گنجور

 
۳۴۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸۲

 

... تشنه آب و خواجه زر سگ استخوان بیند به خواب

دل ز یاد زلف زد بر کوچه دیوانگی

مست گردد فیل چون هندوستان بیند به خواب ...

صائب تبریزی
 
۳۴۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۹۹

 

... تا دلت سرد ز اسباب تعلق نشود

آتش از کوچه ما خانه به دوشان مطلب

رقم نام تو بر صفحه آیینه بس است ...

صائب تبریزی
 
۳۴۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۲۴

 

... اشک من تا روشناس چهره شد در دل نماند

همچو آن طفلی که راه کوچه و برزن شناخت

خرده راز شرر در سینه اش سیماب شد ...

صائب تبریزی
 
۳۴۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۳۵

 

... چون رگ ابر بهاران فیض می بارد ازو

ناودان کعبه دل کوچه دارالبقاست

ترجمان ناز معشوق و نیاز عاشق است ...

... می کند سیر مقامات و نمی جنبد ز جا

کوچه گردی می کند پیوسته و دایم بجاست

ناله های پر خم و پیچش ازین وحشت سرا ...

صائب تبریزی
 
۳۴۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۵۵

 

... هر که روزی از دل خود می خورد مهمان ماست

برگ عیش کوچه گردان جنون در باغ نیست

چون شوند آزاد طفلان فصل گلریزان ماست ...

صائب تبریزی
 
۳۴۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۵۶

 

... دامن صحرای محشر گرچه دارد وسعتی

کوچه راهی پیش پای وحشت مجنون ماست

خرقه گردون که عالم در ته دامان اوست ...

... گوشه چشم غزالان خلوت مجنون ماست

گرچه در هر کوچه ای خورشید جولان کرده است

از زمین گیران نظر با شهرت مجنون ماست ...

صائب تبریزی
 
۳۴۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۶۸

 

... از خیابان بهشتم خار در دل می خلد

کوچه باغ زلف را آب و هوای دیگرست

سهل باشد بردن داغ کلف از روی ماه ...

صائب تبریزی
 
۳۴۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۱۶

 

... می شود زنجیر پا عقل فلک پرواز را

کوچه راهی را که مجنون با سلاسل رفته است

آتش سوزنده و خاک فراموشان یکی است ...

صائب تبریزی
 
۳۴۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴۰

 

... خاک عالم را سبک در چشم قارون کرده است

می کنم در کوچه گردی سیر صحرای جنون

وسعت مشرب مرا فارغ ز هامون کرده است ...

صائب تبریزی
 
۳۵۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰۶

 

... لشکر خط شهربند حسن را تسخیر کرد

زلف او افتاده است اکنون به فکر کوچه بست

غنچه خواهد شد گل خمیازه ام از فیض می ...

صائب تبریزی
 
۳۵۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶۰

 

... ذوق طفلی در نمی یابند تمکین پیشگان

هر کجا دیوانه ای در کوچه و بازار نیست

از دل مجروح صایب شور عالم را بپرس ...

صائب تبریزی
 
۳۵۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶۶

 

کوچه گرد بیخودی را خانمان در کار نیست

شاهباز لامکان را آشیان در کار نیست ...

صائب تبریزی
 
۳۵۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶۷

 

کوچه گرد بیخودی را خانمان در کار نیست

شاهباز لامکان را آشیان در کار نیست ...

صائب تبریزی
 
۳۵۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸۳

 

... از گرانجانی تو در بند علایق مانده ای

پیش آتش این نیستان کوچه راهی بیش نیست

از بلاها می کند ترک خودی ایمن ترا ...

صائب تبریزی
 
۳۵۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸۷

 

... طی نمی گردد به شبگیر حیات جاودان

گرچه زلف او به ظاهر کوچه راهی بیش نیست

در غریبی می نماید خویش را حسن غریب ...

صائب تبریزی
 
۳۵۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷۱

 

... کی به تنگ شکر از تاراج خیل مور رفت

کوچه و بازار را سودای من پر شور داشت

یک جهان شد بی نمک تا از سر من شور رفت ...

صائب تبریزی
 
۳۵۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۰۳

 

... چهره گرمی کز او آتش به گلشن می گرفت

این زمان فرش است در هر کوچه ای چون آفتاب

آن که روی خود ز چشم شوخ روزن می گرفت ...

صائب تبریزی
 
۳۵۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱۳

 

... تا به کی در ته دیوار تعلق باشم

کوچه خانه بدوشان سبکبار کجاست

چشم تا کار کند گرد کسادی فرش است ...

صائب تبریزی
 
۳۵۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳۱

 

... نرسد از دم گرمم به ضعیفان آسیب

می دهد کوچه به پروانه چراغی که مراست

دلگشاتر بود از دامن صحرای بهشت ...

صائب تبریزی
 
۳۶۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۴۵

 

... چرخ در گرد بود تا سر ما در گردست

کوچه گردان جنون موج سرایی دارند

عشرت روی زمین رزق بیابانگردست ...

صائب تبریزی
 
 
۱
۱۶
۱۷
۱۸
۱۹
۲۰
۴۹