گنجور

 
۴۰۱

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۸۴ - جنگ شاه کابل با زابلیان وشکسته شدن اثرط

 

... جهان جوش گردان سرکش گرفت

به دریا زتیغ آب آتش گرفت

همه دشت تابان ز الماس بود ...

اسدی توسی
 
۴۰۲

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۸۵ - نامه ی اثرط به گرشاسب

 

... اگر سینه برکوه خارا زدی

بکندی و بر ژرف دریا زدی

پی مورچه بر پلاس سیاه ...

اسدی توسی
 
۴۰۳

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۹۱ - رفتن گرشاسب به ساختن سیستان و اتمام آن

 

... زیک سوش بد ریگ ده جا فره

دگر سوش دریا که خوانی زره

میانش دری باد را برگشاد ...

اسدی توسی
 
۴۰۴

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۹۲ - آمدن ضحاک به دیدن گرشاسب و صفت نخچیرگاه

 

... رهی سخت دشوار ششماهه بیش

همه کوه و دریا و بیشست پیش

سپاهی هزاران فزون از هزار ...

... زگردون عقاب آرد از که پلنگ

زبیشه هژبر و ز دریا نهنگ

چو سه باز یک مرد پهنای اوست ...

... که بی رنج نارد کس از سنگ سیم

به دریای ژرف آنکه جوید صدف

ببایدش جان برنهادن به کف ...

... چنین تا به نزدیک طنجه رسید

همه مرز دریا سپه گسترید

شه طنجه بد سرکشی نامدار ...

... برآید به شمشیر و زور و هنر

بدو گفت کایدر به دریا درون

پس کشورم هفته ای ره فزون ...

... زبونشان بود شیر جنگی به چنگ

نه از بیمشان سوی دریاست راه

نه از دستشان کشورم را پناه ...

اسدی توسی
 
۴۰۵

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۹۳ - رفتن گرشاسب به جنگ شاه لاقطه و دیدن شگفتی ها

 

... گریزان سپاهش گروها گروه

نهادند سر سوی دریا و کوه

دلیران ایران ز پس تا به شهر ...

... پس آن کشتی و بردگان با سپاه

به دریا چو رفتند یک روزه راه

فتادند روز دهم یکسره ...

اسدی توسی
 
۴۰۶

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۹۴ - رزم گرشاسب با منهراس

 

... به جستن بگیرد ز گردون عقاب

نهنگ آرد از ژرف دریای آب

بدین کوه شهری بدست استوار ...

... بگیرد کند مردمان را تباه

ز دریا نهنگ او به خشکی برد

به خورشید بریان کند پس خورد ...

... زدی نعره ای سهمگین کز خروش

شدی کوه جنبان و دریا به جوش

جهان پهلوان پیش دادآفرین ...

اسدی توسی
 
۴۰۷

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۹۵ - رسیدن گرشاسب به جزیره قاقره

 

... نبد راه ایرانیان زی گریغ

ز پس موج دریا بد و پیش میغ

بکردند رزمی گران بس شتاب ...

... به گردون رسید از بس آشوب جنگ

به دریا نهیب و به کوه آذرنگ

جهان نعره مرد جنگی گرفت ...

... ز بس تن به شمشیر بگذاشته

چنان ژرف دریا شد انباشته

یکی میغ بست آسمان لاله گون ...

اسدی توسی
 
۴۰۸

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۹۹ - برون آوردن شاه قیروان لشگر به جنگ

 

... ز خون گشته گریان و خندان ز تیغ

از آن کین به دریا درون ماهیان

همی کشته خوردند تا ماهیان ...

... فرشته همه آسمان از برت

زمین گنج داری و دریا پناه

زمانه رهی و ستاره سپاه ...

... به یک دست با پیل کستی کنم

اگر تنت دریاست ور کوه برز

بسوزم به تیغ و بدرم به گرز ...

اسدی توسی
 
۴۰۹

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۰۰ - بازگشتن گرشاسب و دیدن شگفتی‌ها

 

... چو گاوی یکی جانور تیزپوی

ز دریا کنار آمدی نزد اوی

شدی گه گهش پیش غلتان به خاک ...

... شد آنجا که گیرد همی روی بوم

ز بهر محیط آب دریای روم

ازین سو بدان سوی دیگر کشید

سوی مرز شیزر سپه در کشید

چنان دید دریا ز بس موج تیز

که بر هم زدی گیتی از رستخیز ...

... دگر جانور دید چندان هزار

که میگشت بر گرد دریا کنار

شنیدم که شب هم بر آن بوم و بر

ز دریا برآید یکی جانور

ز زردی همه پیکرش زر فام ...

... که ناید به عمری یکی زآن به دست

چهل روز نزدیک دریا کنار

شب از بزم ناسود و روز از شکار ...

اسدی توسی
 
۴۱۰

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۰۹ - پادشاهی فریدون و نامه فرستادن گرشاسب

 

... نوند شتابنده هنجارجوی

چنان شد که بادش نه دریافت پوی

همه ره همی راند و که می برید ...

... برافکنده برگستوان های چین

چو دریا دمان لشکر فوج فوج

در او هر سواری یکی تند موج ...

... ز پیلان جنگی صد و شست پیل

سپاهی چو بر موج دریای نیل

سراسر جهان پهلوان را سپرد ...

اسدی توسی
 
۴۱۱

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۱۱ - صفت رود

 

... ببستست گردون زمین را کمر

به دیدار که موج و دریا نشیب

به تک چرخ کردار و طوفان نهیب ...

