شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳
در دل ما نقد گنج ما طلب
گوهر ار جویی از این دریا طلب
یک زمان در بحر ما با ما نشین ...
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴
... عاشقانه خم می را نوش کن
جرعه ای بود بیا دریا طلب
از دویی بگذر که تا یابی یکی ...
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶
عاشقی دریادلی از ما طلب
آن چنان گوهر در این دریا طلب
نقد گنج کنت کنزا را بجو ...
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷
... آبرو جویی مرو هر سو بیا ما را طلب
موج دریاییم و ما را دل به دریا می کشد
حال این دریای ما گر بایدت از ما طلب
ای محقق بی حقیقت هیچ شییی هست نیست ...
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۰
در محیط عشق ما گوهر طلب
هفت دریا را نجو دیگر طلب
عود دل در مجمر سینه بسوز ...
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱
ای دل اسرار ما ز جان دریاب
بگذر از خود بیا خدا دریاب
شاهد غیب در شهادت بین
شاه در کسوت گدا دریاب
موج و دریا و خلق و حق بنگر
یک مسمی دو اسم را دریاب
جام وحدت به روی ساقی نوش
ذوق می خوارگی ما دریاب
رنج عشقش بکش شفا بشناس
درد دردش بخور دوا دریاب
مطرب عشق ساز ما بنواخت
بشنو ای بینوا نوا دریاب
سایه و آفتاب را بنگر
سید و بنده را بیا دریاب
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۲
رو فنا شو بیا بقا دریاب
خوش بقایی از این فنا دریاب
قدمی نه درآ در این دریا
عین ما را به عین ما دریاب
دردی درد دل تو خوش می نوش
دردمندانه آن دوا دریاب
جام گیتی نما به دست آور
مظهر حضرت خدا دریاب
پادشاه و گدا نشسته به هم
ذوق آن شاه و این گدا دریاب
در میخانه را غنیمت دان
دولت ملک دو سرا دریاب
سید رند مست اگر جویی
در خرابات بنده را دریاب
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۶
در عین ما نظر کن جام پر آب دریاب
جام شراب بستان آب و حباب دریاب
هر ذره ای که بینی جام جهان نماییست
در طلعت چو ماهش تو آفتاب دریاب
او بی حجاب با تو تو در حجاب از وی
خوش خوش حجاب بردار آن بی حجاب دریاب
چون بلبلان سرمست بگذر سوی گلستان
چون عارفان کامل از گل گلاب دریاب
با ما درآ به دریا ما را به عین ما جو
موج و حباب و قطره می بین و آب دریاب
در گوشه خرابات رندی است لاابالی
با عاشقان نشسته مست و خراب دریاب
نور جمال سید بیدار اگر ندیدی
نقش خیال رویش باری به خواب دریاب
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲
... خود که دارد این چنین جام و شراب
ما ز دریاییم و دریا عین ماست
می نماید موج ما ما را حجاب ...
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۳
... مه نقابی می نماید آفتاب
موج دریاییم و دریا عین ماست
عین ما بر عین ما باشد حجاب ...
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵
... نوش کن جام شرابی از شراب
ما در این دریا به هر سو می رویم
ساغری داریم پر آب از حباب
موج و دریا و حباب و قطره هم
چار اسم و یک حقیقت عین آب ...
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۶
جامی ز حباب پر کن از آب
جام می ما به ذوق دریاب
در بحر درآ که عین مایی ...
... محبوب خود و محب خویشیم
ماییم دریا حباب احباب
می در قدح است و عاشقان مست ...
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸
... به مثل نزد ما چو آب و حباب
خوش بیا سوی ما در این دریا
عین ما را به عین ما دریاب
موج و دریا یکیست تا دانی
نظری کن به چشم ما در آب ...
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۱
... روشن تر است نور وی از نور آفتاب
موج و حباب و قطره و دریا به چشم ما
عارف چو بنگرد بنماید به عین آب ...
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۳
صدف و گوهریم و بحر و حباب
جوهرش آب و گوهرش دریاب
قدمی نه درآ درین دریا
نظری کن به عین ما در آب ...
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۶
... تا بیابی جام پر آبی ز آب
موج دریاییم و دریا عین ما
عین ما بر عین ما باشد حجاب ...
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۲
هفت دریا شبنمی از بحر بی پایان ما است
جان عالم نفخه ارواح آن جانان ما است ...
... های و هوی عاشقان از نعره مستان ما است
موج دریاییم و عین ما و او هر دو یکی است
آبرو گر بایدت از ما بجو کان آن ما است ...
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۹
... از همه فرد آ که فردا ظاهر است
ما ز دریاییم و دریا عین ما
عین ما در عین دریا ظاهر است
نعمت الله باطن و ظاهر بود ...
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۲
... آفتابی است که در دور قمر تابان است
نزد ما جوشش دریا حرکات عشق است
عشق را جا و جهت نیست ولیکن به ظهور ...
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱
با محیط عشق او دنیا بر ما شبنمی است
چشمه آبی چه باشد هفت دریا شبنمی است
موج و دریا و حباب و جو به عین ما نگر
تا روان بینی در آن دریا که آنها شبنمی است
عارف دریا دلی گر دم ز دریا می زند
هست دریای خوشی اما از آنجا شبنمی است
ژاله ای بر عارض لاله نشیند در نظر
گرچه سیراب است اما جان ما را شبنمی است
ای که می گویی که آب روی دریا دیده ام
آبرو داری ولی در دیده ما شبنمی است ...
... چشم ما بحر محیطی در نظر دارد مدام
غیر این دریای ما در چشم بینا شبنمی است
نعمت الله خوش در این دریای بی پایان فتاد
در چنین دریا چه باشد قطره ای یا شبنمی است