پس آگاهی آمد بنزد فرود
که شد روی خورشید تابان کبود
ز نعل ستوران وز پای پیل
جهان شد بکردار دریای نیل
چو بشنید ناکار دیده جوان
دلش گشت پر درد و تیره روان
بفرمود تا هرچ بودش یله
هیونان وز گوسفندان گله
فسیله ببند اندر آرند نیز
نماند ایچ بر کوه و بر دشت چیز
همه پاک سوی سپد کوه برد
ببند اندرون سوی انبوه برد
جریره زنی بود مام فرود
ز بهر سیاوش دلش پر ز دود
بر مادر آمد فرود جوان
بدو گفت کای مام روشنروان
از ایران سپاه آمد و پیل و کوس
بپیش سپه در سرافراز طوس
چه گویی چه باید کنون ساختن
نباید که آرد یکی تاختن
جریره بدو گفت کای رزمساز
بدین روز هرگز مبادت نیاز
بایران برادرت شاه نوست
جهاندار و بیدار کیخسروست
ترا نیک داند به نام و گهر
ز هم خون وز مهرهٔ یک پدر
برادرت گر کینه جوید همی
روان سیاوش بشوید همی
گر او کینه جوید همی از نیا
ترا کینه زیباتر و کیمیا
برت را بخفتان رومی بپوش
برو دل پر از جوش و سر پر خروش
به پیش سپاه برادر برو
تو کینخواه نو باش و او شاه نو
که زیبد کز این غم بنالد پلنگ
ز دریا خروشان برآید نهنگ
وگر مرغ با ماهیان اندر آب
بخوانند نفرین به افراسیاب
که اندر جهان چون سیاوش سوار
نبندد کمر نیز یک نامدار
به گردی و مردی و جنگ و نژاد
باورنگ و فرهنگ و سنگ و بداد
بدو داد پیران مرا از نخست
وگر نه ز ترکان همی زن نجست
نژاد تو از مادر و از پدر
همه تاجدار و همه نامور
تو پور چنان نامور مهتری
ز تخم کیانی و کیمنظری
کمربست باید بکین پدر
بجای آوریدن نژاد و گهر
چنین گفت ازان پس بمادر فرود
کز ایران سخن با که باید سرود
که باید که باشد مرا پایمرد
ازین سرفرازان روز نبرد
کز ایشان ندانم کسی را بنام
نیامد بر من درود و پیام
بدو گفت ز ایدر برو با تخوار
مدار این سخن بر دل خویش خوار
کز ایران که و مه شناسد همه
بگوید نشان شبان و رمه
ز بهرام وز زنگهٔ شاوران
نشان جو ز گردان و جنگآوران
همیشه سر و نام تو زنده باد
روان سیاوش فروزنده باد
ازین هر دو هرگز نگشتی جدای
کنارنگ بودند و او پادشای
نشان خواه ازین دو گو سرفراز
کز ایشان مرا و ترا نیست راز
سران را و گردنکشان را بخوان
می و خلعت آرای و بالا و خوان
ز گیتی برادر ترا گنج بس
همان کین و آیین به بیگانه کس
سپه را تو باش این زمان پیش رو
تویی کینهخواه جهاندار نو
ترا پیش باید بکین ساختن
کمر بر میان بستن و تاختن
بدو گفت رای تو ای شیر زن
درفشان کند دوده و انجمن
چو برخاست آوای کوس از چرم
جهان کرد چون آبنوس از میم
یکی دیدهبان آمد از دیدهگاه
سخن گفت با او ز ایران سپاه
که دشت و در و کوه پر لشکرست
تو خورشید گویی ببند اندرست
ز دربند دژ تا بیابان گنگ
سپاهست و پیلان و مردان جنگ
فرود از در دژ فرو هشت بند
نگه کرد لشکر ز کوه بلند
وزان پس بیامد در دژ ببست
یکی بارهٔ تیز رو بر نشست
برفتند پویان تخوار و فرود
جوان را سر بخت بر گرد بود
از افراز چون کژ گردد سپهر
نه تندی بکار آید از بن نه مهر
گزیدند تیغ یکی برز کوه
که دیدار بد یکسر ایران گروه
جوان با تخوار سرایند گفت
که هر چت بپرسم نباید نهفت
کنارنگ وز هرک دارد درفش
خداوند گوپال و زرینه کفش
چو بینی به من نام ایشان بگوی
کسی را که دانی از ایران بروی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: فرود جوان، پس از آگاهی از ورود سپاه ایران به جنگ، احساس درد و نگرانی داشت. او به مادریش جریره گفت که باید آماده مبارزه باشد و به برادرش کیخسرو کمک کند. جریره او را تشویق کرد که نباید از جنگ هراس داشته باشد و باید برای انتقام از سیاوش آماده شود. فرود تصمیم میگیرد که به سپاه برادرش بپیوندد و در کنار او در جنگ بجنگد. او به سمت میدان جنگ میرود و از دیگران درباره سپاه ایران سوال میکند تا بتواند اطلاعات لازم را جمعآوری کند. در این بین، او به اهمیت و نامآوری خاندانش توجه میکند و سعی دارد نام و هویت خود را در جنگ حفظ کند.
