گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

در دل ما نقد گنج ما طلب

گوهر ار جوئی از این دریا طلب

یک زمان در بحر ما با ما نشین

عین ما را هم به عین ما طلب

عشق را جائی معین هست نیست

جای آن بی جای ما هر جا طلب

نور او در جمله اشیا می نگر

یک مسمی از همه اسما طلب

دنیی و عقبی به این و آن گذار

نصرت یکتای بی همتا طلب

طالب و مطلوب را با هم ببین

این نظر از دیدهٔ بینا طلب

نعمت الله را اگر جوئی بیا

ما به دست آور ز ما ، ما را طلب

 
 
 
غزل شمارهٔ ۸۳ به خوانش سید جابر موسوی صالحی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
شاه نعمت‌الله ولی

نقد گنج کنت کنزا را طلب

گوهر دُر یتیم از ما طلب

عاشقانه خم می را نوش کن

جرعه ای بود بیا دریا طلب

از دوئی بگذر که تا یابی یکی

[...]

مشاهدهٔ ۸ مورد هم آهنگ دیگر از شاه نعمت‌الله ولی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه