نظامالملک
نماز شام چو کردم بسیج راه سفر
درآمد از درم آن سرو قد سیمین بر ...
... هنوز وعده یک وصل نارسیده به سر
بهانه سفر و عزم رفتن آوردی
دلت ز صحبت یاران ملول گشت مگر
چه وقت رفتن و هنگام کردن سفرست
سفر مکن که شود بر دلم جهان چو سقر
مرا درین غم وتیمار ودرد دل مگذار ...
... که جان جان و قرار دلی و نور بصر
سفر مربی مردست و آستانه جاه
سفر خزانه مالست و اوستاد هنر
به شهر خویش درون بی خطر بود مردم ...
... به جرم خاک و فلک در نگاه باید کرد
که این کجاست ز آرام و آن کجا ز سفر
ز دست فتنه این اختران بی معنی ...
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۳ - در صفت بغداد و مدح ملک الامرا قطب الدین مودود شاه
... بدین لطافت جایی من از برای امید
به فال نیک گزیدم سفر به جای حضر
نماز شام ز صحن فلک نمود مرا ...
... فلک به لعبت مشغول و من به توشه راه
جهان به بازی مشغول و من به عزم سفر
درین هوس که خرامان نگار من برسید ...
... خدای گفت حضر هست بر مثال بهشت
رسول گفت سفر هست بر مثال سقر
کجا شوی تو که بی روی من نیابی خواب ...
... به صبر باد فلک در حضر ترا ناصر
به عون باد ملک در سفر مرا یاور
وداع کرد بدین گونه چون برفت جهان ...
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۶
... چون زاب تیغ دوده سلجوق بیخ ملک
کرد از طریق نشو به هر شش جهت سفر
آمد نظام شاخس و صدر شهید برگ ...
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۷ - (گویا در ادامهٔ قصیدهٔ دی بامداد عید که بر صدر روزگار ...)
... رای تو بر محیط فلک شعله ای کشید
در سقف او هنوز سفر می کند شرار
حلم تو بر بسیط زمین سایه ای فکند ...
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۸ - در صفت جشن و مدح صاحب ناصرالدین طاهربن مظفر هنگام معاودت به نیشابور
... ز ابتدای آفرینش تا ترا باشد سریر
چون نکردی التفاتی در سفر شد سال و ماه
تا به دارالملک وحدت بو کزو سازی سفیر ...
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۶ - در مدح مجدالدین ابوالحسن عمرانی
... وز چه خیزد پرزه بر دیبا ز ناجنسی لاس
تا بود سیر السوانی در سفر دور فلک
واندران دوران نظیر گاو او گاو خراس ...
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۰ - در مدح صاحب اوحدالدین اسحق
... رایش ار آفتاب نیست چراش
سفر آسمان نیاید شاق
بوی کبریت احمر صدقش ...
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۳ - در مدح سیداجل عمادالدین ابوالفضل طورانی
... یکی چو لعل بدخشان یکی چو در عدن
به چرخ بر به تعجب همی سفر کردم
به کام فکرت و اندیشه از وطن به وطن ...
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۲
... چرخ با آنچه اندرو خردست
که مرا پای در رکاب سفر
دست بوسیدن تو آوردست
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۶۲
... شیوه اهل زمانه پیش کن بگزین غلام
در حضر بی بی و خاتون در سفر اسفندیار
بر زند از بهر تو دامن به وقت کاه زیر ...
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۵
قومی که در این سفر مرا همراهند
از تعبیه زمانه کم آگاهند ...
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲ - لغز باسم آب
... زاسیب دور چرخ ولی چرخ آسیا
که همعنان باد صبا گشته در سفر
که در رکاب خاک زمین گشته مبتلا ...
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹ - شکایت ازرنج سفر
... فراق جستم وعاقل نجست رنج فراق
سفر گزیدم ودانا سفر ندید صواب
نوای بلبل وفر همای دارم پس ...
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - قصیده
... در عهد تو کهرباست جاذب
قدر تو چو درعلو سفر کرد
بر قله چرخ زد مواکب ...
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶ - در مدح صدرالدین خنجندی
... آری همه کس بر حسب کشته ثمر یافت
بودت ز سفر مرتبت خلعت سطان
مه خلعت خورشید ز تأثیر سفر یافت
دررنج توان یافت بلندی و بزرگی ...
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۷ - در مدح خواجه صدرالدین
... زاکلیل و از مجره کلاه و کمر رسید
تو شاه شرقی و زسفر جاه تو فزود
مه را بلی زیادت نور از سفر رسید
لیکن چه مایه مایده بحر شد فزون ...
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۸ - در مدح صدر اجل شرف الدین علی
... پیک دیوان تست ماه فلک
زان همه رونق از سفر یابد
تا بزرگی واصل همچو گهر ...
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۶ - در مدح رکن الدین مسعود
... نیستی زنده چون همی جنبی
نیستی پیک چون شوی بسفر
مرکب رهروان دریایی ...
... از چه بایست در چنین وقتی
عزم کردن سوی سفر ز حضر
نام نیکت گرفت ورنه جهان ...
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۷ - خطاب بنجیب الدین
... مکن نصیحت من بشنو ار خردمندی
چنین سفر که برین حالتش بود گفتار
وگرنه رخصت خادم دهد که تا بروم ...