... همه مردان بزیر خون چو درخاک

گناهی زین ندارد چرخ افلاک

همه مردان در اینجا در بلایند ...

... جمالم با جلال اینجا نهان شد

دگر این هفت چرخ اینجا عیان شد

ز تاب نور دودی سبز برخاست ...

... منم اینجا حقیقت خوب و زیبا

صفاتم چرخ دان در هفت اعلا

نظر میکن درین نور تجلا ...

... حقیقت جملگی را قهر گردان

برافکن از میان چرخ گردان

بماتا چند اینجا میکشی تو ...

... تویی شیخ کبیر عالم خاک

که خدمتکار تست این چرخ و افلاک

تو ای شیخ جهان در پایداری ...

... هر آنچه از کارگاه ماست امروز

حقیقت در بر چرخ دل افروز

همه نیکست اما در شریعت ...

... در این دنیای دون و دون گرفتار

برون آ از گرفتاری این چرخ

که تا گردی چو معروفی در آن کرخ ...

... ترا از شیر رحمت پروریدند

براه چرخ قدرت آوریدند

ز عرشت ساختند خود سایبانها ...

... شده از آسمان شمع زمین است

بدان خود را که چرخ و کوکب و ماه

همه هستند خادم پیشت ای شاه ...

... ز خاموشی همه حیران و مستند

طلسم چرخ یکباره شکستند

اگر اسرار کلی رو نماید ...

... نمودی روی خود در هفت پرده

ندیده هیچ چرخ سالخورده

چه داند چرخ سرگردان چه بودی

که دیدار خود اندر وی نمودی ...

... زمانی رویشان بنمای از راز

حجاب چرخ و انجم را برانداز

چو یک را در یکی بنمودی از خویش ...

... منم توحید خود گویان و جوهر

نموده از نمود چرخ و اختر

منم آن جوهر توحید بیچون ...

... نمود جوهر ذرات بشکن

طلسم چرخ گردان پاره پاره

که تاریکی ترا باشد نظاره ...

... رهی ناکرده مانند مردان

از آن سرگشته چون چرخ گردان

رهی ناکرده چون سالکان ساز ...

... تو کردستی بحکمت زهر تریاک

زهی شرعت بگرد چرخ بسته

سر زنار بتها برشکسته ...

... تو قدر خود نمیدانی که ماهی

در این چرخ دلت نور الهی

تو قدر خود نمیدانی سپایی ...

... مگو ای جان و خود را بازگردان

که سرگردان شوی چون چرخ گردان

مگو ای جان حقیقت آشکاره ...

... که دوری این زمان از هفت کشور

تویی آن ماه بدر چرخ گردان

که هستی همچو نور ماه تابان ...

... کنون از بیخودی رسوا شدستم

ز عشقت والهام چون چرخ گردان

مراتو بیش از این واله مگردان ...

... نه همچون دیگران ضایع نشینی

تویی واصل درون چرخ گردان

ز دید جمله مردان رخ مگردان ...

... که بیند مر فنا اینجا چه گویی

که چرخ اندر فنا مانند گویی

همی گردد زعشق آن فنا او ...

... عجایب ماند آن پیر از غرایب

نبد چرخ فلک اینجا پدیدار

بجز دیدار یار و لیس فی الدار ...

... منم دریای دید جمله مردان

که از بهر من است این چرخ گردان

منم دریای بیچون و چگونه ...

... تویی افلاک و انجم در نمودار

تویی بنموده رخ از چرخ دوار

تویی ماه و تویی خورشید جانها ...

... اگر در کافری بویی بری تو

ز بود چرخ و انجم بگذری تو

اگر در کافری یابی تو دلدار ...

... در این میدان ببین خود را تو ای شاه

که گوی چرخ داری در میان ماه

چوگوی چرخ گردان تو باشد

در این میدان ببین گردان تو باشد

چو گوی چرخ داری نیز گردان

تویی شاه حقیقت کن تو جولان ...

... که میدان دارد و شاهی و اسرار

بمعنی گوی چرخش هست گردان

که او دارد نمود جمله مردان ...

... بمعنی گوی دل گردان نمودست

که گوی چرخ سرگردان نمودست

ندارد مثل در اسرار گفتن ...

... خرابات فنا از بهر مردانست

که این چرخ فلک زانروی گردانست

خراباتی شو و اندر خرابات ...