بر در دل حلقه زد غفلت، کنون آهش چه سود
اشککم آرد برون از چشم روزن سعی دود
راحت این بزم بر ترک طمع موقوف بود
دستها بر هم نهادیم از طلب ، مژگان غنود
بیبضاعت عالمی افتاد در وهم زبان
مایهگر باشد،کسادی نیست در بازار سود
اتفاق است آنکه هر دشوار آسان میکند
ورنه از تدبیر یک ناخن گره نتوان گشود
صاقی دل تهمت آلود کلف شد از نفس
رنگ آب از سیلی امواج میباشد کبود
حیف طبعی کز مآل کبر و کین آگاه نیست
خاک ریزید از مزاری چند در چشم حسود
جبن پیدا میکند در طبع مرد افراطکین
ای بسا تیغیکه آبش را تف آتش ربود
موجدریا صورتدست و دلی واکردهاست
جز کشاکش هیچ نتوان بست بر سیمای جود
گر به شهرت مایلی با بینشانی ساز کن
دهر نتواند نمودن آنچه عنقا وانمود
نفی ما آیینهٔ اثبات ناز ایجاد کرد
هرچه از آثار مجنون کاست بر لیلی فزود
حسن یکتا بیدل از تمثال دارد انفعال
جای زنگارت همن آیینه میباید زدود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بررسی مسائل انسانی و اجتماعی میپردازد. ابیات آن به تحذیر از غفلت و عدم توجه به واقعیتها اشاره دارد. شاعر به این نکته میپردازد که متاسفانه انسانها در پی طمع و خواستههای بیپایه هستند و این امر باعث میشود که راحتی و آرامش از دست برود. وی میگوید که در دنیای امروز اگرچه افراد به ظواهر میپردازند، اما حقیقتی در پس آنها وجود دارد که نمیتوان نادیده گرفت. همچنین شاعر به مشکلاتی نظیر حسد و کینتوزیها در روابط انسانی اشاره میکند و تأکید میکند که تنها از طریق تدبیر و درک عمیق میتوان بر دشواریها غلبه کرد. در نهایت، به زیبایی و جذابیتهای بیبدیل عشق و احساس اشاره شده است که تنها با صداقت و خلوص قابل درک و تجربه است.
هوش مصنوعی: غفلت بر در دل ما نشسته است و حالا که آه و ناله میکنیم، صدای ما چه فایدهای دارد. اشک کمی که از چشمانمان میریزد، به مانند دودی است که از روزن خارج میشود و تاثیر زیادی ندارد.
هوش مصنوعی: در این مجلس خوش و شاد، آرامش به ترک خواستهها وابسته است. ما دستهای خود را بر هم گذاشتیم و از آرزوها و طلبها گذشتیم، چشمهایمان به خواب رفته است.
هوش مصنوعی: عالمی که توان مالی ندارد، در خیال خود فکر میکند که علم و دانش میتواند او را ثروتمند کند، اما واقعیت این است که در جامعه، علم بدون عمل و تلاش مالی قابل تبدیل به سود نیست.
هوش مصنوعی: اتفاق باعث میشود که هر مشکل و دشواری به سادگی حل شود، در غیر این صورت با تدبیر و عقل، حتی یه گره کوچک هم گشوده نخواهد شد.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به زیبایی وضعیت دل و روح خود را توصیف میکند. دل، که به نوعی به شفافیت و پاکی اشاره دارد، به خاطر تأثیرات منفی و آسیبهایی که دیده، کدر و تیره شده است. رنگ دل به جای روشنی و صفا، تحت تأثیر بارانها و امواج زندگی به رنگی تیره و سرد درآمده است. این تصویر نشاندهنده تأثیرات منفی و چالشهای زندگی بر احساسات انسان است.
هوش مصنوعی: چه مهم است که کسی که دارای روح بلند و آگاهی از عاقبت دشمنی و کینهتوزی نیست، در سختیها و غمها، از مزارهای دیگران خاک بردارد و به حسد بپردازد. چنین طبعی سزاوار پشیمانی و خسران است.
هوش مصنوعی: شجاعت از شخصیت افرادی که افراطی هستند، دور میشود و ممکن است گاهی اوقات، شمشیری که به نظر قوی میآید، در واقع تحت تأثیر آتش و خطر، ضعیف و بیخاصیت شود.
هوش مصنوعی: موج دریا به مانند یک دست بیقرار و دلی باز است که تنها کشمکش و نوسان را به نمایش میگذارد و نمیتوان این زیبایی را با چیز دیگری محدود کرد.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی که معروف شوی، باید خود را با ناپیدایی و بینشانی وفق بدهی؛ چرا که زمانه نمیتواند آنچه را که پرندهی mythical (عنقا) به نمایش گذاشته، به نمایش بگذارد.
هوش مصنوعی: با رد کردن هر چیزی که در خود وجود دارد، نیازی به تأیید زیباییهای خاصی نیست، چرا که هر تغییر یا کمبودی در آثار عاشقانه، فقط به محبوب بیشتر افزوده میشود.
هوش مصنوعی: حسن خاص و بینظیر بیدل تحت تأثیر تصویر خود قرار دارد، بنابراین باید آینهای که تصویر ناپاک و ناخواسته را نشان میدهد، از بین برد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بوالخلیل آنکو بگیتی زو شده موجود جود
جعفر آن کش چوب گشت از طالع مسعود عود
وصف آن مخدوم میکن گرچه میرنجد حسود
کاین حسودی کم نخواهد گشت از چرخ کبود
گرچه خود نیکو نیاید وصف می از هوشیار
چون پی مست از خمار غمزه مستش چه سود
مست آن می گر نهای می دو پی دستار و دل
[...]
ای که چون جان رفته ای از پیش ما، باز آی زود
کز فراقت سوختم بر آتش دل همچو عود
پیش روی خود مرا بنشان بر آتش چون سپند
تا بسوزم خویشتن را کوری چشم حسود
ای که بردی آبروی من ز آه دل بترس
[...]
باد پیمائی که جم را خاک ره پنداشتی
بر من از دیوانگی هر دم کمینی می گشود
گفتم آخر چند ازین گرمی برو سردی مکن
می فروزی آتش و خود کور می گردی بدود
چون نداری زهره ئی زهرت نمی باید فشاند
[...]
با سرود و آه و ناله میرود اشکم چو رود
در پیش مستان محبت این بود رود و سرود
عاشقان را در محافل ناله سازد سر بلند
مطربان را در مجالت آبرو باشد ز رود
با سرشکم دجله و جیحون دو بار آشناست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.