برگ و ساز عندلیبان زین چمن گفتار بود
پرفشانیها بقدر شوخی منقار بود
سطر آهی کز جگر خواندم سواد ناله داشت
مسطر این صفحه یکسر موج موسیقار بود
از شکست دل شدم فارغ زتعمیر هوس
این بنا عمری گره در رشتهٔ معمار بود
بر سرم پیچید آخر دود سودای کسی
ورنه عمری بود کین دیوانه بیدستار بود
کس نیامد محرم قانون از خود رفتنم
نغمهٔ وحشت نوای من برون تار بود
باب رسواییست از بس تار و پود کسوتم
دست اگر در آستین بردم گریبان زار بود
سبحهٔ زهّاد را دیدم به درد آمد دلم
مرکز این قوم سرگردانتر از پرگار بود
هر دو عالم در خم یک چشم پوشیدن گم است
وسعت این عرصهٔ نیرنگ مژگان وار بود
سرمهٔ عبرت عبث از وضع دهر انباشتیم
دیده ما را غبار خویش هم بسیار بود
راحتی جستیم و واماندیم از جولان شوق
تا نشد منزل نمایان را ما هموار بود
گرد حسرت اینقدر سامان بالیدن نداشت
ما همان یک نالهایم اما جهان کهسار بود
نی به هستی محو شد شور دویی نی در عدم
هرکجا رفتیم بیدل خانه در بازار بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و دردهای درونی شاعر میپردازد. شاعر از سرنوشت تلخ و تنهایی خود سخن میگوید و به نوعی بیکسی و گمگشتگی در جامعه اشاره دارد. او با استفاده از استعاراتی چون "دود سودای کسی" و "نغمه وحشت" به احساس ناامیدی و فقدان و عشق نرسیدهاش میپردازد. شاعر همچنین به سرگردانی قوم و تلاش برای یافتن آرامش اشاره میکند، اما نتیجهای نمیگیرد. در مجموع، شعر تصویری از یک دل شکسته وعمق احساسات انسانی را ارائه میدهد که در جستجوی معنا و آرامش است.
هوش مصنوعی: پرندگان خوشخوان در این باغ گفتوگوهایی دارند که زیبایی و جلوهگری آنها به اندازه شوخی و بازیچهای به نوک آنها بستگی دارد.
هوش مصنوعی: من از عمق دل نالهای سردادم که در خود نوشته و بیتی را به نمایش گذاشت. این صفحه به طور کامل زنده و پرجنبوجوش بود، مانند نواهایی که یک موسیقیدان مینوازد.
هوش مصنوعی: از درد و رنجی که در دل دارم، دیگر به فکر بهبود و ترمیم آرزوها نیستم. این آرزوها که مثل یک بنا ساخته شدهاند، عمری است که در دل من گره خوردهاند و به سختی قابل تغییر و بازسازی هستند.
هوش مصنوعی: دود عشق و شوق کسی بر سرم پیچید و مرا تحت تاثیر قرار داد، وگرنه من سالهاست که دیوانهای بیهیچ نشانه و علامتی بودم.
هوش مصنوعی: هیچکس به راز و درون من پی نبرد، و من از خود فرار کردم. صدای ترس و وحشت من در بیرون مانند نغمهای دلخراش بود.
هوش مصنوعی: این بیت به وضعیت بینظام و شرمندگی اشاره دارد. فردی در زندگی خود به قدری دچار مشکلات و رسواییها شده که اگر بخواهد دستش را در آستین خود کند، به گریبان خود برخورد میکند و این نشاندهنده درهمریختگی اوست. به طور خلاصه، او به شدت درگیر مسائل و ناهنجاریهای زندگیاش است.
هوش مصنوعی: وقتی سبحهی زاهدان را دیدم، دلم به درد آمد. گویا مرکز این جمعیت سردرگم، بیهدف و پریشانتر از پرگار بود.
هوش مصنوعی: هر دو جهان در نگاه یک چشم بسته گم میشوند، زیرا وسعت این میدان فریب، مانند مژگان است.
هوش مصنوعی: ما از وضع روزگار چیزهای زیاد و عبثی را به عنوان عبرت جمعآوری کردهایم و در عین حال، دیدهمان به خاطر خودمان پر از غبار است.
هوش مصنوعی: ما در تلاش بودیم تا راحتی و آرامش را پیدا کنیم، اما به دلیل شوق و ذوقی که داشتیم، نتوانستیم به جایی ثابت و امن برسیم. مسیری که در پیش گرفتیم، پر از تلاطم و هیجان بود.
هوش مصنوعی: به خاطر حسرتی که در دل داریم، نتوانستیم به خوبی رشد کنیم و پرواز کنیم. ما فقط یک ناله ساده هستیم، اما دنیای اطرافمان بسیار بزرگ و بیپایان است.
هوش مصنوعی: در زندگی، احساساتی مانند محبت و دوستی به طور کامل ناپدید میشوند. هرجا که میرویم، حتی در نقاط خالی و بیحالی، هنوز نشانههایی از عشق و علاقه وجود دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما یار بود
این متاع درد را در کوی او بازار بود
بوستانها کاندر او بودیم خوش با دوستان
آن همه گلها تو پنداری سراسر خار بود
بارها بینم به خود آن عیش را یاد آورم
[...]
دوش چشم من به خواب و بخت من بیدار بود
شب همه شب مونس جانم خیال یار بود
دیدمش در خواب چون بیدار شد بخت اندکی
اینقدر زین بخت خواب آلود هم بسیار بود
لعل او در خنده هر باری که شکربار گفت
[...]
دوش جانم در هوای آن خط و رخسار بود
شب همه شب در سرم سودای زلف یار بود
با وجود روی جان افروز و قددلربات
عاشقان را از بهشت و حور و طوبی عار بود
مونس دردت نه تنها این زمانم کز ازل
[...]
دوش چشمم هم به خواب از فکر و هم بیدار بود
در میان خواب و بیداری دلم با یار بود
گرچه بود از هر دو جانب بر دهن مهر سکوت
ناز او را با نیاز من سخن بسیار بود
کار من دامن گرفتن کار او دامن کشی
[...]
دوش در کویی عجب بی لطفیی در کار بود
تیغ در دست تغافل سخت بی زنهار بود
رفتن و ناآمدن سهل است با خود خوش کنیم
دیده را نادیده کرد و رفت این آزار بود
رسم این میباشد ای دیر آشنای زود سر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.