گنجور

 
۳۶۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۲۰

 

... مهره گل گشتم از گرد کسادی گرچه بود

کشتی دریایی از آب گهر گنجینه ام

من که از نظاره یوسف نمی رفتم ز جا ...

صائب تبریزی
 
۳۶۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۲۱

 

... گر زنم مهر خموشی بر لب خود می شود

کشتی دریایی از آب گهر گنجینه ام

داشت چون طوطی نهان در زنگ خودبینی مرا ...

صائب تبریزی
 
۳۶۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۴۶

 

... گر نمی افشرد ذوق گریه مژگان مرا

این زمان دریایی از خون جگر می داشتم

می توانستم درین میخانه خواب امن کرد ...

صائب تبریزی
 
۳۶۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۶۵

 

... چون توانم سر برآورد از محیط بیکنار

من که در سیر وجود قطره دریایی شدم

پاس صحبت داشتن آسایش از من برده بود ...

صائب تبریزی
 
۳۶۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۰۹

 

... به ظاهر گرد عالم گرچه بیدردانه می گردم

به چشم قدردانان قطره دریایی است بی پایان

نه کم ظرفی است گر بیخود به یک پیمانه می گردم ...

صائب تبریزی
 
۳۶۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۴۴

 

... گوش لیلی به نوایی است که من می دانم

می شود باد مراد دل دریایی من

نی اگر نغمه سرایی است که من می دانم ...

صائب تبریزی
 
۳۶۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۸۲

 

... ای خوش آن روز که می بر سر بازار زنیم

چه کند با دل دریایی ما عشق مجاز

چه قدر جوش به یک مشت خس و خار زنیم ...

صائب تبریزی
 
۳۶۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۱۷

 

... گنج قدسی در خراب آباد دنیا مانده ای

آب دریایی ولی در جویبار عالمی

همچو بوی گل که در آغوش گل از گل جداست ...

صائب تبریزی
 
۳۶۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۸۷

 

... چه خونها کرد در دل عاشقان را لعل میگونت

چه کشتی ها درین یک قطره خون گردید دریایی

در و دیوار شد آیینه پرداز از جمال تو ...

صائب تبریزی
 
۳۷۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۹۰

 

مرا افکنده رخسار عرقناکش به دریایی

که دارد هر حبابش در گره طوفان خودرایی ...

صائب تبریزی
 
۳۷۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۴۳

 

... چشم ازان حسن جهانگیر چه ادراک کند

در حبابی چه قدر جلوه کند دریایی

در تماشای تو افتاد کلاه از سر چرخ ...

صائب تبریزی
 
۳۷۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۴۴

 

... چشم کوته نظر آیینه ظاهربین است

ورنه در سینه هر قطره بود دریایی

صایب از هر دو جهان قطع نظر آسان است ...

صائب تبریزی
 
۳۷۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۸۵

 

فکنده شور محبت مرا به صحرایی

که موج می زند از هر کنار دریایی

ندانم آن خط سحرآفرین چه مضمون است ...

صائب تبریزی
 
۳۷۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۸۷

 

ز حسن شوخ تو نظاره تماشایی

سفینه ای است که گردیده است دریایی

مرا چو سایه نهالی که می کشد بر خاک ...

صائب تبریزی
 
۳۷۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷ - در مدح شاه عباس دوم

 

... کز طرب شد پایکوبان سرو دست افشان چنار

از شکوه باغ دریایی پر از گوهر شده است

هر رگ شاخی رگ ابری است مرواریدبار ...

صائب تبریزی
 
۳۷۶

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۱۱۱

 

تو دریایی و طغرا قطره کی از قطره می آید

که همچون موج بیند دست خود در گردن دریا

طغرای مشهدی
 
۳۷۷

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۵۰

 

... جوهر ذاتم نخواهد فیض ابر و آفتاب

آسمان مشناس گو دریایی و کانی مرا

کاش هر مویی مرا می بود چشم حیرتی ...

قدسی مشهدی
 
۳۷۸

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۴

 

... لبش مرجان دهان پر در و گوهر

بغایت تنگ دریایی که دیده است

قیامت میشود چون میخرامد ...

فیض کاشانی
 
۳۷۹

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۶

 

... راه رو را جگری می باید

تو نه مرد چنین دریایی

رند شوریده سری می باید ...

فیض کاشانی
 
۳۸۰

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴۲

 

دلا برخیز و پایی بر بساط خود نمایی زن

برندی سر برار آتش درین زهد دریایی زن

در آدر حلقه مستان و در کش یکدو پیمانه ...

فیض کاشانی
 
 
۱
۱۷
۱۸
۱۹
۲۰
۲۱
۲۵