گنجور

 
۲۱

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۳۴

 

... ازان جام بهرام شد شادکام

یکی جام پر بر کفش برنهاد

بدان تا شود پیرزن نیز شاد ...

فردوسی
 
۲۲

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۲

 

... ز دیبا نهند از بر سر کلاه

نه تخت و نه تاج و نه زرینه کفش

نه گوهر نه افسر نه بر سر درفش ...

فردوسی
 
۲۳

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۴

 

... به زر بافته جامه های بنفش

بپا اندرون کرده زرینه کفش

همه طوق داران با گوشوار ...

فردوسی
 
۲۴

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۱۰

 

... درفشان ز دیبای چینی برش

به پیکر یکی کفش زرین بپای

ز خوشاب و زر آستین قبای ...

فردوسی
 
۲۵

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۱۲

 

... گشادند بند قبای بنفش

همان افسر و طوق و زرینه کفش

فگنده تن شاه ایران به خاک ...

فردوسی
 
۲۶

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیخسرو شصت سال بود » بخش ۳

 

... که بگذشت پیش جهاندار نو

ابا گرز و با تاج و زرینه کفش

پس پشت خورشید پیکر درفش ...

فردوسی
 
۲۷

فردوسی » شاهنامه » گفتار اندر داستان فرود سیاوش » بخش ۲

 

... بشد طوس با کاویانی درفش

بپای اندرون کرده زرینه کفش

یکی پیل پیکر درفش از برش ...

فردوسی
 
۲۸

فردوسی » شاهنامه » گفتار اندر داستان فرود سیاوش » بخش ۴

 

... کنارنگ وز هرک دارد درفش

خداوند گوپال و زرینه کفش

چو بینی به من نام ایشان بگوی ...

فردوسی
 
۲۹

فردوسی » شاهنامه » گفتار اندر داستان فرود سیاوش » بخش ۵

 

... ز بس ترگ زرین و زرین درفش

ز گوپال زرین و زرینه کفش

تو گفتی به کان اندرون زر نماند ...

فردوسی
 
۳۰

فردوسی » شاهنامه » گفتار اندر داستان فرود سیاوش » بخش ۲۰

 

... بشد طوس با کاویانی درفش

ز لشکر چهل مرد زرینه کفش

بتوران فرستادمش با سپاه ...

... ز فرمان مگرد و مزن هیچ رای

سپهدار و سالار زرینه کفش

تو می باش با کاویانی درفش ...

... بیاورد طوس آن گرامی درفش

ابا کوس و پیلان و زرینه کفش

بنزد فریبرز بردند و گفت ...

فردوسی
 
۳۱

فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۴

 

... بدریای شهد اندرون باد خاست

ز خون بر کف شیر کفشیر بود

همه دشت پر بانگ شمشیر بود ...

... وگر نه بد است اختر کار ما

کنون نامداران زرینه کفش

بباشید با کاویانی درفش ...

فردوسی
 
۳۲

فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۱۲

 

... فریبرز با تاج و گرز و درفش

یکی تخت زرین و زرینه کفش

فرستاد و فرمود تا بازگشت ...

فردوسی
 
۳۳

فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۸

 

... فروبرده گردن ز گردنکشان

سواران و پیلان و زرینه کفش

ترا بود با کاویانی درفش ...

فردوسی
 
۳۴

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۲

 

... چو گودرز بینادل آن پیر گرگ

دگر پهلوان طوس زرینه کفش

کجا بود با کاویانی درفش ...

فردوسی
 
۳۵

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۸

 

... بیاراسته کاویانی درفش

همه پهلوانان زرینه کفش

به درد دل از جای برخاستند ...

فردوسی
 
۳۶

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۲۱

 

... به پیش اندرون کاویانی درفش

پس پشت گردان زرینه کفش

هوا پر ز پیکان شد و پر و تیر ...

فردوسی
 
۳۷

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۳۲

 

... همان طوس با کاویانی درفش

همه نامداران زرینه کفش

چو گودرز پیش تهمتن رسید ...

فردوسی
 
۳۸

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۴۲

 

... همی باش با کاویانی درفش

تو باشی سپهدار زرینه کفش

بدین مرز گیتی خراسان تراست ...

فردوسی
 
۳۹

عنصری » قصاید » شمارهٔ ۲ - در مدح امیر نصر بن سبکتگین

 

... نماند هیچ دانا بی نوالا

زهی کفش که از درویش بر مال

بسی عاشق تر آمد بر منالا ...

عنصری
 
۴۰

عنصری » قصاید » شمارهٔ ۳ - در مدح امیر نصر بن ناصر الدین سبکتگین

 

... گفت فاضل ازو شدست انساب

گفتم ارزاق را کفش سبب است

گفت واقف شدست بر اسباب ...

... گفت نی هم نخوانده ام بکتاب

گفتم اندر کفش چه گویی تو

گفت دریا بجای او چو سراب ...

عنصری
 
 
۱
۲
۳
۴
۵۶
sunny dark_mode