گنجور

 
۴۰۴۲

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۶۲

 

... وی را چو طلب کنی دل افگار آید

این یار که بار تو کشد کم یابی

گر بار کشی جمله جهان یار آید

اوحدالدین کرمانی
 
۴۰۴۳

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها » شمارهٔ ۱۳

 

مادام که بار عقل هستی باقی است

از ظلمت جهل وانرستی باقی است ...

اوحدالدین کرمانی
 
۴۰۴۴

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها » شمارهٔ ۱۰۳

 

... آن کس که بمرد رست دردا که مرا

هر روز هزار بار می باید مرد

اوحدالدین کرمانی
 
۴۰۴۹

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۵۰

 

بگذار که تا زلف تو گیرم یک بار

یا در کف پای تو بمالم رخسار ...

اوحدالدین کرمانی
 
۴۰۵۰

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۶

 

... بر جهان دست تهی چون افشاند

بار کس می نکشد او را دست

بنگر آن غنچة صاحب دل را ...

کمال‌الدین اسماعیل
 
۴۰۵۱

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۸

 

بس شگرفست کار و بار لبت

بس عزیزست روزگار لبت

ای بسا جان و دل که چون زلفت

بر عم افتند روزبار لبت

بلبم گوییا که باز خورد ...

کمال‌الدین اسماعیل
 
۴۰۵۲

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۳۶

 

... ترسم این سرها که دارد زلف تو

توبت من بار دیگر بشکند

هر که او در انتظار وصل تست ...

کمال‌الدین اسماعیل
 
۴۰۵۳

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۴۲

 

... که بصد حیله فرا می جنبد

عالم مرده صفت بار دگر

ز اثر صنع خدا می جنبد

رگ باران حرکت می گیرد

نفس باد صبا می جنبد ...

کمال‌الدین اسماعیل
 
۴۰۵۴

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۴۸

 

... لب لعل دل فریبت ز گهر حدیث راند

سر زلف مشک بارت ز بنفشه بار دارد

رخ چون مهت ندانم که چه عزم دارد آیا ...

کمال‌الدین اسماعیل
 
۴۰۵۵

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۶۰

 

... بویی از نکهتش آمیخته شد بادم باد

بر هر آن خار که زد لاله و گل بار آورد

عشق بنمود کله گوشه و چون دید مرا ...

... بسته اندر خم یک موی بزنهار آورد

گرچه اندیشة زلف و رخ تو صد باره

با سرم محنت و رسوایی بسیار آورد

دست سودای غمت با دل شوریدۀ من

هرگز این شیوه نیاورد کزین بارآورد

هر کسی را غم تو پیش کشی می آورد ...

کمال‌الدین اسماعیل
 
۴۰۵۶

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۷۸

 

... شد ز ضعیفی تنم چنان که گر او را

گیری صد بار در کنار نداند

جان دهمش پای مزد تا ببرد دل ...

کمال‌الدین اسماعیل
 
۴۰۵۷

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱

 

... محیط چرخ دخانیست چشم ازو فکن

بسیط خاک غباریست از سرش برخیز

نه آسمانی با ما زمان زمان بمگرد

نه روزگاری با ما نفس نفس مستیز

بدست رطل گران دادیم باول بار

بپای مستی اگر مردی از سرم مگریز ...

کمال‌الدین اسماعیل
 
۴۰۵۸

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷

 

... گر ز عشقش جان برم خونم بریز

وین گرو صد بار دیگر بسته ام

کمال‌الدین اسماعیل
 
۴۰۵۹

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۹

 

... کز دست تو خون بخون بسی شستم

صد بار مرا شکست عهد تو

من عهد تو هیچ بار نشکتم

سر رشتۀ جور و ناز بگسستی ...

کمال‌الدین اسماعیل
 
۴۰۶۰

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲

 

... بدین گونه هرگز نیفتادم ار چه

درین شیوه صد بار دیگر فتادم

مرا با چنین صبر و دل عشق بازی ...

کمال‌الدین اسماعیل
 
 
۱
۲۰۱
۲۰۲
۲۰۳
۲۰۴
۲۰۵
۶۵۵