صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۸
... بنه بر طاق نسیان زهد را چون شیشه خالی
درین موسم که سنگ از لاله جام آورد مستان را
مشو غمگین در میخانه را گر محتسب گل زد ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۰
... که نتواند رسید آتش به گرد این نی سواران را
همانا هم قسم گشتند با هم لاله رخساران
که خون سازند در دل بوسه امیدواران را ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۷
... چراغ بی زوال حسن خاموشی نمی داند
دم عیسی است باد صبح شمع لاله رویان را
نگرداند عقیق از کاوش الماس روی خود ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۴
... ز گوهر چون صدف پر ساخت گردون حبابی را
بهاران را به غفلت مگذران چون لاله از مستی
غنیمت دان چو نرگس دولت بیدار خوابی را ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۷
مده در جوش گل چون لاله از کف میگساری را
که نعل از برق در آتش بود ابر بهاری را ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۱
کند لیلی چنین گر جلوه مستانه در صحرا
شود هر لاله بر مجنون من میخانه در صحرا
گرفتار محبت روی آزادی نمی بیند ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۵
... ز اشک و آه می گردد به آب و تاب عیش ما
سر ما گرم از خون جگر چون لاله می گردد
چو بی دردان نباشد از شراب ناب عیش ما ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۹
... یکی صد می شود در پرده شرم و حیا خوبی
شراب لاله گون رنگ دگر می گیرد از مینا
ز سیما می توان دریافت در دل هر چه می باشد ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۹
... داغداران تو از برگ خزان بیشترند
کی غم داغ من ای لاله عذارست ترا
کی ز روز و شب صایب خبری هست ترا ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۴
... زردرویی گل روی سبد هشیاری است
می گلرنگ بکش لاله ستان کن خود را
اگر از تشنه لبان گهر سیرابی ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۸
تا به حدی است لطافت رخ پرتابش را
که عرق داغ کند لاله سیرابش را
تا به دامان قیامت نشود چشمش خشک ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۱
... آب جان را چو گهر در گره تن مگذار
چون گل و لاله به خورشید رسان شبنم را
در وصالیم و همان خون جگر می نوشیم ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۷
... از دل سوخته خونم به چکیدن نرسد
کاسه هر چند که چون لاله نگون است مرا
بود اگر قافله سالار غزالان مجنون ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۲
رنگی از لاله عذاران جهان نیست مرا
بهره جز داغ ازین لاله ستان نیست مرا
به تهی چشمی خود ساخته ام چون غربال ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۸
گل به صد دیده شبنم نگران است او را
لاله از جمله خونین جگران است او را
نیست حاجت به نقاب آن رخ چون آینه را ...
... نیست ممکن دلش از کشتن ما داغ شود
که شهادتگه ما لاله ستان است او را
می شود رنگ به رنگ آن گل رخسار از شرم ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۹
... جز به عاشق منما آن رخ افروخته را
دعوی سوختگی پیش من ای لاله مکن
می شناسد دل من بوی دل سوخته را ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۸
خوش کن از لاله رخان زلف پریشانی را
از دل گرم برافروز شبستانی را ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۹
... چند باشد چو زره زیر قبا جوهر ما
لاله با دامن صحرای قیامت چه کند
فارغ از داغ بود سینه غم پرور ما ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۴
... غم عالم چه کند با دل غم پیشه ما
لاله ما به جگر داغ پلنگان دارد
پنجه در پنجه شیران فکند ریشه ما ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۳
... ز آتش دل من دست را نگه دارید
که داغ می کند این لاله سنگ خارا را
ز حلقه گرچه سراپای چشم گردیده است ...