هوش مصنوعی: پس خبر به نزد فرود رسید که روی خورشید آبی روشن شد.
هوش مصنوعی: از نقش نعل اسبی و پای فیل، جهانی به وجود آمد که همانند کارها و رفتارهای دریای نیل است.
هوش مصنوعی: زمانی که جوان ناکارآمد این خبر را شنید، دلش پر از درد و روانش تاریک شد.
هوش مصنوعی: فرمان داد تا هر چیزی که متعلق به او بود، به عنوان هدیه به هیو نان و از گوسفندان گله تقدیم شود.
هوش مصنوعی: یعنی در هنگام سختی و مشکلات، هیچ چیز بر روی زمین و تپهها باقی نمیماند. همه چیز از بین میرود و هیچ چیزی نمیتواند در برابر دشواریها ایستادگی کند.
هوش مصنوعی: همه چیز به سمت کوه پاکیزه میرود و درون آن به سمت انبوهی از چیزها هدایت میشود.
هوش مصنوعی: زن جریره (همسر سیاوش) به خاطر سیاوش، بر روی زمین نشسته و دلش پر از غم و غصه است.
هوش مصنوعی: مرد جوان به مادرش نزدیک شد و گفت: ای مادر نورانی و روشنروح.
هوش مصنوعی: سربازانی از ایران به همراه فیل و طبل به جلو همراه سپهسالار طوس آمدهاند.
هوش مصنوعی: بگو چه بگوییم و چه کنیم؛ اکنون وقت ساختن نیست، زیرا یکی باید قدم بردارد.
هوش مصنوعی: جریره به رزمساز گفت: ای رزمنده، آرزو دارم که هرگز به چنین روزی نیفتی که نیازمند دیگران باشی.
هوش مصنوعی: در ایران، برادر تو کسی است که شاه نشسته است، او همواره آگاه و هوشیار است و همچون کیخسرو، پادشاهی بزرگ و توانا محسوب میشود.
هوش مصنوعی: او به خوبی تو را میشناسد و به خاطر نام و ویژگیهایت، تو را از دیگران متمایز میکند، زیرا که هر دوی شما از یک خانواده و یک پدر هستید.
هوش مصنوعی: اگر برادرت کینه به دل بگیرد، همانند سیاوش، جانت از او پاک میشود.
هوش مصنوعی: اگر او از نیا کینهای به دل داشته باشد، کینه تو از او زیباتر و ارزشمندتر است.
هوش مصنوعی: به دلی پر از احساس و شور و هیجان، به آرامی و با احتیاط به پوشش رومیها بپرداز.
هوش مصنوعی: به سوی سربازان برادر برو و برای انتقام او را یاری کن، و او را به عنوان شاه جدید بشناس.
هوش مصنوعی: اگر پلنگی از شدت غم ناله کند، نشاندهندهی آن است که مشکلی بزرگ و وحشتناک وجود دارد و حتی حیوانات نیرومند هم از آن متاثر میشوند، مانند نهنگی که از عمق دریا به بالا میآید.
هوش مصنوعی: اگر پرندهای در آب با ماهیها آواز بخواند، پس نفرینی بر افراسیاب خواهد بود.
هوش مصنوعی: هیچکس در جهان به مانند سیاوش، شجاع و دلیر، نمیتواند در جنگها خود را به این اندازه نشان دهد و به مقام و نام آوری برسد.
هوش مصنوعی: به گردن گرفتن مسئولیتها و ویژگیهای انسانی و مبارزه با قضاوتهای نادرست، به همراه ارادت به فرهنگ، پیوندهای نژادی و استقامت در برابر چالشها.
هوش مصنوعی: از ابتدا، پیران به من رازی گفتند وگرنه از ترکان هیچ چیزی نخواهم یافت.
هوش مصنوعی: نسب و نسل تو از هر دو طرف، چه از سمت مادر و چه از سمت پدر، همگی افراد با اصالت و معروف هستند.
