اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۸۹
ای دل بر یار گر نمی یابی بار
پادار وزو تو سر مگردان زنهار ...
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۶۲
... وی را چو طلب کنی دل افگار آید
این یار که بار تو کشد کم یابی
گر بار کشی جمله جهان یار آید
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها » شمارهٔ ۱۳
مادام که بار عقل هستی باقی است
از ظلمت جهل وانرستی باقی است ...
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها » شمارهٔ ۱۰۳
... آن کس که بمرد رست دردا که مرا
هر روز هزار بار می باید مرد
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الاول - فی الطامات » شمارهٔ ۲
... از بهر بت مغانه ای کافرکیش
صد بار کلاه توبه بر خاک زدیم
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۲۶
... این گریه به خنده گردد و سوز به سور
گر بار دگر عروه وثقی برسد
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۳۸
... اندر دهن و لب چو شکر گیرد
گر بار دگر به پهلوی کشته نهد
از بوی لبش زندگی از سر گیرد
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی عشر: فی الوصیة و الاسف علی مافات و ذکر الفناء و البقاء و ذکر مرتبته و وصف حالته رضی الله عنه » شمارهٔ ۶۵
... بر خاک درش چو سر بدادی بر باد
بر گردن خود بار سر خود می کش
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۵۰
بگذار که تا زلف تو گیرم یک بار
یا در کف پای تو بمالم رخسار ...
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۶
... بر جهان دست تهی چون افشاند
بار کس می نکشد او را دست
بنگر آن غنچة صاحب دل را ...
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۸
بس شگرفست کار و بار لبت
بس عزیزست روزگار لبت
ای بسا جان و دل که چون زلفت
بر عم افتند روزبار لبت
بلبم گوییا که باز خورد ...
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۳۶
... ترسم این سرها که دارد زلف تو
توبت من بار دیگر بشکند
هر که او در انتظار وصل تست ...
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۴۲
... که بصد حیله فرا می جنبد
عالم مرده صفت بار دگر
ز اثر صنع خدا می جنبد
رگ باران حرکت می گیرد
نفس باد صبا می جنبد ...
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۴۸
... لب لعل دل فریبت ز گهر حدیث راند
سر زلف مشک بارت ز بنفشه بار دارد
رخ چون مهت ندانم که چه عزم دارد آیا ...
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۶۰
... بویی از نکهتش آمیخته شد بادم باد
بر هر آن خار که زد لاله و گل بار آورد
عشق بنمود کله گوشه و چون دید مرا ...
... بسته اندر خم یک موی بزنهار آورد
گرچه اندیشة زلف و رخ تو صد باره
با سرم محنت و رسوایی بسیار آورد
دست سودای غمت با دل شوریدۀ من
هرگز این شیوه نیاورد کزین بارآورد
هر کسی را غم تو پیش کشی می آورد ...
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۷۸
... شد ز ضعیفی تنم چنان که گر او را
گیری صد بار در کنار نداند
جان دهمش پای مزد تا ببرد دل ...
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱
... محیط چرخ دخانیست چشم ازو فکن
بسیط خاک غباریست از سرش برخیز
نه آسمانی با ما زمان زمان بمگرد
نه روزگاری با ما نفس نفس مستیز
بدست رطل گران دادیم باول بار
بپای مستی اگر مردی از سرم مگریز ...
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷
... گر ز عشقش جان برم خونم بریز
وین گرو صد بار دیگر بسته ام
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۹
... کز دست تو خون بخون بسی شستم
صد بار مرا شکست عهد تو
من عهد تو هیچ بار نشکتم
سر رشتۀ جور و ناز بگسستی ...
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲
... بدین گونه هرگز نیفتادم ار چه
درین شیوه صد بار دیگر فتادم
مرا با چنین صبر و دل عشق بازی ...