گنجور

 
۴۰۴۱

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱۶

 

... به تدبیر ازین بحر نتوان گذشت

شکستی ست گر موج ما پل کند

سر ما نگردد ز دور هوس ...

بیدل دهلوی
 
۴۰۴۲

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۲۰

 

... آتش غیرت کجاست کاین ورق افشان کند

هرزه دو مطلبم کاش چو موج گهر

آبله ام یک نفس محرم دامان کند ...

بیدل دهلوی
 
۴۰۴۳

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۲۹

 

... غمزه وحشی مزاجت در دل مجروح من

زخم ناخن را خیال موج دریا می کند

سطر آهی تا نمایان شد دل از جا رفته است ...

... عقده دل را همین آشفتگی وامی کند

نیست موجودی که نبود غرقه گرداب وهم

بحر هم عمری ست دست موج بالا می کند

هستی بیحاصل ما بسکه مشتاق فناست ...

بیدل دهلوی
 
۴۰۴۴

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳۰

 

... حسن بی ایجاد عشقی نیست در اقلیم ناز

گل چو موج رنگ زد گلباز پیدا می کند

عجز چون موصول بزم کبر یا شد عجز نیست ...

بیدل دهلوی
 
۴۰۴۵

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳۲

 

... این شکر دکان تب وامی کند

موج گوهر باش کارت بسته نیست

ناخنی دارد ادب وامی کند ...

بیدل دهلوی
 
۴۰۴۶

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳۴

 

... این ورقها را هوای زلفت ابتر می کند

موج آبش می زند تیغ محرف برکمر

سرو هر گه طرز رفتار ترا سر می کند ...

بیدل دهلوی
 
۴۰۴۷

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳۶

 

... قطره را گوهر همان مشق تامل می کند

گاه بر خاشاک و گه بر موج می پیچد غریق

حیله جوی زندگی چندین توکل می کند ...

بیدل دهلوی
 
۴۰۴۸

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳۷

 

... از سلامت دست باید شست و زین دریا گذشت

موج اینجا از شکست خویشتن پل می کند

موج چون بر هم خورد بیدل همان بحر است و بس

کم شدن از وهم هستی جزء را کل می کند

بیدل دهلوی
 
۴۰۴۹

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۴۰

 

... موی کافوری سواد پیر روشن می کند

چون بنای موج پرداز از شکستم داده اند

معنی ویرانی ام تعمیر روشن می کند ...

بیدل دهلوی
 
۴۰۵۰

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۶۰

 

... ما نه تنها نیستی را دادرس فهمیده ایم

بحر هم از موج دارد دست بر ساحل بلند

چین ابروی تو هرجا بحث جوهر می کند ...

بیدل دهلوی
 
۴۰۵۱

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۶۱

 

... جاه را با آبروی خاکساریها مسنج

نیست ممکن گردن موج از سر ساحل بلند

چشم اهل جود اگر می داشت رنگی از تمیز ...

... پای از خود رفتن ما بود سر برداشتن

موج بی تمکین ما زین بحر شد غافل بلند

ما ز صد دیوان به یک مصرع قناعت کرده ایم ...

بیدل دهلوی
 
۴۰۵۲

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۶۳

 

... مانند شبنم آبله را بال و پر کنند

چون موج هر کجا پی تحقیق گم شوند

فکر سراغ خود به دل یکدگر کنند ...

بیدل دهلوی
 
۴۰۵۳

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۶۶

 

... هم در طلسم خویش تماشای او کنند

پاکی چو بحر موج زند از جبینشان

قومی که از گداز تمنا وضو کنند ...

... چاکی ست صبح را که به هیچش رفو کنند

این موجها که گردن دعوی کشیده اند

بحر حقیقتند اگر سر فروکنند ...

بیدل دهلوی
 
۴۰۵۴

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۷۳

 

... نفس به دل شکند بال اگر رمد ز تپیدن

دمی که موج نشیندگهر نار نشیند

نشست و خاست نمی گردد از سپند مکرر ...

بیدل دهلوی
 
۴۰۵۵

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۷۴

 

... به وحشتی بگذر بیدل از محیط تعلق

که نقش پای تو چون موج برقفا ننشیند

بیدل دهلوی
 
۴۰۵۶

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۷۶

 

... ای بسا تیغی که آبش را تف آتش ربود

موج دریا صورت دست و دلی واکرده است

جز کشاکش هیچ نتوان بست بر سیمای جود ...

بیدل دهلوی
 
۴۰۵۷

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۷۸

 

... هر آه که برکشیدم از دل

چون موج به گوهر آشنا بود

دل نیز چو سینه استخوان داشت ...

بیدل دهلوی
 
۴۰۵۸

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۷۹

 

... فریاد که سعی بسمل ما

چون کوشش موج نارسا بود

گلریزی اشک بوی خون داشت ...

بیدل دهلوی
 
۴۰۵۹

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۸۲

 

... ره ندارد سرکشی در طینت صاحبدلان

می زند موج رضا آبی که در گوهر بود

این زمین و آسمان هنگامه شور است و بس ...

بیدل دهلوی
 
۴۰۶۰

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۸۵

 

... سطر آهی کز جگر خواندم سواد ناله داشت

مسطر این صفحه یکسر موج موسیقار بود

از شکست دل شدم فارغ زتعمیر هوس ...

بیدل دهلوی
 
 
۱
۲۰۱
۲۰۲
۲۰۳
۲۰۴
۲۰۵
۲۶۳