اسدی توسی
 
۴۱۲

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۱۷ - رفتن نریمان به توران و دیدن شگفتی‌ها

 

... به گردش بسی چشمه نفت و قیر

فرازش چو دریا یکی آبگیر

به دشت اندرون شهری آراسته ...

اسدی توسی
 
۴۱۳

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲۰ - آگه شدن فغفور از کشتن پسر

 

... سواری که در چینش همتا نبود

به زور و دلش کوه و دریا نبود

بدادش صد و سی هزار از سران ...

... که آمد سپهدار جنگی قلا

به دریای کوشش نهنگ بلا

فرستادمش تا بود یاورت ...

... بر آنسان که خندد بر امید مرگ

ز دریا به دریا شد از جنگ جوش

ز کشور به کشور رسیده خروش ...

... دمش زهر تیزست و الماس چنگ

خورش خون و دریاش میدان جنگ

هم اکنون نگون زاسپ زیر آردت ...

اسدی توسی
 
۴۱۴

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲۳ - خبر یافتن فغفور از کشتن جرماس و قلا

 

... سوارانش چونان که روز نبرد

ز دریا به گردون برآرند گرد

به نوک سنان روم بر چین زنند ...

اسدی توسی
 
۴۱۵

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲۷ - آمدن فغفور به جنگ نریمان

 

... ز لشکر همی خواست گرد سوار

بر آن سان که خیزد ز دریا بخار

ز جندان به ده روزه راه دراز ...

... نشد باز جای از دو صدشان یکی

چو از دامن ژرف دریای قار

سپیده برآمد چو سیمین بخار ...

... بپوشید پهنای هامون ز مرد

ببد خشک دریای گردون ز گرد

ز خون گشت روی زمین پرنگار ...

... چو موج درفشان فرو برد سر

پراکنده بر روی دریا گهر

نمود از سر کوه خمیده ماه ...

اسدی توسی
 
۴۱۶

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۳۰ - خبر یافتن فریدون از آمدن نریمان

 

... فرستاد با لشکر از پیشباز

دو ره پیل سیصد چو دریا به جوش

ز برگستوان دار و از درع پوش ...

اسدی توسی
 
۴۱۷

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۳۵ - داستان گرشاسب با شاه طنجه

 

... سوی طنجه شد پهلوان سپاه

ز دریا و خشک آنچه آورده بود

به دست شه طنجه بسپرده بود ...

... که هامون به گردون درآورد دست

یکی ژرف دریا شد از خون زمین

که بد نزد او چشمه دریای چین

زمانه زمین را همی خون گریست ...

... ز بس در زمین از تف نعل تاب

به دریای قلزم به جوش آمد آب

همی تا دو صد میل در که خروش ...

... زبر آسمانی بد از تیره گرد

زمین زیر دریا بد از خون مرد

سواران در آن ژرف دریا نوان

چو کشتی درفش از برش بادبان ...

... ز بس کاینه بد درفشان ز پیل

همی خاست آتش ز دریای نیل

سپهدار با گرز و نیزه به چنگ ...

... گهی دوخت با سینه خرطوم پیل

گهی ریخت خون همچون دریای نیل

چه خیل پیاده چه خیل سوار ...

اسدی توسی
 
۴۱۸

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۳۶ - رزم دیگر گرشاسب با شاه طنجه

 

... شبش کرد بدرود و ره برگفت

ببد سیم دریا زمین زر زرد

خمآهن که و آسمان لاژورد ...

... سر گرد با جان به جوزا رسید

تن کشته با خون به دریا رسید

درنگ جهان گفت گیتی شتاب ...

... به کشتی بنه هر چه بد کرد بار

سپه برد نزدیک دریا کنار

که تا گر دگر بارش افتد شکست

به دریا گریزان شود دوردست

همه شب بدین رای بفشرد پی ...

اسدی توسی
 
۴۱۹

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۳۷ - جنگ دیگر گرشاسب با شاه طنجه

 

... بدانسان زدندش همی چپ و راست

که در کوه و دریا چکاچاک خاست

شل و خنجر و گرز چندان سپاه ...

... گریزنده دیدی گروها گروه

چه از سوی دریا چه از سوی کوه

چو نخچیر بر که یکی با شتاب ...

... فروهشت در شب ز باره رسن

به دریا گریزنده شد با دو تن

سیه پوش گیتی چو شد زرد پوش ...

... از آن پس به آتش سپردند پاک

شه طنجه را نزد دریا کنار

گرفتند از ایران گروهی سوار

که زورقش را باد گم کرده بود

ز دریا به خشک از پس آورده بود

ورا زی سپهدار با آن دو تن ...

اسدی توسی
 
۴۲۰

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۴۲ - وفات گرشاسب و مویه بر او

 

... دل و جان هرکس چنان غم گرفت

که ماهی به دریاب ماتم گرفت

هوا زاشک مرغان پر از ژاله شد ...

... که بر مه کشیدی درفش سیاه

بدی از دل و دست دریا و میغ

یکی مشت خاکی کنون ای دریغ ...

... گهی سوگ و ماتم گهی بزم و سور

به کردار دریاست کز وی به چنگ

یکی در دارد یکی ریگ و سنگ ...

اسدی توسی
 
 
۱
۱۹
۲۰
۲۱
۲۲
۲۳
۳۷۳