هوش مصنوعی: تو فرزند بزرگی از نسل کیانیان هستی و از نظر نسب، از خاندان بزرگ و مهمی به حساب میآیی.
هوش مصنوعی: انسان باید برای حفظ و ادامه نسل و هویت خود تلاش کند و نسبت به پیشینه و تاریخ خویش توجه داشته باشد.
هوش مصنوعی: او پس از آن به مادرش گفت که از ایران باید با چه کسی صحبت کند و سرود بخواند.
هوش مصنوعی: شاید لازم است که در روزهای سخت جنگ، شخصی مانند من پابرجا و مقاوم باشد از میان این قهرمانان.
هوش مصنوعی: از میان آنها کسی را نمیشناسم که با نامش بر من درود و پیام فرستاده باشد.
هوش مصنوعی: به او گفت: از اینجا برو و با این موضوع بازی نکن. این حرف را در دل خود بیارزش نگردان.
هوش مصنوعی: از ایران که باشد، همه او را میشناسند و نشانهاش را به عنوان شبان و رمه میدانند.
هوش مصنوعی: از بهرام و زنگه شاوران، نشانی جستجو کن از گرداندگان و جنگجویان.
هوش مصنوعی: نام و یاد تو همیشه زنده و پایدار باشد، همچون روح سیاوش که درخشان و جاودان است.
هوش مصنوعی: هرگز از یکدیگر جدا نشدند و همیشه در کنار هم بودند؛ او مانند پادشاهی است که در کنار رنگها بایستد.
هوش مصنوعی: به من و تو بگو که از میان این دو، کدام یک سرافرازتر است، زیرا از هر دو کس، نه من چیزی می دانم و نه تو.
هوش مصنوعی: بزرگان و قدرتمندان را به مینوشی و نعمتهای ویژه دعوت کن تا در کنار هم بنشینید و از زندگی لذت ببرید.
هوش مصنوعی: از دنیا و زندگی، برادر تو گنجی بزرگتر از این نیست که فقط حسد و پیروی از سنتهای نادرست به کسانی غیر از خودت منتقل میشود.
هوش مصنوعی: در اینجا به کسی اشاره میشود که در حال حاضر، مسئولیت و رهبری را بر عهده دارد و به نظر میرسد که فردی است که از دشمنی و کینهجویی دست نمیکشد. او در موقعیتی قرار دارد که باید با چالشها و دشواریهایی که پیش رویش است، مواجه شود.
هوش مصنوعی: برای تو باید آماده باشم، باید کمری محکم ببندم و به سمت جلو بروم.
هوش مصنوعی: به او گفت که تو ای زن دلیر، اندیشهات میتواند گروه و طایفه را شاد و پرانرژی کند.
هوش مصنوعی: زمانی که صدای طبل بلند شد، جهان به حالت زیبایی شبیه به چوب آبنوس درآمد.
هوش مصنوعی: یک دیدهبان وارد شد و از دیدگاه خود درباره سپاه ایران با او صحبت کرد.
هوش مصنوعی: دشت و درخت و کوه پر از لشکر است، تو گویی که مانند خورشید در میان آنها درخشان هستی.
هوش مصنوعی: از دژ کنگ تا دشتهای وسیع، سپاهی وجود دارد که شامل فیلها و سربازان جنگجو میشود.
هوش مصنوعی: از بالای کوه، لشکر زیر نظر داشت و به دژ پایین مینگریست.
هوش مصنوعی: پس از آن، به دژ آمد و در آن را بست و شتابان بر جای خود نشست.
هوش مصنوعی: جوانان با شجاعت و سرعت به میدان رفتند و سرنوشت جوانی در گرداب سرنوشت قرار گرفت.
هوش مصنوعی: وقتی که آسمان به طور نادرست به حرکت درمیآید، نه شدت تلاش سودی دارد و نه عشق و محبت به کار میآید.
هوش مصنوعی: یک شمشیر از دل کوه برگزیده شد که تمام سرزمین ایران را دیدار کرد.
هوش مصنوعی: جوان با تکیه به جملاتی که میگوید، به دیگران میفهماند که اگر سوالی بپرسند، نباید پاسخها را پنهان کنند و باید راستگو باشند.
هوش مصنوعی: کنارنگ و وز هرک که دارد، نماد و نشانی از قدرت خداوند گوپال و کفش زرین دارد.
هوش مصنوعی: هرگاه یک نفر را دیدی که به من نام او را میگوید، به کسی اشاره کن که از ایران میشناسی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.