این طرفه بین که حضرت او با همه حجاب
روشن تر است نور وی از نور آفتاب
موج و حباب و قطره و دریا به چشم ما
عارف چو بنگرد بنماید به عین آب
بیدار شو ز خواب به بیداریش ببین
نقش خیال او نتوان دیدنش به خواب
دستش به دست آور و دامان او بگیر
جامی از او طلب کن و بستان ازو شراب
شادی روی ساقی ما جام می بنوش
تا همچو ما شوی ابدالمست و هم خراب
بگذار نور و ظلمت و بگذر ز روز و شب
جانان ما طلب که بُود جان و تن حجاب
الهام سید است که گوید به بندگان
ورنه چنین سخن نتوان گفت در کتاب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به وصف حضرت او (خدا یا معصوم) میپردازد و بیان میکند که نور او از نور آفتاب نیز روشنتر است. شاعر به اهمیت شناخت حضرت و بیداری از خواب غفلت اشاره میکند و تأکید دارد که تنها در بیداری میتوان حقیقت او را درک کرد. او از پیروان میخواهد که به او نزدیک شوند، از او شراب معرفت طلب کنند و از شادی او بهرهمند شوند. در نهایت، شاعر تأکید میکند که این معانی فراتر از کلمات است و فقط الهام الهی میتواند آنها را بیان کند.
هوش مصنوعی: عجب تماشا است که وجود آن بزرگوار با تمام پردهها و حجابها، روشنتر و درخشانتر از نور خورشید است.
هوش مصنوعی: موج، حباب، قطره و دریا وقتی که به چشم فرد عارف نگاه شود، در واقع به شکل آب نمایان میشوند. در حقیقت، او با دید وسیعتری به دنیا نگاه میکند و همه چیز را در یک راستا و ارتباط با هم میبیند.
هوش مصنوعی: از خواب بیدار شو و به واقعیت نگاه کن، زیرا در خواب نمیتوانی تصویر خیال او را ببینی.
هوش مصنوعی: دست او را بگیر و به او نزدیک شو، از او بخواه که برایت جامی بیاورد و از او شراب بنوش.
هوش مصنوعی: با نوشیدن شراب از دست ساقی، شاد شو و به شادی ما بپیوند تا مثل ما همیشه سرحال و شاداب باشی.
هوش مصنوعی: اجازه بده که نور و تاریکی کنار بروند و از روز و شب بگذریم، تنها چیزی که مهم است این است که جان و تن ما مانعی برای رسیدن به حقیقت و عشق نباشد.
هوش مصنوعی: الهام و الهامات از سوی سید و سرآمدان است، چون تنها آنها میتوانند چنین سخنانی را به بندگان بگویند و در کتابها چنین مضامین را نگنجد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
تا کی کنی عذاب و کنی ریش را خضاب؟
تا کی فضول گویی و آری حدیث غاب؟
گفتم متاب زلف و مرا ای پسر متاب
گفتا که بهر تاب تو دارم چنین بتاب
گفتم نهی برین دلم آن تابدار زلف
گفتا که مشک ناب ندارد قرار و تاب
گفتم که تاب دارد بس با رخ تو زلف
[...]
ای باز کرده چشم و دل خفته را ز خواب،
بشنو سؤال خوب و جوابی بده صواب:
بنگر به چشم دل که دو چشم سرت هگرز
دیدهاست چشمهای که درو نیست هیچ آب
چشمهست و آب نیست، پس این چشمه چون بُوَد؟
[...]
چون از فراق دوست خبر دادم آن غراب
رنگ غراب داشت زمانه سیاه ناب
چونانکه از نشیمن بر بانگ تیر و زه
بجهد غراب ناگه جستم ز جای خواب
از گریه چون غرابم آواز در گلو
[...]
ای تیغ تو کشیده ترا ز تیغ آفتاب
ای نجم دین و از تو به کفر اندر اضطراب
با همت تو وهم نداند برید راه
با هیبت تو دهر نیارد چشید خواب
حکم ترا مطیع بود روز و شب فلک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.